مَن کِه هَر شب این حَوالی
در غَزَل میبوسَمَت ...

جانِ دِل وَقتی کِه خوابی بوسِه را
حِس میکُنی....؟

#شیما_سهرابی

#م

دلم میخواهد
فقط متعلق به تو باشم
مثل راز مگویی که قرار است
با خود به گور ببری !




#شیما_سهرابی

.

#دال

وای از آن روز
که آدم
به غم عادت بکند...!

#شیما_سهرابی
#واو

عطرِ مَن شاید از پیراهَن تو بپَرد،
اما
خیالِ تو از سرِ مَن
هَرگز....

#شیما_سهرابی...


#ع

شَب که شد
یک بوسِه بنشان بر سَروپیشانی ام
تا که جانَم تا خود صُبح
به قربانَت رود...

#شیما_سهرابی

#ش

صبح من درحسرت چشمان توجا مانده است  ....
جان دل پلکی بزن تا صبح من روشن شود ...

#شیما_سهرابی

#ص

‌
صبح من درحسرت چشمان توجا مانــدہ است

جان دل پلڪی بزن تا صبح من روشــن شود

#شیما_سهرابی
‌‌‌#ص

من که هر شب این حوالی در غزل میبوسمت
جان دل، وقتی که خوابی بوسه را حس میکنی؟

#شیما_سهرابی
#میم