.

زندگی نیست که زندانِ مکافات است این

                  


#استاد_شهریار

#ز

خستہ ام از این زندان ڪہ نامش زندگیست



پس قشنگـے هاےدنیا دست ڪیست؟...



#استاد_شهریار

#خ

ناگهان دل داد زد: دیوانه من میبینمش...


━#استاد_شهریار

#نون

شهری به تــو

یار_است و من غمزده باید

بی_یار و پرستار در این شهر_بمیرم

#استاد_شهریار

#ش

ﺟﺎن چه ﺑﺎﺷﺪ...

که_به_ﺑﺎزار_ﺗﻮ_آرد_ﻋﺎﺷﻖ...

ﻗﯿﻤﺖ ارزان نکنی گوﻫﺮ زﯾﺒﺎﺋﯽرا...

#استاد_شهریار
#ج

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست


#استاد شهریار

#م

به تیره بختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم

برای گفتن با دوست شکوه ها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم

وگر نگاه امیدی بسوی هیچکسم نیست
چرا که تیر ندامت بدوخت چشم امیدم

رفیق اگر تو رسیدی سلام ما برسانی
که من به اهل وفا و مروتی نرسیدم

منی که شاخه و برگم نصیب برق بلا بود
به کشتزار طبیعت ندانم از چه دمیدم

یکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزنده تر ز شاخه بیدم

ز آب دیده چنان آتشم کشید زبانه
که خاک غم به سرافشان چو گرد باد دویدم

گناه اگر رخ مردم سیه کند من مسکین
به شهر روسیهان شهریار روی سپیدم

#استاد شهریار

#ب

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم


#استاد شهریار

#ت

.

در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم

همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند!




#استاد_شهریار


‌‌‌#ب

.

  تیر از غمزه ساقی...
  سپر از جام شراب...

    با کماندار فلک...
جنگ وجدالی کردیم...

  #استاد_شهریار


#ت