Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
9.95K subscribers
342 photos
210 videos
48 files
793 links
گروه متنوک
مؤسسهٔ تخصصی نگارش و ویرایش کتاب

تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵

ثبت‌نام دورهٔ جامع «ستارگان ویرایش»
یا سفارش ویرایش کتاب:
@MatnookAdmin3

اینستاگرام:
instagram.com/matnook_com

وبگاه (در حال بروزرسانی):
Matnook.com
Download Telegram
مبنی بر .../ مبتنی بر ...

«مبنی» و «مبتنی» صفت‌اند و با حرف اضافۀ «بر» (یا به‌ندرت با «به») متمم می‌گیرند. بنابراین «مبنی بر» و «مبتنی بر» همواره بافاصله نوشته می‌شوند. این دو را می‌توان با این‌ عبارت‌ها مقایسه کرد:
«محدود به ...»، «محکوم به ...»، «محروم از ...»، «مأنوس با ...» یا «حاکی از ...»، «متنفر از ...»، «مواجه با ...»، «مطابق با ...» و ... .

یادآوری:
این دو عبارت به سه صورت به‌کار می‌روند:
- مبنی یا مبتنی بر چیزی بودن؛
- بر چیزی مبنی یا مبتنی بودن؛
- مبنی یا مبتنی بودن بر چیزی.
#دستورزبان #فاصله‌گذاری
۱۳‌۹۹/‌۰۸/‌۱۶‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1
پیشوندهای تصریفی

در فارسی، سه پیشوند وجود دارد که در تصریف فعل به‌کار می‌رود و وجه متفاوتی از آن را نشان می‌دهد:

۱) «می-»: می‌روم، می‌خورده‌است، برمی‌داشت، ... .
۲) «بِـ-/ بُـ-»: بِزن، بِایست، بُرو، بیا، ... .
۳) «نَـ-/ مَـ‌-»: نَرو، نَایست، نَنشین، مَیازار (گونۀ ادبی)، ... .

یادآوری:
۱) پیشوند تصریفیِ «می-»، چه در نوشتارِ معیار و چه در شکسته‌نویسی، همواره نیم‌فاصله نوشته می‌شود. مثال:

معیار:
می‌اندیشد، می‌‌برده‌است، می‌خواهم بروم،‌ برمی‌گردیم، ... .

شکسته:
می‌گه،‌ می‌رین، می‌ده، ورمی‌افته، می‌آن، می‌اومد، می‌اُوُرده‌ن، می‌خواد، وای‌می‌سته،‌ بَرِش‌می‌گردونه، می‌ندازه، ... .

۲) فعل‌هایی که مصدرشان با «ا» آغاز می‌شوند، در پیوند با پیشوند تصریفیِ «بِـ-» و «نَـ-»، فقط «ا» در آن‌ها به «ی» تبدیل می‌شود و همیشه پیوسته نوشته می‌شوند. مثال از سه فعل «اَندیشیدن» و «اِنگاشتن» و «اُفتادن»:

درست:
بیندیشد، بینگارد، بیفتد/ نیندیشد، نینگارد، نیفتد.

نادرست:
بی‌اندیشد، بی‌انگارد، بی‌افتد/ بیاندیشد، بیانگارد، بیافتد.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇😊 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
متن تمرین:
"امروزه همه‌ی ما تلاش می‌کنیم، کارهای خوبی انجام دهیم. یکی از شرط‌های موفقیت در کارها، بهره‌گیری از دانایی و هوشیاری است. از خدای بزرگ می‌خواهیم
به ما یاری رساند تا در این راه، موفق شویم. پروردگار مهربان، به ما نعمت‌های فراوانی داده است. دانایی و هوشیاری، یکی از این نعمت‌هاست." (فارسی کلاس پنجم دبستان)

نکات تمرین:
۱) سریا (= ۀ/ ـۀ) هم سابقه‌ای هزارساله دارد و هم ترجیح فرهنگستان است. اما برای آموزش به نوآموزان، همین «ی» بهتر است. در متن معیار و غیرآموزشی، سریا ترجیح دارد.

۲) ۵ ویرگولِ نابجا و نادرست داریم:
- ویرگولِ اول بین جملۀ پایه و پیرو آمده است و نادرست است.
- ویرگولِ دوم و چهارم و پنجم بعد از نهاد آمده است و نابجاست.
- ویرگولِ سوم بعد از قیدی آمده است که پس از آن فعل است و نیازی به درج آن نیست.

