#شهــــــــــــر با من
راه نمی آید
خیابان هایش
به کفش های تو عادت دارند




#فرزانه_صیــــاد

#ش

تـ➣ـو را از هر کجا جمع کنم
از گوشه ی چشمهایم
بی بهـــــــــــــــــــانه
راه می آیی




#فرزانه_صیــــاد..

#ت

با سردرد های مزمن
راه می آمدم
اگر نوازش های باد
درد نداشت



#فرزانه_صیــــاد...

#ب

#نبودنت
داغ تازه می کند
زیر سایه خیالت
#دلارام_ترینم.



#فرزانه_صیــــاد

#ن

‌‌‌‌‌ 

از تمام نبودن ها
تو بودنے ترین خیال منے





#فرزانه_صیــــاد.

#الف

راز شب را می دانم
پلک هایت که خیس می خورد
ماه کاسه ای می شد
برای جمع کردن تو



#فرزانه_صیــــاد..


#ر

آرامش
در دستهاے توست
غلاف ڪن ڪمر دلتنگے را




#فرزانه_صیــــاد.

#الف

نـڪَاهت
هوس بوسہ دارد
چشـمانت را نَدُزد !




#فرزانه_صیــــاد.

#نون

آغوشم خالی ست
پر گشته ام
از عطر گل‌هاے پیراهنت


#فرزانه_صیــــاد

#الف

تـ𝓽𝓸ـو. مے روے
و مــــــــــــــــن

تنــها تر از خویشم
با یادے ڪه جا پاے تـ𝓽𝓸ـو. مے گذارد

#فرزانه_صیــــاد.

#ت

تراز نیست
ترازوے قسمت ..
از ڪدام ڪفه سنگین تر است ؏شــق..؟؟؟

#فرزانه_صیــــاد.

#ت

‌‌‌‌‌ 

از تمام نبودن ها
تو بودنے ترین خیال منے



#فرزانه_صیــــاد.

#الف