Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«موسا» بنویسیم یا «موسی»؟
«عیسای مریم» بنویسیم یا «عیسی مریم»؟
«کبرا» عربی است یا فرانسوی؟
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
«عیسای مریم» بنویسیم یا «عیسی مریم»؟
«کبرا» عربی است یا فرانسوی؟
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هکسره چیست؟
- *جانه من *فدایه *خاکه *پاکه میهنم!
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
- *جانه من *فدایه *خاکه *پاکه میهنم!
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
۱۰ قاعدهٔ عددنویسی
الف) حروفی
۱) اعداد بیواو:
یک تا بیست؛ سی، چهل، پنجاه ... صد؛ دویست، سیصد، چهارصد ... هزار.
۲) اعداد ترتیبی:
هفتادویکم، چهلویکمین، سیاُمین، ... .
یادآوری:
بهمنظور برجستهسازی، میتوان عدد ترتیبی را رقمی نوشت (عدد + ـُم/ ـُمین). مثال:
- در موانعِ مدیریتِ مدرسهمحور، مسئولیتناپذیری، با رتبۀ ۴٫۶۵ـم، بالاترین رتبه را دارد. (از اینترنت)
- ۴۰مین همایش.
۳) اعداد کسری:
یکدوم، پنج و یکسوم، بیست و سهپنجم، ... .
۴) ساعت:
نُه و پنجاه و چهار دقیقۀ شب، یک ربع به چهار، بیست دقیقه به هفت، چهارِ صبح، ششونیمِ عصر، ... (درصورت لزوم، رقمی: ۲۱:۵۹).
۵) تاریخ، به سه صورت:
- حروفی: هفتم شعبان هزار و چهارصد و سی؛
- عددی: ۱۹۸۲/۱۲/۳۰؛
- ترکیبی: ۲۲ تیر ۱۳۹۴ (با فاصلهٔ جامد*).
* فاصلۀ جامد، بیآنکه واژهها را به هم نزدیک کند، واژههای قبل و بعد خود را به هم زنجیر میکند و مانع گسستنِ آنها میشود. این فاصله باید در وُرد تعریف شود.
ب) رقمی
۱) اعداد واودار:
۲۶, ۱۲۵, ۱۳۵۶, ۳۵٫۲۰۰, ... .
یادآوری:
واودارها، اگر حروفی نوشته شوند، کاملاً بافاصله:
بیست و چهار، صد و پنجاه و هشت، هزار و دویست و هفتاد و یک، سی و سه و صد و نود و چهار هزارمِ درصد (۳۳٫۱۹۴%)، ... .
۲) اعداد اعشاری:
۴٫۲۵, ۸٫۷۰۱, ۲۴٫۹, ... .
- عدد پی تقریباً برابر با ۳٫۱۴ است.
۳) در پاورقی و متن، اعداد از راست (کوچک) به چپ (بزرگ):
دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ج ۳، ص ۲-۱۴؛ سورۀ بقره، آیۀ ۲۵-۳۳؛ بیهقی (۳۷۰-۴۵۶ ق)، ... .
۴) سایر واحدها، با فاصلۀ جامد:
۳٫۵ گرم، ۵۰٫۲۲۱٫۰۰۰ ريال، ۲۵۰ درجۀ فارنهایت، ۰٫۵ لیتر، ... .
۵) شمارۀ شناسنامه، جدول، صفحه، نمودار، آیه، عدد پانوشت (توک) و پینوشت، ریاضیات، و درصد (مثلاً ۲۵%) همگی به رقم نوشته میشوند.
سید محمد بصام
@Matnook_com
الف) حروفی
۱) اعداد بیواو:
یک تا بیست؛ سی، چهل، پنجاه ... صد؛ دویست، سیصد، چهارصد ... هزار.
۲) اعداد ترتیبی:
هفتادویکم، چهلویکمین، سیاُمین، ... .