۳) «دانایی» و «هوشیاری» دو چیزند، نه یک چیز. پس واژۀ «یکی» در این عبارت، زائد است: «دانایی و هوشیاری "یکی" از ...».

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2👌1🕊1
جولان

۱) «جَوَلان» /javalân/ واژه‌ای عربی و به معنای «حرکت و سِیر و جنبش» است. در فارسی نیز به همین معناست. نیز به معنای «تاخت‌وتاز و قدرت‌نمایی و خودنمایی».

۲) تلفظِ معیارِ این واژه، در فارسی، /جُولان/ است (بر وزن «سوهان»):
/jowlân/, /jo:lân/.

ای مگس! عرصۀ سیمرغ نه جولان‌گه توست
عِرض خود می‌بَری و زحمت ما می‌داری (حافظ)

یادآوری:
صورتِ گفتاریِ این واژه «جولون» است:
/jowlun/, /jo:lun/.

سید محمد بصام
@Matnook_com
🕊2
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
۳ کاربرد رایج نقطه‌ویرگول ۱) برای شمردن یا جدا کردن بخش‌های یک مجموعه یا فهرست: - کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی. یادآوری: بخش‌‌های تک‌کلمه‌ای را می‌توانیم با ویرگول جدا کنیم و بخش‌هایی که جملۀ کامل‌اند را با…
یک‌ نکته‌ات بگویم!

یکی از کاربردهای نقطه‌ویرگول قبل از جمله‌ای است که از نظر دستوری کامل است، ولی نمی‌تواند به‌تنهایی به‌کار رود، چون فقط با جملۀ پیش از خود معنا می‌یابد و کاملاً به آن مرتبط است. بنابراین جملۀ تصویر را این‌گونه نشانه‌گذاری می‌کنیم:
«جدایی مانند قطعِ‌عضو است؛ زنده می‌مانی، اما کمتر از پیش هستی.» (مارگارت اَتوود)

یادآوری:
کسرۀ «قطعِ‌عضو» خفیف است و بنابراین با نیم‌فاصله نوشته می‌شود، مانند «قطعِ‌امید»، «قطعِ‌رابطه»،‌ و «قطعِ‌نظر» (گذاشتن کسره‌ها الزامی نیست).

این را هم ببینید: ۴ کاربرد نقطه‌ویرگول!
#نشانه‌گذاری #فاصله‌گذاری
۱۳‌۹۹/۰‌۸/‌۲۷‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
2
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«خوش‌بخت» یا «خوش‌وقت»؟

ما از آشنایی یا ملاقات با دیگران خوش‌وقت می‌شویم، نه خوش‌بخت. وقتِ کسی خوش شدن یعنی حالِ خوشی به وی دست دادن. هنگامی‌ که می‌گوییم «از آشنایی با شما خوش‌وقت شدم»، یعنی حسِ خوبی پیدا کردم و خوش‌حال شدم.

گر دیگران به وصل تو خوش‌وقت می‌شوند/ صائب دلش خوش است به فکر و خیال تو

بنابراین نباید واژۀ «خوش‌وقت» را با «خوش‌بخت»، به‌معنای «سعادت‌مند»، اشتباه بگیریم.

- گارسون! ایشان آقای رئیس هستند.
- خوش‌وقتم، قربان!

سید محمد بصام
@Matnook_com
1
بدل و ویرگول‌هایش!

۱) بدل (آنچه معمولاً توضیحی بر اسم می‌افزاید) میان دو ویرگول می‌آید و اگر بعد از ویرگولِ دوم، «را» بیاید، خوانشِ جمله کمی دشوار می‌شود:
- برخی بیهقی،‌ نویسندۀ تاریخ مسعودی، را پدر نثر فارسی می‌دانند.

برای رفع این مشکل می‌توان ویرگولِ دوم را نگذاشت یا بدل را میان دو پرانتز آورد:
- برخی بیهقی،‌ نویسندۀ تاریخ مسعودی را پدر نثر فارسی می‌دانند.
- برخی بیهقی (نویسندۀ تاریخ مسعودی) را پدر نثر فارسی می‌دانند.

