«عاشق سر مست» را،
با دین و دنیا کار نیست

کعبه ی صاحبدلان،
جز خانه ی خمار نیست

#سلمان_ساوجی

#ع

یک شب خیال تو دیدم ما بخواب
زان چشم، دگر به چشم ندیدم خواب را

#سلمان_ساوجی
#ی

بازآ که بی‌حضورت
خوش نیست زندگانی!

#سلمان_ساوجی

#ب

کار خام ما لبت سازد ، نه می...

#سلمان_ساوجی

#ک

.
الا ای
صبحِ مشتاقان،
بگوخورشيدِ خوبان را

كه تا كِی
ذره سان گردند
در  كويت ، هواداران؟


#سلمان_ساوجی

#الف

یا رب! آن ابرو، چه محرابی است کز سودای او؟

در زوایای فلک، پیوسته یارب یارب، است


#سلمان_ساوجی

#ی

.
شبِ فراق، چو زلفت
            اگرچه تاریک است
امیدوارم از آن‌ رو
         که صبح نزدیک است

ز کفر زلف تو، دل
               ره نمی‌برد بیرون
که راه پرخم‌وپیچ و
              محّله تاریک است

نمی‌رسد به خیالِ
              تو، آبِ دیده‌ی من
که دیده سخت ضعیف
      است و راه باریک است

#سلمان_ساوجی
#ش

.
نخواهم از سر کویش
    به صد چندین جفا رفتن
نشاید شیر مردان را
      به هر زخمی ز جا رفتن

طریق عاشقان دانی
  درین ره چیست ای رهرو؟
غمش را پیروی کردن
             بلا را پیشوا رفتن

#سلمان_ساوجی
#ن

.
شربت قندِ لبش می‌سازد این بیمار را
کو لبِ او تا مرا از قند سازد شربتی ؟

#سلمان_ساوجی

#ش

خلوتسرای چشم و دل این شسته و آن رفته‌ام


فرما و بنشین ای صنم هر جا که می‌خواهد دلت

#سلمان_ساوجی

#خ

رفیقان! کاروان، امشب، روان است


دل مسکین من، با کاروان است....

#سلمان_ساوجی.‌

#ر

مرا جانی!
و من تا کِی توانم زیست دور از تو...؟!

#سلمان_ساوجی
#میم