⸎⃟ᬼ⃟𓋍꯭‌❥꯭꯭𓁜مشاعره شعر ناب 𓁝꯭‌❥꯭𓋍⃟ᬼ⃟⸎
599 subscribers
1.65K photos
529 videos
8 files
1.24K links
Download Telegram
بیا ساقی که ایام بهار است
سمن مست است و نرگس در خمار است


#حافظ

وصال او
ز عمر جاودان به
خداوندا
مرا آن ده که آن به

#حافظ

#واو
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

#حافظ

محمل جانان ببوس آن گہ بہ زارے عرضہ دار

ڪز فراقت سوختم اے مهربان فریاد رس


#حافظ


#میم
در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود

کآن شاهدبازاری واین پرده نشین باشد



#حافظ

#دال
در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت


#حافظ

#دال
نباشد در خور دیوانه ام پیراهن صحرا
گریبان می درد مجنون من تا دامن صحرا

#میرزا_ایزد_بخش_رسا

#حافظ
در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت


#حافظ

#دال

ماجرایِ دلِ خون گشته نگویم با کس

زان که جز تیغِ غمت نیست کسی دَمسازم

#حافظ

#میم
صبح ومن ویڪ دسته گل یاسمن وناز

   یڪ شاخ نبات و غزل حافظ شیراز

        امـروز دعاے غـزلم بدرقه تو

       زیبا بشود روز تو ، از لحظه آغاز


                        #حافظ

#صاد
‌نہ رازش
میتوانم ڪَفت با کَس
نہ کَس را میتوانم دید با وے...

#حافظ

#نون
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست


#حافظ

‌نہ رازش
میتوانم ڪَفت با کَس
نہ کَس را میتوانم دید با وے...

#حافظ

#نون
برآی ای آفتاب صبح امید


که در دست شب هجران اسیرم...



#حافظ

آن که پُر نقش زد این دایرهٔ مینائی


کس ندانست که درگردش پرگار چه کرد



#حافظ

▫️


در مسجد و میخانه خیالت اگر آید

محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم


#حافظ

#دال
در مجلس ما
عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی
تو خوش بوی مشام است...



#حافظ

#دال
AUD-20240611-WA0005
<unknown>
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم

آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

اربابِ حاجتیم و زبانِ سؤال نیست

در حضرتِ کریم، تمنا چه حاجت است

محتاج قِصه نیست گَرَت قصدِ خون ماست

چون رَخت از آن توست، به یغما چه حاجت است

جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست

اظهارِ احتیاج، خود آن جا چه حاجت است

آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

اَحباب حاضرند، به اَعدا چه حاجت است

ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخشِ یار

می‌داندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است

حافظ! تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود

با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است

#حافظ _ غزل ۳۳

آوا🎙
ژاله صالحی