یادآوری:
بهمنظور برجستهسازی، میتوان عدد ترتیبی را رقمی نوشت (عدد + ـُم/ ـُمین). مثال:
- در موانعِ مدیریتِ مدرسهمحور، مسئولیتناپذیری، با رتبۀ ۴٫۶۵ـم، بالاترین رتبه را دارد. (از اینترنت)
- ۴۰مین همایش.
۳) اعداد کسری:
یکدوم، پنج و یکسوم، بیست و سهپنجم، ... .
۴) ساعت:
نُه و پنجاه و چهار دقیقۀ شب، یک ربع به چهار، بیست دقیقه به هفت، چهارِ صبح، ششونیمِ عصر، ... (درصورت لزوم، رقمی: ۲۱:۵۹).
۵) تاریخ، به سه صورت:
- حروفی: هفتم شعبان هزار و چهارصد و سی؛
- عددی: ۱۹۸۲/۱۲/۳۰؛
- ترکیبی: ۲۲ تیر ۱۳۹۴ (با فاصلهٔ جامد*).
* فاصلۀ جامد، بیآنکه واژهها را به هم نزدیک کند، واژههای قبل و بعد خود را به هم زنجیر میکند و مانع گسستنِ آنها میشود. این فاصله باید در وُرد تعریف شود.
ب) رقمی
۱) اعداد واودار:
۲۶, ۱۲۵, ۱۳۵۶, ۳۵٫۲۰۰, ... .
یادآوری:
واودارها، اگر حروفی نوشته شوند، کاملاً بافاصله:
بیست و چهار، صد و پنجاه و هشت، هزار و دویست و هفتاد و یک، سی و سه و صد و نود و چهار هزارمِ درصد (۳۳٫۱۹۴%)، ... .
۲) اعداد اعشاری:
۴٫۲۵, ۸٫۷۰۱, ۲۴٫۹, ... .
- عدد پی تقریباً برابر با ۳٫۱۴ است.
۳) در پاورقی و متن، اعداد از راست (کوچک) به چپ (بزرگ):
دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ج ۳، ص ۲-۱۴؛ سورۀ بقره، آیۀ ۲۵-۳۳؛ بیهقی (۳۷۰-۴۵۶ ق)، ... .
۴) سایر واحدها، با فاصلۀ جامد:
۳٫۵ گرم، ۵۰٫۲۲۱٫۰۰۰ ريال، ۲۵۰ درجۀ فارنهایت، ۰٫۵ لیتر، ... .
۵) شمارۀ شناسنامه، جدول، صفحه، نمودار، آیه، عدد پانوشت (توک) و پینوشت، ریاضیات، و درصد (مثلاً ۲۵%) همگی به رقم نوشته میشوند.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍4
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇😊 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
متن تمرین (شکستهنویسی):
- این ماسک زدنم واقعا دردسر شدهها. تو صف قیمه بودیم یارو هل میداد، داد زدم گدا گشنه هل نده به توام میرسه. یارو ماسکشو گذاشت رو چونش دیدم بابامه.
- هیچوقت از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازه است؟ چون دقیقا همون کیکی که یه هفته رو دستش مونده رو میگه تازه است تا از شرش خلاص شه؛ شانسی یدونه رو انتخاب کنید.
پاسخ تمرین:
- این ماسک زدنم واقعاً دردسر شدهها. تو صف قیمه بودیم، یارو هل میداد. داد زدم: گداگشنه! هُل نده! به تو هم میرسه. یارو ماسکشو/ ماسکشو گذاشت رو چونهش، دیدم بابامه!
- هیچوقت از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازهس، چون دقیقاً همون کیکی که یه هفته رو دستش مونده رو میگه تازهس تا از شرش خلاص شه. شانسی یه دونه رو انتخاب کنید.
مهمترین نکات تمرین:
۱) در شکستهنویسی، وقتی «هم» بعد از واژههای مختوم به مصوت، ازجمله /o/، میآید، بهتر است بافاصله و کامل نوشته شود. پس «توام» بهتر است بهصورت «تو هم» نوشته شود.