۲) گاهی نیز پس از ویرگولِ دومِ بدل، «هم» (یا «نیز») می‌آید:
- خنده‌های دخترش، هنگامه،‌ هم او را شاد نمی‌کرد.

در این مورد می‌‌توان «هم» (یا «نیز») را حذف کرد و به‌جای آن، یک «حتی» در ابتدای جمله آورد:
- حتی خنده‌های دخترش، هنگامه، او را شاد نمی‌کرد.

سید محمد بصام
@Matnook_com
2👍1
یک نکته‌ات بگویم!

استاد مجتبی مینُوی در مقدمۀ خود بر کلیله‌ و دمنه (چاپ امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص یح) نوشته‌است:
«معدودی از [...] نسخه‌بدل‌ها، مخصوصاً آنجا که ناچار به تَرک ضبط اساس بوده‌ام، در حواشی [...] قید شده‌است.»

این شاهد را برای ساختِ «ناچار "به" ... بودن» آورده‌ام که در فارسیِ امروز کمابیش رایج شده‌است. توضیح آن‌که صفتِ «ناچار»، در کاربرد امروزی‌اش، با «به» نیز متمم می‌گیرد و گاهی با «از» (گرچه با تقدیر "ناچار از مدارا کردنم"/ عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم ـــ فاضل نظری). بسامد «به» نسبت‌به «از» بسیار بیش‌تر است.
«ناچار به چیزی بودن (یا شدن)» یعنی «به چیزی مجبور بودن (یا شدن) و راه گریز و گزیری نداشتن». چند مثال:

- روحانی: ناچار به تعطیلیِ فراگیر هستیم. (وبگاه خبرآنلاین)
- یک کارخانۀ جوجه‌کشی ناچار به معدوم‌سازی چندصدهزار جوجۀ یک‌روزه شد. (فیسبوک)
- صبح است و نه گاهِ باده‌نوشی/ ناچار به صَرفِ چایی‌ام من// تا قندِ دری‌ست در دهانم/ شیرین به سخن‌سرایی‌ام من (اسماعیل خویی)

سید محمد بصام
@Matnook_com
جست‌وجوی هوشمند
و دسترسی به ۱۰ میلیون مقاله و منبع معتبر
در وبگاه ویراساینس:
virascience.com

سید محمد بصام
@Matnook_com
Forwarded from سید محمد بصام
#نکته: در گفتار، ضمیرِ «این‌ها» بعد از برخی واژه‌ها می‌آید و بر خویشی و نزدیکی دلالت می‌کند. این ضمیر با واژۀ قبل‌ از خودش نیم‌فاصله می‌شود و کاربردش صرفاً در نوشتارهای غیررسمی است، مانند عمواین‌ها/ عمواینا، خاله‌این‌ها/ خاله‌اینا، داداش‌این‌ها/ داداش‌اینا، مادرم‌این‌ها/ مادرم‌اینا، ... .
Forwarded from سید محمد بصام
#نکته: «بنابه» و «بنابر» حرف اضافۀ مرکب است و به همین دلیل بی‌فاصله نوشته می‌شود. مثال: بنابر گزارش‌های سازمان، بنابه مستندات پرونده، ... . «بنابراین» نیز، به‌معنای «پس»، حرف ربط مرکب و قاموسی است. به همین دلیل همۀ اجزایش نزدیک نوشته می‌شود.
@Matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
زِلّ آفتاب

املای «زِل»، به‌معنای «نهایت تابش و سوزندگی آفتاب»، به همین صورت با «ز» درست است. مثال:
«توی زل آفتاب ... یک‌مرتبه از پشت بوته‌های بادمجان پیداش می‌شد.» (جمال میرصادقی، چشمهای من، ص ۹)

یادآوری:
۱) سه واژۀ دیگر هم داریم:
- ذُل: خواری (هم‌خانواده: «ذلت» و «ذلیل»)
- ضُل: خطا و اشتباه (هم‌خانواده: «ضلالت»، «ضال» (گمراه)، «مُضِل» (گمراه‌کننده))
- ظِل: سایه («ظل‌الله» یعنی «سایۀ خدا» که لقب شاهان بود. تعبیرِ «در "ظلِ" عنایتِ ...» نیز با همین املاست.)

۲) «زُل» به معنای «خیره» و «زُل زدن» به معنای «خیره شدن» با «ز» است:
- «زل توی چشم‌هایم نگاه می‌کرد.»
- «هما‌ن‌طور بی‌حرکت نشسته بود و به ما زل زده بود.»

