پاییز از چشمان من شروع شد
از برگ ریزانِ دلم
از نارنجیِ سکوتم
که مشت مشت دلتنگی به آسمان می پاشید
#سارا_قبادی
#پ
از برگ ریزانِ دلم
از نارنجیِ سکوتم
که مشت مشت دلتنگی به آسمان می پاشید
#سارا_قبادی
#پ
امشب،
تمام حوصله ام را
جمع ڪردهام به تڪرار نام تو
" دل تنگم "
ڪه صدايت ڪنم
و تو بگويے :
#جــــــــــان_دلم
#سارا_قبادی
#الف
تمام حوصله ام را
جمع ڪردهام به تڪرار نام تو
" دل تنگم "
ڪه صدايت ڪنم
و تو بگويے :
#جــــــــــان_دلم
#سارا_قبادی
#الف
عبور میكنم از تنِ خستهی شب
قدم به قدم
بی تابِ آغوش توام...
چشمانت را ببند
بگو كه منتظری!
#سارا_قبادی
#ع
قدم به قدم
بی تابِ آغوش توام...
چشمانت را ببند
بگو كه منتظری!
#سارا_قبادی
#ع
بودنـت
همہ چيـز را عـوض میڪند
اما اينڪہ
ڪنارم باشے يا نبـاشی
فرقے نمیڪند ..
تـو مـدام
روے بنـد بنـد تنـم قـدم میزنے
و در آسـمان دلـم پرواز میڪنے
هميـنڪہ
نفـس میڪشی
قـدم میزنے
میخنـدے
براے مـن يعنے همہ چيـز
تـو تمـام دنياے منے ...
#سارا_قبادی
#ب
همہ چيـز را عـوض میڪند
اما اينڪہ
ڪنارم باشے يا نبـاشی
فرقے نمیڪند ..
تـو مـدام
روے بنـد بنـد تنـم قـدم میزنے
و در آسـمان دلـم پرواز میڪنے
هميـنڪہ
نفـس میڪشی
قـدم میزنے
میخنـدے
براے مـن يعنے همہ چيـز
تـو تمـام دنياے منے ...
#سارا_قبادی
#ب
.
زن بودم؛
پای دوست داشتنت
ایستادم.
مرد نبودی
شکستم،
فرو ریختم،
و سالهاست که
ایستاده مرده ام!
#سارا_قبادی
#ز
زن بودم؛
پای دوست داشتنت
ایستادم.
مرد نبودی
شکستم،
فرو ریختم،
و سالهاست که
ایستاده مرده ام!
#سارا_قبادی
#ز
می خواهم فراموشت كنم !
اما فراموشی
اتفاقِ بزرگی ست
كه هرگز رخ نخواهد داد ...
لعنتی
دوستت دارم ...
#سارا_قبادی
#م
اما فراموشی
اتفاقِ بزرگی ست
كه هرگز رخ نخواهد داد ...
لعنتی
دوستت دارم ...
#سارا_قبادی
#م
می نوازم " تو " را ...!
با تك ، تك انگشتانم ...
روی تار تنت ...!
چقدر عشق ...؟
به قامتت زيباست ...!
#سارا_قبادی
#م
با تك ، تك انگشتانم ...
روی تار تنت ...!
چقدر عشق ...؟
به قامتت زيباست ...!
#سارا_قبادی
#م
عبور مے كنم
از تنِ خسته ے شب ،
قدم به قدم !
بے تاب آغوش توأم
چشمانت را ببند ،
بگو كه منتظرے
#سارا_قبادی
#ع
از تنِ خسته ے شب ،
قدم به قدم !
بے تاب آغوش توأم
چشمانت را ببند ،
بگو كه منتظرے
#سارا_قبادی
#ع
صبح
است چہ بے تابانہ
میخواهمت بيدار شو....
#سارا_قبادی
#ص
صبح
است چہ بے تابانہ
میخواهمت بيدار شو....
#سارا_قبادی
#ص