نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
تو دردهای دلم را چه خوب فهميدی
و زخمهای غرور شكسته را ديدی
به دوش خويش كشيدی تمام دردم را
شبی كه زندگیات را به عشق بخشيدی
تو پابهپای دلم مثل يك ترانه شدی
دوباره زنده شدی در تنم درخشيدی
شبيه رقصِ كبوتر به دور گنبد عشق!
و مثل قاصدكی در بهار رقصيدی
چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب!
اگرچه با رگِ خوابِ دلم تو خوابيدی
هنوز در شب من ردّ پای توست بهجا
بيا كه دردِ دلم را تو خوب فهميدی
#شیوا_فرازمند
#ت
و زخمهای غرور شكسته را ديدی
به دوش خويش كشيدی تمام دردم را
شبی كه زندگیات را به عشق بخشيدی
تو پابهپای دلم مثل يك ترانه شدی
دوباره زنده شدی در تنم درخشيدی
شبيه رقصِ كبوتر به دور گنبد عشق!
و مثل قاصدكی در بهار رقصيدی
چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب!
اگرچه با رگِ خوابِ دلم تو خوابيدی
هنوز در شب من ردّ پای توست بهجا
بيا كه دردِ دلم را تو خوب فهميدی
#شیوا_فرازمند
#ت