صدایت...
صدایت تماس مردّد سرشاخه‌های بید بود
بر روانیِ آب زلالِ جوی.

#شهریار_مندنی‌پور

#صاد

در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم


همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند

#شهریار

#دال

ای روشنیِ زندگی‌ام صبح قشنگ است

وقتی که  بخوانم ز نگاهت غزلی خوب

#شهریار

‌‌‌#الف

بدون وجودش شهر
ارزش دیدن ندارد...

#شهریار

#ب

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌

که‌آنچه فوقِ دِل‌و دِلبخواهِ ماست، تو آنی


#شهریار

#کاف

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

#شهریار

#آ

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا


#شهریار

#نون

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهر یارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این، سفر راه قیامت می روی تنها چرا

#شهریار

#دال

طعنه ی غیر ندیدی مه بسوزد دل تو


که بدانی که چه سخت است
به خدا در به دری...

#شهریار

#ط

من ب بند تو اسیرم تو ز من بی خبری
آفرین معرفت این است ک ز من می گذری

#شهریار
#میم

شهریارا همه کس دم زند از یاری ما


لیک ما آنچه ندیدیم زکس یاری بود



#شهریار

#شین

منی که شاخه و برگم
نصیب برق بلا بود
به کشتزار طبیعت ندانم
از چه دمیدم...


#شهریار

#میم