"امشب" می آیم با عطش سالها

تا «تو» كمى عشق بنوشانى ام

#محمد_علی_بهمنی

#الف

‌

تو تنها مى توانى آخرین درمان من باشى
و بى شك دیگران بیهوده مى جویند تسكینم ...


#محمد_علی_بهمنی

#ت

یک بار هم ای عشقِ من، از عقل میندیش


بگذار که دل، حل کند این مسئله ها را...

#محمد_علی_بهمنی

#ی

فکر کردن به تو ؛ یعنی غزلی شورانگیز

که همین شوق مرا خوب‌ترینم! کافی‌ست...



#محمد_علی_بهمنی.

#ف

.

فال‌مان هرچه باشد
باشد !
حالمان را دریاب...


#محمد_علی_بهمنی
#ف

.

کسی هنوز عیار ترا نفهمیده ست

منم که از تو به اشعار خود نگین دارم

#محمد_علی_بهمنی

#ک

خوب‌ترین حادثه میدانمت

#محمد_علی_بهمنی
#خ

تماشايى ست پيچ و تابِ آتش ها خوشا بر من


كه پيچ و تاب آتش را تماشا مى كنم هر شب

#محمد_علی_بهمنی
#ت

تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم

#محمد_علی_بهمنی

#ت

‌.

دﻟﺨٖﻮش ﮔﺮﻣﺎی ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ‌‌‌...
آﻣﺪﻩ ام ﺗﺎ ﺗﻮ  ﺑﺴﻮزاﻧﯽ ام.‌‌.‌.
آﻣﺪﻩ ام ﺑﺎ •ﻋﻄﺶ• ﺳﺎﻟﻬﺎ‌‌‌...
ﺗﺎ ﺗﻮ ﮐﻤﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻨﻮﺷﺎﻧﯽ ام...

#محمد_علی_بهمنی

.#د

مرگ هم آرامش خوبی ست می فهمم... ولی


این که تا کی درصف این انتظارم خوب نیست..

#محمد_علی_بهمنی


#م