صبح که می شود..
عشقت،
فوران می کند از
چشمه ی جوشانِ قلبم؛

آنجا که با هر تپشِ،
نامِ تو،
هزاران بار،
تکرار می شود...

#آزی_فرهادی

#صاد

صبـحِ زیبایَت بخیـرخورشیدڪِ زیبایِ من



پُر شد از هُـرمِ نَفسهایَٺ،همه دنـیایِ مـن...
#آزی_فرهادی

#صاد

‍ #دلتنگی..
در نیزارِ قلبم شعله مے ڪشد؛

و باد چه،
بیرحمانه،
خاڪسترِ #احساسم را،
با خود به دور دستها مے برد...

#آزی_فرهادی

#دال

#صبح یعنی:
گوشه ی
میڪده ے آغوشت،
قدحے مِے زِ #لبت
نوش ڪنم...

#آزی_فرهادی

#ص

خـورشیـد؛ لــبهای تــوسـت
مـرا کـه می بـوسـی
«صبـــح» می شـود!

#آزی_فرهادی

#خ

یکشنبه یعنی:
یک نفر به نام تو
تا ابد
در شریانِ قلبم؛
جاری‌ست.‌‌.‌..


#آزی فرهادی
#ی
‌

صبـحِ زیبایَت بخیـر
#خورشیدڪِ زیبایِ من

پُر شد از هُـرمِ نَفسهایَٺ،
       همه دنـیایِ مـن....

#آزی_فرهادی..

#ص

قرار ما
هر چهارشنبه،
چهارچوب آغوشت
تو بوسه بده،
من جان می دهم ...


#آزی_فرهادی

#ق

#پنجشنبه_ها،،،
می چسبد کنارِ #تو
یک فنجان چای عشقِ داغ،،ق
با چند حبه قندِ لبانت،،،

و پیاله ای شرابِ شعر؛
که تَر کند،،،
گلویِ خشکِ احساسم را...

#آزی_فرهادی

#پ