دیده در آینه ی صبح
تو را می بیند...

#حمید_مصدق
#دال

.

جای تو خالی‌ست،
در تنهایی‌هایی که مرا
تا عمیق‌ترین
دره‌های بی‌قراری می‌کشانند...






#حمید_مصدق


#ج

در دستهای تو

آیا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟
کز من دریغ کردی

تنها تویی
مثل پرنده های بهاری در آفتاب

مثل زلال قطره باران صبحدم

مثل نسیم سرد سحر


#حمید_مصدق

#د

و ندایی كه به من می‌گويد : گرچه شب تاریک است

دل قوی دار سحر نزدیک است


#حمید_مصدق

#و

بی تو می‌‌رفتم، می‌رفتم تنها ، تنها
و صبوری مرا کوه تحسین می‌کرد ..

#حمید_مصدق


#ب

اما
من و تو...
دور از هم می پوسیم...
غمم از وحشت پوسیدن نیست...
غمم از زیستن بی تو در این...
لحظه‌ی پر دلهره است...



#حمید_مصدق

#الف

دیده در آینه ی صبح
تو را می بیند...

#حمید_مصدق
#دال

.
من در این تیرہ شب جان فرسا
زائر ظلمت گیسوے توام،
گیسوان تو
پریشان تر از اندیشہ ے من!
گیسوان تو شب بے پایان ...

#حمید_مصدق

#میم

در
امتداد هر شب،
من هستم وتمام تنهایی،
با خویشتن نشستن،
در خویشتن شکستن.....


#حمید مصدق

#دال

شب بکامتون

.

در میانِ من و تو فاصله‌هاست.
گاه می‌اندیشم،
می‌توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!




#حمید_مصدق


‌‌‌#دال

.
من در این تیرہ شب جان فرسا
زائر ظلمت گیسوے توام،
گیسوان تو
پریشان تر از اندیشہ ے من!
گیسوان تو شب بے پایان ...

#حمید_مصدق

#میم

شبتون عشق

دیده در آیینه صبح تو را می بیند

#حمید_مصدق

#دال

.
من در این تیرہ شب جان فرسا
زائر ظلمت گیسوے توام،
گیسوان تو
پریشان تر از اندیشہ ے من!
گیسوان تو شب بے پایان ...

#حمید_مصدق

#میم
شبتون عشق