جان اگر با من نسازد....
در غم او گو مساز....

می ٺوانم من غمش در.....
سینه چون جان داشٺن....


#فیاض_لاهیجی
#ج

گر فدا ڪردم به راهٺ....
دین و ایمان را چه غم...

دین و ایمانم ٺویی...
دین من و ایمان من.....


#فیاض_لاهیجی
#گ

یک جهان بر هم زدم وز #جمله بگزیدم تو را

من چه مے ڪردم به عالم گر نمے دیدم تو را

#فیاض_لاهیجی

#ی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌

مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد


که از هر خار او دل در نظر گلزارها دارد

#فیاض_لاهیجی

#میم

ذوق صحبت میل عشرت سیر گل دیدار یار

من چه دانستم که حسرت این‌قدَر دارد بهار

#فیاض_لاهیجی

#ذ

گرچه نزدیک تر از جانِ منی بر لب، لیک

وعده ای دورتر از وعده ی دیدار تو نیست

#فیاض_لاهیجی

#گ

.

در میان سینه و لب خنده را آتش زدم...

#فیاض_لاهیجی

#دال

گرچه نزدیک تر از جان منی بر لب لیک

وعده ای دورتر از وعده ی دیدار تو نیست

#فیاض_لاهیجی

‌ #گ

به طول و عرضِ تمنّای ماجهان کم بود

#فیاض_لاهیجی
#ب

ذوق صحبت، میل عشرت، سیر گل، دیدار یار

من چه دانستم که حسرت این‌قدَر دارد بهار!

#فیاض_لاهیجی

#ذ

ذوق صحبت، میل عشرت، سیر گل، دیدار یار

من چه دانستم که حسرت این‌قدَر دارد بهار!

#فیاض_لاهیجی

#ذ

ذوق صحبت میل عشرت سیر گل دیدار یار

من چه دانستم که حسرت اینقدر دارد بهار

#فیاض_لاهیجی

‌#ذ

ذوق صحبت میل عشرت سیر گل دیدار یار

من چه دانستم که حسرت اینقدر دارد بهار

#فیاض_لاهیجی

‌#ذ

بی‌لبت ساغر مِی‌ آب ندارد امشب
شمع در مجلس ما تاب ندارد امشب

دل ندانم که دگر در چه خیالست که باز
اشک در دیده‌ی ما خواب ندارد امشب

#فیاض_لاهیجی

#ب

غرقِ عصیان آنقَدَر گشتم که در بازارِ حشر

گر به وزن آرند جرمِ من، ترازو بشکند

#فیاض_لاهیجی



#غ

همینم بس که گاهی بی‌تکلّف می‌بری نامم...

#فیاض_لاهیجی
#ه

   ‍‌‌‌‌ ‌‌‌  
تا تو ⇨
در یاد منی عالم مرا از یاد رفت




#فیاض‌_لاهیجی

#ت

دَر قُفلِ فروبَستهٔ
غَم هایِ دِلِ خویش...


آن کُهنه کلیدیم ،
که دَندانه نَداریم!!!...

#فیاض_لاهیجی

#د