حسنت چو اشتیاق دلم بینهایت است
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او
همرنگ میشویم چه جای کنایت است
#همام_تبریزی
#ح
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او
همرنگ میشویم چه جای کنایت است
#همام_تبریزی
#ح
خرامان مے رود آن سرو قامت
جهانے را از آن قامت قیامت
مؤذّن گر ببیند قامتت را
فراموشش شود تڪبیر و قامت
#همام_تبریزی
#خ
جهانے را از آن قامت قیامت
مؤذّن گر ببیند قامتت را
فراموشش شود تڪبیر و قامت
#همام_تبریزی
#خ
ای در سر زلف تو پریشانیها
خوی لب لعلت شکرافشانیها
در باغ رخت که نزهت چشم من است
شفتالوهاست لیتنی جانیها
#همام_تبریزی
#الف
خوی لب لعلت شکرافشانیها
در باغ رخت که نزهت چشم من است
شفتالوهاست لیتنی جانیها
#همام_تبریزی
#الف
ترسم که در حساب نیارد دل مرا
ای مهربان هر سر مویت هزار دل
آهسته گر کند گذری بر سرت نسیم
گردد ز زلف بر سر پایت نثار دل
#همام_تبریزی
#ت
ای مهربان هر سر مویت هزار دل
آهسته گر کند گذری بر سرت نسیم
گردد ز زلف بر سر پایت نثار دل
#همام_تبریزی
#ت
دل از خورشید رخسار تو میسوخت
به زیر سایه زلف تو بنشست
همی زد سرو لاف از سربلندی
چو بالای بلندت دید بشکست
#همام_تبریزی
#دال
به زیر سایه زلف تو بنشست
همی زد سرو لاف از سربلندی
چو بالای بلندت دید بشکست
#همام_تبریزی
#دال