دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج

شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد


#صائب_تبريزی

#د

چو مغرورانِ بی منطق، نگو از "عشق" بیزارم

که ناگه می زند بر دل...
شگردِ او شبیخون است ...!

#صائب_تبريزی


#چ

گرانے میڪند

بر خاطرش یادم


#صائب_تبريزی
#گ

.
إقرَا بِسمِ رَبڪـُ اَلچشمِ سیاه
میڪنم عمرم در
  این دنیا تباه....
هَرڪہ با چشم تو رودَر رو شوَد
می شوَد آلوده‌ےِ
              صدها ڪَناه..‌!!

#صائب_تبريزی

#الف

من که با یاد تو دنیا را
فرامُش کرده ام

از مُروت نیست از خاطر
به در کردن مرا...

#صائب_تبريزی

#م

محو عشق است و ز هر نحو در او نقشی هست






ساده لوحی نتوان يافت به پُرکاری دل

#صائب_تبريزی

#م

چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟

دلم نمی‌دهد این صفحه را سیاه کنم...

#صائب_تبريزی

#چ

شراب کهنه و یار کهن را

غنیمت دان چو ایام جوانی

#صائب_تبريزی
#ش

ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما...


#صائب_تبريزی


#میم

رحم کن بر دلِ بی طاقت ما ای قاصد
ناامیدی خبری نیست که یکبار آری

#صائب_تبريزی


#ر

.
یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب

   بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند

#صائب_تبريزی

#ی

.


در آے از دَرَم
اے صبحِ آرزومندان...
            ڪه سوخت
                     شمعِ من
             از انتظارِ خنده‌ےِ تـ𝓽𝓸ـو‌‌...!!

#صائب_تبريزی

#د

چرا خورم غم دنیا به این دو روزه اقامت؟
چو بازگشت به این منزل خراب ندارم

#صائب_تبريزی


#چ