دوباره می نویسمت کنارِ بیت آخرم
و چکه چکه می چکم به سطر های دفترم
تو مثل ماهِ برکه ای ،
و من غریق مست شب
دوباره تو ،
دوباره من ،
شناوری ،
شناورم ...
#حسين_منزوى
#دال
و چکه چکه می چکم به سطر های دفترم
تو مثل ماهِ برکه ای ،
و من غریق مست شب
دوباره تو ،
دوباره من ،
شناوری ،
شناورم ...
#حسين_منزوى
#دال
سنتوری زیر پا می گذارم
تا برای تو
از رف پایین آرم
قدیمی ترین ترانه ای را که
گلوی انسانی خوانده است ...
نخستین شاعر
نخستین آهش را
برای تو کشید ...
و انسانی غارنشین
نخستین گل را
به دیوار
با شرم گونه های تو تصویر کرد !
از عشق زاده شدی
در خویش قد کشیدی
با مرگ
بالیدی ...
میان مثلث ایستاده ای
در نقطه ی تلاقی خطوطی
که از زوایای حقیقت
به هم رسیده اند
#حسين_منزوى
#الف
تا برای تو
از رف پایین آرم
قدیمی ترین ترانه ای را که
گلوی انسانی خوانده است ...
نخستین شاعر
نخستین آهش را
برای تو کشید ...
و انسانی غارنشین
نخستین گل را
به دیوار
با شرم گونه های تو تصویر کرد !
از عشق زاده شدی
در خویش قد کشیدی
با مرگ
بالیدی ...
میان مثلث ایستاده ای
در نقطه ی تلاقی خطوطی
که از زوایای حقیقت
به هم رسیده اند
#حسين_منزوى
#الف
.
چيزی بگو بگذار تا همصحبتت باشم
لختی حريف لحظههای غربتت باشم
ای سهمت از بار امانت هرچه سنگينتر
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم
#حسين_منزوى
#چ
چيزی بگو بگذار تا همصحبتت باشم
لختی حريف لحظههای غربتت باشم
ای سهمت از بار امانت هرچه سنگينتر
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم
#حسين_منزوى
#چ