ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او بجان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو بشب باید جست
#ازرقی_هروی
#الف
کز رنج خمار او بجان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو بشب باید جست
#ازرقی_هروی
#الف
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او بجان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو بشب باید جست
ُ#ازرقی_هروی
#الف
کز رنج خمار او بجان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو بشب باید جست
ُ#ازرقی_هروی
#الف
ناگاه همی زدم من، ای شمع و چراغ!
از شهر به باغ با دلی پر غم و داغ
باغ ار چه بود جای تماشا و فراغ
دوزخ بود، ای نگار! بی روی تو باغ
#ازرقی_هروی
#ن
از شهر به باغ با دلی پر غم و داغ
باغ ار چه بود جای تماشا و فراغ
دوزخ بود، ای نگار! بی روی تو باغ
#ازرقی_هروی
#ن