صبح پنجشنبه شد
و سفره دلتنگی را درخیال خیسم پهن کردم
فنجانی خالی
صندلی تنها
و حسرت نگاهی
جرعه ای اشک و حبه ای بغض ...
و چند لقمه دوستت دارم های بیات شده که از گلویم پایین نمیرود
#بهزاد_م
و سفره دلتنگی را درخیال خیسم پهن کردم
فنجانی خالی
صندلی تنها
و حسرت نگاهی
جرعه ای اشک و حبه ای بغض ...
و چند لقمه دوستت دارم های بیات شده که از گلویم پایین نمیرود
#بهزاد_م