حواس پرت باغ را
سیلی سرد خزان جمع می کند .
انگار درانتهای کوچه پاییز
رهگذری را
کشته اند
تنها به جرم عاشقی!
#معصومه_قنبری(هامون)
#ح
سیلی سرد خزان جمع می کند .
انگار درانتهای کوچه پاییز
رهگذری را
کشته اند
تنها به جرم عاشقی!
#معصومه_قنبری(هامون)
#ح
.
در جستجوی دایره ای هستم
که تمام نا تمامم را
در بر گیرد
جایی دور از خودم
نزدیک تو ...
آن جا که شعاع نگاهت
مسخ می کند عشق را !
#معصومه_قنبری
#دال
در جستجوی دایره ای هستم
که تمام نا تمامم را
در بر گیرد
جایی دور از خودم
نزدیک تو ...
آن جا که شعاع نگاهت
مسخ می کند عشق را !
#معصومه_قنبری
#دال
هم آغوشی با
آفتاب کجا بود!
پای تو که در میان باشد
با دوچشم دخیل بسته به آسمان ،
تا صبح به انتظار مینشینم !
#معصومه_قنبری
#ه
#سلام_صبحتون_بعشق
آفتاب کجا بود!
پای تو که در میان باشد
با دوچشم دخیل بسته به آسمان ،
تا صبح به انتظار مینشینم !
#معصومه_قنبری
#ه
#سلام_صبحتون_بعشق
چشمانت ...
آرام ترین عاشقانه های جهانند !
زیرشان را
پر رنگ تر بکش !
دلم می خواهد
تمام صیادان جهان بدانند
من عاشق رام نشدنی ترین
غزال دنیا شده ام !
#معصومه_قنبری
#چ
آرام ترین عاشقانه های جهانند !
زیرشان را
پر رنگ تر بکش !
دلم می خواهد
تمام صیادان جهان بدانند
من عاشق رام نشدنی ترین
غزال دنیا شده ام !
#معصومه_قنبری
#چ
تو بگو
چشم هایت
تشنه کدامین نسیم آشناییست
که هر روز صبح
تا نامی از عشق می برم
خورشید را
در آغوش میکشی !
#معصومه_قنبری
#ت
چشم هایت
تشنه کدامین نسیم آشناییست
که هر روز صبح
تا نامی از عشق می برم
خورشید را
در آغوش میکشی !
#معصومه_قنبری
#ت
.
مرا ببوس ، بہ رسم زیارت ...
آتشِ هیچ خورشیدے ،
چون جرقہ لبهایت ،،
یخِ قلبِ مرا آب نخواهد ڪرد ...
#معصومه_قنبری
#م
مرا ببوس ، بہ رسم زیارت ...
آتشِ هیچ خورشیدے ،
چون جرقہ لبهایت ،،
یخِ قلبِ مرا آب نخواهد ڪرد ...
#معصومه_قنبری
#م