غمت را اندکی می گويم و بسيار می گريم...



#امیرخسرو_دهلوی

#غ

کجایی؟
ای به فدای تو گشته جان و جهانم ...

#امیرخسرو_دهلوی
#ک

چه کنم نیست مرا جُز به تو خاطر مایل...!

#امیرخسرو‌_دهلوی
#چ

من دلم پیش همانیست که نیست!

#امیرخسرو_دهلوی

#م

که من دیری‌ست کز یادش فرامش کرده‌ام جان را..

#امیرخسرو_دهلوی
#ک

جانم
فدای زلف تو آن‌دم که پُرسَمَ ات
"این چیست؟
مویِ بافته؟"
گویی که "دامِ توست..."

#امیرخسرو_دهلوی

#ج

‌‌طبیبا، خویش را زحمت مده چون بِه نخواهم شد

که من اندر سرِ شوریده سودایی دگر دارم

#امیرخسرو_دهلوی

#ط

یک #زمان از پای ننشینم به جست و جوی تو


یا کُنم سر را فدایت، یا به دست آرم تُرا...

#امیرخسرو_دهلوی


.#ی

گویند تَرک غم بگو،
تدبیر سامانی بجو

درمانده را تدبیر کو
دیوانه را سامان کجا...

#امیرخسرو دهلوی

#گ

من در آنڪس ، ڪه تو را بیند و

حیران نشود حیرانم...

#امیرخسرو_دهلوی

#م

بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوشش کنم

#امیرخسرو_دهلوی
#ب

خبرت هست
که از خویش ، خبر نیست مرا؟!
گذری کن که ز غم ، راهِ گذر نیست مرا


#امیرخسرو_دهلوی

#خ

بیا که دل بشد از انتظار آمدنت
نگاه داشته ام جان نثار آمدنت

زنم به زلف تو انگشت و بر دو دیده نهم
اگر سفید شود ز انتظار آمدنت....

#امیرخسرو_دهلوی

#ب