انگشتهای بیشتری میخواهم
تا با همهی آنها به تو اشاره کنم
و فریاد بر آورم
« این محبوب من است... »
#غادة_السمان
#الف
تا با همهی آنها به تو اشاره کنم
و فریاد بر آورم
« این محبوب من است... »
#غادة_السمان
#الف
یقین روزهای با همبودنمان را به یاد داری
همچون #مسافری که اشیاء را از پنجرهی قطاری تندرو، دور وُ زیبا می بیند
حال آنکه دستیابی به آنها محال است..
هر از گاهی
باید به کودکیمان بازگردیم
و بدون غروری دروغین غمگین شویم
روز جان سپردنم
به آن لحظهی درخشان فکر خواهم کرد.
#غادة_السمان
#ی
همچون #مسافری که اشیاء را از پنجرهی قطاری تندرو، دور وُ زیبا می بیند
حال آنکه دستیابی به آنها محال است..
هر از گاهی
باید به کودکیمان بازگردیم
و بدون غروری دروغین غمگین شویم
روز جان سپردنم
به آن لحظهی درخشان فکر خواهم کرد.
#غادة_السمان
#ی
به خاطر تو
زبان سکوت را آموختم
تا از تو گلایه نکنم
و با تلخی نگویمت
که تو
.تنهایم گذاشتی...
#غادة_السمان
#ب
زبان سکوت را آموختم
تا از تو گلایه نکنم
و با تلخی نگویمت
که تو
.تنهایم گذاشتی...
#غادة_السمان
#ب