طبيبانم چه‌ می‌دانند !
دردم دردِ تنهایی‌ست


تو نبضم را بگیری
بی‌گمان آرام می‌گیرم ..!

#دهلوی
#ط

طبيبانم چه‌ می‌دانند !
دردم دردِ تنهایی‌ست

تو نبضم را بگیری
بی‌گمان آرام می‌گیرم ..!

#دهلوی
#ط

صبرم به جستجوی

تو رفته است و می‌رود


#دهلوی

#ص

بیار باده روشن ڪه صبح روے نمود
ڪه در چنین نفسے بی‌شراب نتوان بود

شراب در دلم و توبه هم، ڪجاست قدح؟
ڪه دل بشویم از آن توبۀ شراب‌آلود


ُ#دهلوی

#ب

پیری‌ست به جز حسرتم اکنون چه توان خورد

نعمت همه آب است چو دندان ز دهن رفت

#دهلوی

#پ

جانم از آرام رفت،
آرام جان من ڪجا

هجرم نشان فتنه شد،
فتنه نشان من ڪجا...


#دهلوی


#ج

وگر سوزیم در عالم، کسی دلسوز ما نبوَد

ز بس کز مهربانان رفت سوز مهربانی‌ها

#دهلوی
#و

من از لجاجت این روزگار می‌ترسم

به لب نمی‌برم آن را که آرزو دارم...

#دهلوی
#م

چشم و دل هر دو
به رخسار تو آشفته و مست...!

#دهلوی


#چ