۳) «ذِلّه» و «ذِلّه شدن/ کردن» نیز با «ذ» نوشته می‌شود:
- «همۀ ما از دست حاجیه‌خانم ذلّه شده بودیم.»

سید محمد بصام
@Matnook_com
3
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
یک‌ نکته‌ات بگویم! یکی از کاربردهای نقطه‌ویرگول قبل از جمله‌ای است که از نظر دستوری کامل است، ولی نمی‌تواند به‌تنهایی به‌کار رود، چون فقط با جملۀ پیش از خود معنا می‌یابد و کاملاً به آن مرتبط است. بنابراین جملۀ تصویر را این‌گونه نشانه‌گذاری می‌کنیم: «جدایی…
یکی از رایج‌ترین کاربردهای نقطه‌ویرگول در ابتدای جمله‌ای است که نهاد/ فاعل یا دیگر اجزای آن به قرینۀ لفظی حذف شده باشد. بنابراین جملۀ تصویر را باید این‌گونه نشانه‌گذاری کرد:
«از کسی متنفر نیستم؛ تنها خسته‌ام. برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک! من غلام خانه‌های روشنم.»
t.me/Matnook_com/2183
یادآوری:
آوردنِ «فقط»، در جملۀ دوم، مناسب‌تر از «تنها» است.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👏2
فاصله‌گذاری «آن» و «این»

«آن» و «این» همیشه با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته می‌شوند، مگر در واژه‌های زیر که پیوسته یا با نیم‌فاصله نوشته می‌شوند:

- آن‌که، آنجا، آنجایی، آن‌جور، آن‌جوری، آن‌چنان، آن‌چنانی، آنچه، آن‌سان، آن‌طور، آن‌طورها، آن‌قدر، آن‌قدرها، آن‌کاره، آنگاه، آن‌گونه، آن‌وقت، آن‌ها، آن‌همه، آن‌یکی.

- این‌که،‌ اینجا، اینجانب / این‌جانب، این‌جور، این‌جوری، این‌چنین، این‌چنینی، این‌سان، این‌طور، این‌طوری، این‌قدر، این‌قدری، این‌قدرها، این‌کاره، این‌گونه، این‌ها، این‌همه، این‌یکی.
#فاصله‌گذاری
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
🔺ذن و هنر شاد زیستن ناشر: گوتنبرگ ویراستار: t.me/Matnook_01/708 @Matnook_com instagram.com/matnook_com
🔺نگرش کلی به نظام اسلامی

ناشر: نشر معارف
این کتاب در مؤسسۀ متنوک ویرایش شده‌است.
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«کارتن» یا «کارتون»؟

۱) «کارتن» (در فرانسوی: carton) نوعی جعبۀ مقوایی است که برای بسته‌بندی اجناس مختلف استفاده می‌شود. مثال: کارتن‌کار، کارتن‌ساز، کارتن‌خواب.

۲) «کارتون» (در انگلیسی: cartoon) نقاشی‌های متحرکی است که در سینما یا تلویزیون به نمایش گذاشته می‌شود. مثال: کارتون عروسکی، کارتون سینمایی، کارتون فارسی.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👏1
یک نکته‌ات بگویم!

«*بی‌هیچ ...» واژه نیست که با نیم‌فاصله نوشته شود، بلکه یک گروه حرف‌اضافه‌ای در نقش قید است و بنابراین کاملاً بافاصله نوشته می‌شود: بی هیچ گزندی، بی هیچ کلامی، و ... . این گروه تشکیل شده‌است از «بی» (حرف اضافه) + یک گروه اسمی: «هیچ» (صفت) + اسم (که معمولاً یک «-ی» نکره هم در پایانِ اسم افزوده می‌شود).
#فاصله‌گذاری #دستورزبان
۱‌۳۹‌۹/۰‌‌۹/۱‌۵‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
۲ قاعدۀ املایی

به کسی که از مردم رومانی باشد یا به چیزی که منسوب به آن کشور باشد «رومانیایی» می‌گویند،‌ مانند «کودکان رومانیایی» یا «رسانۀ رومانیایی». همچنین به کسی که از مردم ساری یا اهل آن شهر باشد «سارَوی» می‌گویند، مانند «شهروندان ساروی» یا «کشتی‌گیر ساروی». بنابراین هنگامی که پسوند صفت‌سازِ «-ی» به برخی از واژه‌های مختوم به «ی» می‌پیوندد:

۱) یا «-ایی» به واژه اضافه می‌شود: شیمی + -ایی ← شیمیایی؛ مالزی + -ایی ← مالزیایی.

