امکان غزل گفتن بی روی توام نیست
جز غم نتوان گفت به ویرانه ی دل ها...

پندار زنگنه

#الف

دل زار وثاق سینه آواره کنم
بر سنگ زنم سبوی خود پاره کنم

گر پاره کنم هزار گوهر ز غمت
روزی او را ز لعل تو چاره کنم

مولانا

#دال

شاه شطرنج خودم بودم ولی یک روز عصر
تاج خود را مات و مبهوت رخت بشکسته‌ام

#کمیل_حق_پرست

#شین

سر زلفت ظلمات است و لبت آب حیات
در سواد سر زلفت به خطا می‌نگرم ...

#سعدى

#سین

جمله بی قراری ات از طلب قرارِ توست...
طالب بی قرار شو تا‌ که قرار آیدت...

#مولانا

#جیم

جای ترنج، دست و دل از خود بریده ایم
این است راز و رمز دل از دست دادگی

#سعید_بیابانکی

#جیم

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد

#حافظ

#دال

چون زلفِ درازِ تو شبی می‌باید

تا باتو بگویم که فراقِ تو چه کرد


#مهستی_گنجوی

#چ

پندار که صد نامه و قاصد بفرستم

در شهر شما قصه‌ ی درويش که خواند؟


#اوحدی_مراغه_ای

#پ

مشکل شده کارم ز تو درد دلم این است

آگه نِه‌ای از درد دلم مشکلم این است


#ضمیری_اصفهانی

#میم

حال که در بحرِ تماشای تو

غرقِ تمنا شده‌ام می روی؟


#عمادخراسانی

#ح

فریادِ من ز دردِ دل و دردِ دل ز توست

دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا


#اوحدی_مراغه_ای

#ف

گریه با من رام کرد آن دلبر بیگانه را

کی فتد صیدی به دامت تا نریزی دانه را ...؟


#میر_عیسی_یزدی

#گاف

چه تماشاست ز خود رفته‌ی خویشت بودن

صورت ما شده عکس تو در آیینه‌ی ما


#غالب_دهلوی

#چ

بی‌تو ما را ز سوزِ گریه چو شمع

آتش از سر به جای آب گذشت


#بینش_کشمیری

#ب

تیغ از پی کشتنم چه حاجت

یک ناز بکن‌همان بسندست


#امیرخسرو_دهلوی

#ت

لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن

#صائب_تبریزی

#لام

ناکرده وداع از بر دلدار شدم دور
نزدیک شدم با غم و از یار شدم دور

هر بار کز او دور شدم صبر و دلم بود
واکنون ز دل و صبر به یکبار شدم دور

#فلکی_شروانی

#نون

تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده
چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم

#حافظ

#ت

مردمکم داده تن به خاک‌نشینی
بی تو ز بس دیده‌ام غبار گرفته

#طغرا_مشهدی

#میم‌