دلمٖ ببردے و گویے ڪه جان بیار
اے دوست!،،

به حیرتم ڪه تو از جان من چه خواهی‌؟...

#ملڪ_الشعرای_بهار

#دال

اے از شب هجر بوده ناشاد!
برخیز ڪه رهسپار شد شب

صبح آمد و بردمید خورشید
از رحمت حق مباش نومید

#ملڪ_الشعرای_بهار

#ا

در طواف شمع
می‌گفت این سخن پروانه ای
سوختم زین آشنایان اے خوشا بیگانه ای

بلبل از شوق
گل و پروانه از سوداے شمع
هر یڪے سوزد به نوعے در غم جانانه ای

#ملڪ_الشعرای_بهار
#د

من برگـ گلم
باغ شبستان من است
و آن‌ بلبل خوش‌ لهجہ
غزلخوان من‌ است
نوباوهٔ شب
ڪه شبنمش می‌ خوانند
هر #صبح
بہ نیم‌ بوسہ مهمان من است..

#ملڪ_الشعرای_بهار

#میم

.

ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم
آیین محبت و وفا می‌دانیم
زین بی‌هنران سفله اے دل! مخروش
ڪآنها همه می‌روند و ما می‌مانیم

#ملڪ_الشعرای_بهار

#میم

غم مخور جانا در این عالم ڪه عالم هیچ نیست !

#ملڪ_الشعرای_بهار
#غ

.
هر جفایے ڪہ ڪنے
بر دل ما
عین وفاست...!
#ه

#ملڪ_الشعرای_بهار

شب ‌است و آنچه دلم ڪرده آرزو اینجاست؛


ز عمر نشمُرم آن ساعتے ڪه او اینجاست...

#ملڪ_الشعرای_بهار

#ش

شب ‌است و آنچه دلم ڪرده آرزو اینجاست؛




ز عمر نشمُرم آن ساعتے ڪه او اینجاست...

#ملڪ_الشعرای_بهار

#ش

شب ‌است و آنچه دلم ڪرده آرزو اینجاست؛

ز عمر نشمُرم آن ساعتے ڪه او اینجاست.

#ملڪ_الشعرای_بهار

#ش

گفتم: بغیر عشق.....
چہ باشدگناہ من؟؟؟؟؟



گفتند :زندگانے عاشق گناہ اوست




#ملڪ_الشعرای_بهار

#گ