۲) یا «ی» پایانیِ واژه به «ـَو» تبدیل می‌شود: مانی ← مانَوی؛ دهلی ← دهلوی.

سید محمد بصام
@Matnook_com
«مرسی» فارسی است!

برخی به‌کار بردنِ واژه‌های فرنگی را مطلقا نمی‌پسندند و برخی نیز گمان کرده‌اند که تکرارِ یک واژۀ مشخص، در موقعیت‌های گوناگون، مانند همین «مرسی»، نشانۀ تنبلیِ زبانی است و یا زبان را از تنوع می‌اندازد. در این فرسته، بی‌آنکه درصدد رد یا تأیید سخنی باشم، به چند نکته اشاره می‌کنم و تأکید می‌کنم که سخن بیشتر بر سر گفتار مردم است (از خواص تا عوام):

۱) اهل زبان معمولاً می‌کوشند سخنشان را از کوتاه‌ترین راه‌ و با کمترین لفظ بگویند. پس یا از سروتهِ گفتارشان می‌زنند و یا کوتاه‌ترین تعبیرها را برمی‌گزینند. به این «کم‌کوشیِ زبانی» می‌گویند. «مرسی» یکی از کوتاه‌ترین واژه‌هایی است که در فارسی داریم. هم کوتاه است، هم خوش‌آواست و هم آسان‌تر و سریع‌تر از برابرهایش ادا می‌شود: «سپاس/ سپاس‌گزارم»، «ممنون/ ممنونم»، «تشکر/ متشکرم/ تشکر می‌کنم»، و ... .

۲) در گفتار، و حتی در نوشتار، برای تشکر کردن از هر کسی و در هر مقامی، واژه‌ای مناسب به‌کار می‌بریم. مثلاً ممکن است به همسر یا دوست صمیمی‌مان بگوییم «مرسی»، به رانندۀ تاکسی بگوییم «ممنون»، به رئیس اداره بگوییم «مچکرم»، و در یک مصاحبۀ تلویزیونی بگوییم «سپاس‌گزارم». شاید «مرسی» کمابیش بسامد بیشتری در گفتار داشته باشد، ولی طبعاً به همۀ مخاطبانمان «مرسی» نمی‌گوییم. پس در موقعیتِ غیررسمی و برای ابراز صمیمیتِ بیشتر، می‌گوییم «مرسی» و در حالت معمولی، ممکن است بگوییم «ممنون» و در حالت رسمی، «تشکر یا سپاس‌گزاری یا قدردانی می‌کنیم».

۳) می‌دانیم که بعد از عربی، بیشترین وام‌واژه‌ها در فارسی از زبان فرانسوی است و بسیاری از آن‌ها حتی معادل ندارند. «مرسی» معادل دارد، ولی چرا به حیات خود ادامه می‌دهد؟ آیا به این دلیل که مردم سایر معادل‌هایش را نمی‌دانند؟ یا نکند دچار تنبلیِ زبانی شده‌اند؟ هیچ‌کدام. پاسخ در نکتۀ اول و دوم گذشت: کوتاهی و خوش‌آوایی؛ یک امکان از امکاناتِ زبان برای تشکر کردن در موقعیت‌های غیررسمی همراه با ابراز صمیمیت.

۴) بله، برخی از افراد علاقه و تمایلِ فراوانی به استعمال واژه‌ها و تعابیر فرنگی دارند و حتی می‌کوشند معادل فرنگیِ واژه‌ها را بیشتر به‌کار ببرند، چون گمان می‌کنند این کار موجب تشخّصشان می‌شود و لابد آن‌ها را خاص جلوه می‌دهد. این البته نوعی گرفتاری و نشانۀ بیگانه‌دوستی و خودکم‌انگاریِ فرهنگی است. اما دست‌کم شامل «مرسی» نمی‌شود، چون از واژه‌های جاافتاده و فارسیده است. («فارسیده» یعنی «فارسی‌شده».)

