قربان مردمک‌های بی‌قرار چشمهایت بروم، قربان غم و شادی ات بروم. تو چه هستی که جز با تو آرام نمی‌گیرم. حتی جای پایی از تو در خاک برای من کافیست.

#فروغ_فرخزاد

#ق

یاد آن شب ڪہ تو را دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه‌ے عشق

#فروغ_فرخزاد

#ی

من در پناه شب
از انتهای هر چه نسیم است
می وزم
من در پناه شب
دیوانه وار فرومی ریزم
با گیسوان سنگینم
در دستهای تو!

#فروغ_فرخزاد

#میم

تنها صداست که می ‌ماند
و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من

#فروغ_فرخزاد

#ت

‌
نيستی ڪه نيستی
من بی‌حواس‌ترين زن دنيا
ڪه هر چه می‌ڪنم حواسم از تو
پرت نمی‌شود ڪه نمی‌شود


#فروغ_فرخزاد

#نون

چرا بیهوده می‌کوشی که بگریزی زِ آغوشم

از این سوزنده‌تر هرگز نخواهی یافت آغوشی

#فروغ_فرخزاد

#چ

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌

یاد آن شب....
ڪه تو را دیدم
و ڪَفت: دل من
با دلت افسانه‌ے عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نڪَهی تشـنه و دیوانه‌‌ےعشق...!!


#فروغ_‌فرخزاد

#ی

#شبتون‌ در خلوت یار

چگونه ناتمامی قلبم بزرگ شد و


هیچ نیمه ای ،این نیمه را تمام نکرد



#فروغ_فرخزاد

#چ

ای  لبانت  بوسه  گاه   بوسه ام

خیره  چشمانم  به راه   بوسه ات

#فروغ_فرخزاد

#الف

تویی آن شعر دل انگیز و بلند


که پُر از مثنوی بارانی...



#فروغ_فرخزاد

#ت