دیدم ڪه در
رهِ عشق_تنها نمی‌توان رفت..
همراہ خویش بردم سوز و گداز خود را...

#رفیع_مشهدی▫️

#د

از جور آسمان به زمین شکوه می‌کنم
با آنکه آسمان و زمین را سخن یکی‌ست

#رفیع_مشهدی

#الف

قد خم گشته ی ما را به نظر کی آرد؟

چشم مستت که ندارد خبر از ابروها

#رفیع_مشهدی




#ق

نه تو را سرِ شنیدن، نه مرا مجال گفتن


‏به شمار چون درآرم غم بی‌شمار خود را

‏⁧ #رفیع_مشهدی⁩

#ن

نه تو را سرِ شنیدن، نه مرا مجال گفتن


‏به شمار چون درآرم غم بی‌شمار خود را

‏‌ #رفیع_مشهدی⁩

#نون

من یک شب از تو دور شدم سوختم ز غم
خورشید از فراق تو هر شب چه می‌کند ؟

#رفیع_مشهدی
#م

دارد بت من با همه‌کس گوشهء چشمی


چون شمع که مخصوص کسی نیست نگاهش

#رفیع_مشهدی
#دال

ما قوت پرواز نداریم وگرنه

عمری‌ست که صیاد شکسته‌ست قفس را

#رفیع_مشهدی

#م

‌
از شراب لطف او هرگز نخوردم جرعه‌ای

دیده‌ام این #باده را اما به جام دیگران

#رفیع_مشهدی

#الف

‌
از شراب لطف او هرگز نخوردم جرعه‌ای

دیده‌ام این #باده را اما به جام دیگران

#رفیع_مشهدی

#الف

هستند در شکست دلم صاف طینتان
آیینه هم به شیشه‌ی من سنگ می‌زند


#رفیع‌_مشهدی

#ه

🔻
خوشدلم زینکه به‌ او نامه‌ نِویسم‌ شَب‌ و روز

مَقصدم  نیست  ڪه  مَکتوب  رِسد  یا  نَرسد

#رفیع_مشهدی 🌿💌


#خ

آیینه هم به شیشه‌ی من سنگ می‌زند...

#رفیع_مشهدی


#الف

.
زلفت به دست شانه و مشّاطه مبتلاست
ما را چه سود از این که شبِ دیگران خوش است!

#رفیع_مشهدی

#ز