۵) آیا «مرسی» فرانسوی است؟ هم آری هم خیر! واژه‌های زبان فارسی، به یک اعتبار، دو گونه‌اند: واژه‌هایی که اصالتاً فارسی‌اند؛ واژه‌هایی که هویتاً فارسی‌اند. بسیاری از واژه‌ها سال‌ها و بلکه قرن‌هاست که مهمان زبان فارسی شده‌اند و در بافت‌ها و حتی معانیِ گوناگون نیز به‌کار می‌روند. این‌ها گرچه اصالتی غیرفارسی‌ دارند، اما هویتی فارسی‌ یافته‌اند و جزو واژگان این زبان‌ شده‌اند، مانند واژه‌های فرانسویِ «آسفالت، آنتن، بانک،‌ بلوک، بلیت، بودجه، پرانتز، تابلو، تلفن، دوش، رژیم، شومینه، فیلم، کافه، کنکور، مانتو، موتور» و هزاران واژۀ دیگر.

۶) وقتی می‌خواهیم دربارۀ کاربرد واژه‌ای سخن بگوییم، ابتدا باید مشخص کنیم که مقصودمان دقیقاً چیست. آیا کاربرد آن در گفتار مدنظر است یا در نوشتار. برخی از واژ‌ه‌ها معمولاً در گفتار به‌کار می‌روند و، در نوشتار، یا به‌کار نمی‌روند و یا بسیار کمتر به‌کار می‌روند. «مرسی» جایگاهی در نوشتار ندارد، مگر به‌ندرت در نوشتارهای غیررسمی. البته می‌توان مثلاً از «مرسی» در برخی از گفت‌وگوهای داستان یا رمان بهره بُرد و اشکالی هم ندارد. بنگرید (شاهدها از فرهنگ بزرگ سخن است):
- «رو کردم به کلْفت و گفتم: مرسی، من چیزی نمی‌خواهم.» (بزرگ علوی)
- «در جواب، سرش را تکان داد و گفت: مرسی.» (صادق هدایت)

۷) در پایان، فراموش نکنیم که تکرارِ یک واژه برای یک مفهوم لزوماً ناپسند نیست و زبان را هم از تنوع نمی‌اندازد و ارتباطی هم صرفاً به تنبلیِ زبانی ندارد، زیرا مثلاً فارسی‌زبانان، در رفت‌وآمدها و موقعیت‌های گوناگون، همیشه اول «سلام» می‌کنند و در پایان «خداحافظی». کمتر کسی «درود» و «بدرود» می‌گوید. پس باید بگوییم زبان از تنوع افتاده؟ تنبل شده‌ایم؟ بیاییم از این پس، به‌جای «سلام» و «خداحافظ»، از واژه‌های مشابه و متنوع استفاده کنیم؟ البته اگر دوست دارید، مختارید که استفاده کنید. اما استفادۀ دیگران از یک واژۀ خاص را به حساب تنبلی یا هر چیزِ دیگری نگذارید. مرسی! 😊

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍3
«مابازا» یا «مابه‌ازا»؟

واژۀ عربی «مابازاء»، به معنای «آنچه در مقابل چیزی قرار دارد یا داده می‌شود»، مرکب است از «ما» + «بـ» + «ازاء». پس املای درست آن «مابازاء» است، نه *مابه‌ازاء، چون «بـ» حرف جَرِّ عربی است، نه حرف اضافۀ فارسی.
همزه یا به‌اصطلاح «بست چاکنایی» در فارسی تلفظ نمی‌شود. بنابراین می‌نویسیم «مابازا» (بدون همزۀ پایانی)، مانند «آرا، اعضا، املا، انشا». در حالت اضافه، فقط «یِ»یِ میانجی افزوده می‌شود: «۱۲ روز کسر خدمت مابازای یک ماه ایثارگری» (از یک وبگاه خبری).

یادآوری:
این پنچ واژه به همین صورت نوشته می‌شوند (یعنی با «به»): «مابه‌الاختلاف»، «مابه‌الاشتراک»، «مابه‌الامتیاز»، «مابه‌التفاوت»، «مابه‌النزاع». البته این «به»ها حرف جَرّ + ضمیرند، نه «به»ی فارسی.
#واژه‌شناسی #املا_رسم‌الخط
۱۳۹‌۹/‌۰۹/‌۲۲‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
1