⸎⃟ᬼ⃟𓋍꯭‌❥꯭꯭𓁜مشاعره شعر ناب 𓁝꯭‌❥꯭𓋍⃟ᬼ⃟⸎
603 subscribers
1.65K photos
529 videos
8 files
1.24K links
Download Telegram
مرا،  به عشق...
به باران صبح لبخندهايت،
ميهمان کن ...

#عرفان_یزدانی

.
شاید،
قصیده، غزل، مثنوی
نشوند بند شعر من...

من بند به بند دلم
سپید نوشته می شود،
برای تو...

#عرفان_یزدانی


جهان،
بوسه‌ای ست، روی قلب من!
هر بار که می گويی، دوستت دارم

#عرفان_یزدانی
پا گير شده ام هر صبح،

کنار آفتاب نگاهت!

#عرفان_یزدانی
بنشین تا نگاهت کنم
دارم شعری به قداست چشمانت، می خوانم!
از مژگانی، که عشق را ردیف کرده اند!
در صف آرایی سیّالی ممتد
چون گل یاسی، که
شب و روز، باز و بسته می شود!
و عطر ایوان را مست از زندگی می کند!
بر چهار پایه ای ، که
خیال تو بر آن نشسته ...

#عرفان_یزدانی

هر روز من جمعه است،

از دلتنگی نبودنت.

#عرفان_یزدانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سراغی از اين بیقرار بڪَير

ڪنج خلوتت ، نشستہ‌ام ..!!


#عرفان_یزدانی
صبح،از ازدحامِ
چشم هایِ تو برمی خيزد!
شوق می نوشدباز هم، سلام تو
به جای شب به خير شيرينت
عزيز من!

#عرفان_یزدانی

.

اسفند،
بوی هفت سین خاطرت را می دهد
سیب سرخ لبانت ...
سکّه ی مطلّای نگاهت ...
سمنوی شیرین دهانت ...
سبزه ی پیراهنت ...
سماق عشقت ...
سنجد مانده بر دست هایت ...
دور آیینه بندان صورتت ...
آیه آیه مهر از حدیث نورانی قلبت، عزیزم!
که مرا به معراج خواستنت، کشانده
در عیدانه ی لبخندهایی، که
بوسه ریخته اند!
شعری که
حجم کتاب دلتنگی ام را، پر کرده
هر چه هست از توست ...
از دوست داشتنت ...


#عرفان_یزدانی

#الف


‌‌‌
.

و عشق،
شروع ماجراے لبخند هاے توست
ڪہ با صبح، آغاز مے شود ....

#عرفان_یزدانی

‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
#واو


جھان
بر مدار لبخندهاے تو
زيبا می‌شود
هر صبح ڪہ با افق نگاهت
عشق را
بر حريم آغوشم می‌گشایے ...!

#عرفان_یزدانی

‌#ج
آسمان چشمانت ڪہ مهتابے مے شود؛
شب آرام آرام، از راہ مے رسد!
آرامش مے بارد از نگاهت
بہ وقت مهتاب
ستارہ ها،  گل لبخند را روے لبانت
نقش مے زنند، نقرہ فام
و من آرامش را مے نوشم
از زمزمہ مهتابے چشمانت ...


#عرفان_یزدانی



#شبتون_دلبرانہ


جھان
بر مدار لبخندهاے تو
زيبا می‌شود
هر صبح ڪہ با افق نگاهت
عشق را
بر حريم آغوشم می‌گشایے ...!

#عرفان_یزدانی




شکوفه های سلام را دوست دارم
صدای تو را لبخند تو را
باغِ نیلوفریِ احساس را
کمی بنفشه باشد
در دامنِ صبح و آفتابی بر لبانِ تو
شهد بچینم دهانت گل سوسنی باشد
که بر دهانم لب وا می‌کند....


#عرفان_یزدانی

#شین
تو اولیـن طلوع شعـرے!

جهـان هر صبح با نام تـو بیدار مے‌شـود ...


#عرفان_یزدانی