⸎⃟ᬼ⃟𓋍꯭‌❥꯭꯭𓁜مشاعره شعر ناب 𓁝꯭‌❥꯭𓋍⃟ᬼ⃟⸎
605 subscribers
1.65K photos
529 videos
8 files
1.24K links
Download Telegram
رقص بر شعرِ تر و ناله‌ی نی خوش باشد

خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند


#حافظ

روز بهارست خیز،تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست،تا دگر آید بهار

#مولانا

ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود

# سعدی

روزها با فکر او دیوانه‌ام، شب بیشتر


هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر

#سعیدصاحب‌علم



شبتون بخیر
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
روشن از روی تو چشم و دلِ روز
صبح از نام تو دم زد که دمید!


#قیصر_امین_پور

روح‌ها مست شود از دم صبح از پی آنک

صبح را روی به شمس است و حریف نظرست

#مولانا

روشن از روی تو چشم و دلِ روز ،
«صبح» از نام «تو» دم زد که دمید ...


#قیصر_امین_پور

.

دولت جاودان تویی، عاشق خسته جـان منم
از غم درد بیکسی ، دیده ی خون فشـان منم

روح تویی روان تویی جان من وجهان تویی
عاشق  بی اراده ای ، رفـتـه ز تـن روان منـم


#علی_فعله_گری

روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاجِ زبان‌ است امروز .


#وحشی‌بافقی

روزی به دلبری نظری
کرد چشم من

زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد

#حضرت_سعدی

یکم اردیبهشت روز سعدی 🌹

رسم دنیاست

که حالِ دلِ بیمار را هیچکس نداند...

#سمیرا_مقدم

 
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن


 
#حضرت_مولانا

رازی است در آن چَشمِ سیآهَت
"بنمایَش"
شِعری نَسرودِه است نگاهَت!
"بِسرایَش"



#حسین_منزوی

رازی است در آن چَشمِ سیآهَت
"بنمایَش"
شِعری نَسرودِه است نگاهَت!
"بِسرایَش"



#حسین_منزوی

رَنج تو
بر جانِ ما بادا
مَبادا بر تَنَت...


مولانا


رسمِ یکتایی بُود مخصوصِ ذاتِ کردگار


ورنه می‌گفتم کسی نبوَد دگر همتای تو...

#صامت_بروجردی

رخ برافروز به خاکم قدمی رنجه نما

چه شد انگار که شمعی به مزاری بردی

#میر_مومن_عزی

رفته ای ...،
اما تمام نشده ای
من هر صبح
در انتظار اتفاق افتادنت هستم...

#محمـد_بشیرے

رفته ای ...،
اما تمام نشده ای
من هر صبح
در انتظار اتفاق افتادنت هستم...

#محمـد_بشیرے

رفتی و با دِگران خنده جانانه زدی
غافل از حالِ دلم "آتش کاشانه زدی


من که عمری تشنه اَم بر وصل تو
بارقیبان همه شب بَرلب پیمانه زدی


#حبیب_ارمکان