.
در حصار شب؛
که ماه و ستاره همخواب می شوند
نزدیک تر بیا
تا بنوازم موسیقی بی کلام تنت را
پو لبان سرخ تو با ساز بوسه هایش
سیراب کند آرشه ی تشنه ی لبانم را...
#عارف_اخوان
#دال
در حصار شب؛
که ماه و ستاره همخواب می شوند
نزدیک تر بیا
تا بنوازم موسیقی بی کلام تنت را
پو لبان سرخ تو با ساز بوسه هایش
سیراب کند آرشه ی تشنه ی لبانم را...
#عارف_اخوان
#دال
.
من چشمانِ تو را که آرام آرمیده می بوسم ،
پنجره را می بندم تا ستارگان در حسرتِ تو
در جایِ خویش باقی بمانند،
این مسلخ همیشه یِ آسمان و من
در امتداد هر شب با چشمکِ هر ستاره ادامه دارد...
دوایِ همه درد هایم تو آرام بخواب
#عارف_اخوان
#میم
.
من چشمانِ تو را که آرام آرمیده می بوسم ،
پنجره را می بندم تا ستارگان در حسرتِ تو
در جایِ خویش باقی بمانند،
این مسلخ همیشه یِ آسمان و من
در امتداد هر شب با چشمکِ هر ستاره ادامه دارد...
دوایِ همه درد هایم تو آرام بخواب
#عارف_اخوان
#میم
.
لبخندت را
بر آسمانِ تیره نقاشی کرده ام .
سرودی از نوشخندِ ماهتاب ،
ترانه ای از تابش ،
سور شور سرور ،
فروغ روشنی پیروزی .
بگو : سیاهی با تمامِ ظلمتش
شب با همهی ظلماتش
به ستیز با سپیده برخیزند ،
فتح از آنِ خورشید است ،
که نور از تو وام می گیرد . . .
#عارف_اخوان
#ل
بر آسمانِ تیره نقاشی کرده ام .
سرودی از نوشخندِ ماهتاب ،
ترانه ای از تابش ،
سور شور سرور ،
فروغ روشنی پیروزی .
بگو : سیاهی با تمامِ ظلمتش
شب با همهی ظلماتش
به ستیز با سپیده برخیزند ،
فتح از آنِ خورشید است ،
که نور از تو وام می گیرد . . .
#عارف_اخوان
#ل
آن انگورِ سرخ ،
آویخته از شاخه ی تاکِ سیاهِ باغِ عدن ،
به انتظار چیده شدن ،
از دستانِ تـــــــــــــوست منم ،
تا شراب شوم،
به هرمِ گرمایِ جامِ دستانت ،
و بهشتی مست شود.... از این مِی،
و جهنمی محضرِ حق.... از این نوش ،
مرا بچین ..... .
#عارف_اخوان
#الف
آویخته از شاخه ی تاکِ سیاهِ باغِ عدن ،
به انتظار چیده شدن ،
از دستانِ تـــــــــــــوست منم ،
تا شراب شوم،
به هرمِ گرمایِ جامِ دستانت ،
و بهشتی مست شود.... از این مِی،
و جهنمی محضرِ حق.... از این نوش ،
مرا بچین ..... .
#عارف_اخوان
#الف
چه دوستت دارم ها
از آنسویِ نجابت
فراسویِ همه پاکی ها
از پسِ شرمی سرخ
ناگفته بر لبانمان خشکید
و با چَشمانمان گفتیم
ما عاشقانِ خاموشیم
#عارف_اخوان
#چ
از آنسویِ نجابت
فراسویِ همه پاکی ها
از پسِ شرمی سرخ
ناگفته بر لبانمان خشکید
و با چَشمانمان گفتیم
ما عاشقانِ خاموشیم
#عارف_اخوان
#چ
.
من چشمانِ تو را که آرام آرمیده می بوسم
پنجره را می بندم
تا ستارگان در حسرتِ تو
در جایِ خویش باقی بمانند،
این مسلخ همیشه یِ آسمان و من
در امتداد هر شب با
چشمکِ هر ستاره ادامه دارد...
"دوایِ همه درد هایم تو آرام بخواب"...
#عارف_اخوان
#م
من چشمانِ تو را که آرام آرمیده می بوسم
پنجره را می بندم
تا ستارگان در حسرتِ تو
در جایِ خویش باقی بمانند،
این مسلخ همیشه یِ آسمان و من
در امتداد هر شب با
چشمکِ هر ستاره ادامه دارد...
"دوایِ همه درد هایم تو آرام بخواب"...
#عارف_اخوان
#م