‌
تکیه کن،هرچند ویران میکنی این شانه را

بازهم با اینهمه،این شانه،این من،تکیه کن...

#هاتف_حضرتی

#ت

لعنت به #تو ای دل
که سراپا همه دردی



#هاتف_حضرتی

#ل

حالا چه واقعی و چه "سوری"،همین که هست


من چارشنبه های بی "تو"فقط گریه می کنم...



#هاتف_حضرتی

#ح

سالها گفتند اما ای دریغ از عبرتی

خون دل خوردن سزای عاشقان کوی توست...


#هاتف_حضرتی.
#س

سالها گفتند اما ای دریغ از عبرتی

خون دل خوردن سزای عاشقان کوی توست...


#هاتف_حضرتی.

#س

‌‌
در جهـاݩ هـر #درد ڪه باشـد ڪشیدم دیـده‌ام آرے ، ولـی

هیـچ دردے بدتـر از خـوابیـدݩِ بے‌شب‌بخیرت نیست ، نه



#هاتف_حضرتی

#دال

خیلی کلافه‌ام ، گرفته گلویم ، ز بغض‌ها

حال دلم‌، شبیه زیارت نرفته‌هاست...


#هاتف_حضرتی...

#گ

لعنت به من ڪه اینهمه دیوانه توام...





#هاتف_حضرتی

#لام

موقع #دفن من آهسته
        بریزید به سر خاک

این سر ز همان روز
        #ازل خاک به سر بود...

#هاتف_حضرتی



#میم

رفتی،تمام خاطره ها ریخت بر سرم

قربانیِ غرور تو شد شعرهای من...

#هاتف_حضرتی

#ر

رفتی،تمام خاطره ها ریخت بر سرم

قربانیِ غرور تو شد شعرهای من...

#هاتف_حضرتی

#ر

امشب چقدر حال دلم رو به راه نیست...




#هاتف_حضرتی

#الف

.

دیگر
قدم زدن
کفافِ غمم را نمی‌دهد

خوشا
به حالِ کسی 
که گریه را بلد است ...


#هاتف_حضرتی
#د