۲) در شکستهنویسی، وقتی ضمیرِ «-َش» بعد از واژههای مختوم به های بیان حرکت میآید، «ه» در خط حذف نمیشود و فقط ضمیر نیمفاصله میشود. پس «چونهش» درست است، نه *چونش.
۳) جملۀ «از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازهس» یک جملۀ امریِ منفی است، نه پرسش مستقیم. پس بعد از آن، نشانۀ پرسش نمیخواهد.
۴) در شکستهنویسی، وقتی «است» بعد از واژههای مختوم به های بیان حرکت میآید، بهصورت «-َس» نیمفاصله میشود. پس «تازهس» مطابق با گفتارِ طبیعی است، نه «تازه است» (لااقل در این بافت).
۵) «یه دونه» یعنی «یک دانه». پس عدد + ممیز (= واحدواژۀ عام) است و بافاصله نوشته میشود، نه پیوسته و به این صورت: *یدونه. اما اگر نیمفاصلهاش کنیم، از گروه به واژه (صفت) تبدیل میشود و بهمعنای «بینظیر و یکییکدانه» است. مثال: گوهر یکدانه (= «بینظیر»)، پسرِ یهدونه (= «تک و یکییکدونه») یا خُله یا دیوونه!
سید محمد بصام
@Matnook_com
- این ماسک زدنم واقعا دردسر شدهها. تو صف قیمه بودیم یارو هل میداد، داد زدم گدا گشنه هل نده به توام میرسه. یارو ماسکشو گذاشت رو چونش دیدم بابامه.
- هیچوقت از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازه است؟ چون دقیقا همون کیکی که یه هفته رو دستش مونده رو میگه تازه است تا از شرش خلاص شه؛ شانسی یدونه رو انتخاب کنید.
پاسخ تمرین:
- این ماسک زدنم واقعاً دردسر شدهها. تو صف قیمه بودیم، یارو هل میداد. داد زدم: گداگشنه! هُل نده! به تو هم میرسه. یارو ماسکشو/ ماسکشو گذاشت رو چونهش، دیدم بابامه!
- هیچوقت از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازهس، چون دقیقاً همون کیکی که یه هفته رو دستش مونده رو میگه تازهس تا از شرش خلاص شه. شانسی یه دونه رو انتخاب کنید.
مهمترین نکات تمرین:
۱) در شکستهنویسی، وقتی «هم» بعد از واژههای مختوم به مصوت، ازجمله /o/، میآید، بهتر است بافاصله و کامل نوشته شود. پس «توام» بهتر است بهصورت «تو هم» نوشته شود.
۲) در شکستهنویسی، وقتی ضمیرِ «-َش» بعد از واژههای مختوم به های بیان حرکت میآید، «ه» در خط حذف نمیشود و فقط ضمیر نیمفاصله میشود. پس «چونهش» درست است، نه *چونش.
۳) جملۀ «از فروشنده نپرسید کدوم کیکتون تازهس» یک جملۀ امریِ منفی است، نه پرسش مستقیم. پس بعد از آن، نشانۀ پرسش نمیخواهد.
۴) در شکستهنویسی، وقتی «است» بعد از واژههای مختوم به های بیان حرکت میآید، بهصورت «-َس» نیمفاصله میشود. پس «تازهس» مطابق با گفتارِ طبیعی است، نه «تازه است» (لااقل در این بافت).
۵) «یه دونه» یعنی «یک دانه». پس عدد + ممیز (= واحدواژۀ عام) است و بافاصله نوشته میشود، نه پیوسته و به این صورت: *یدونه. اما اگر نیمفاصلهاش کنیم، از گروه به واژه (صفت) تبدیل میشود و بهمعنای «بینظیر و یکییکدانه» است. مثال: گوهر یکدانه (= «بینظیر»)، پسرِ یهدونه (= «تک و یکییکدونه») یا خُله یا دیوونه!
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍4
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
شکستهنویسی فعلهای فارسی (۱)
آمدن/ اومدن
- اومدم، اومدی، اومد، اومدیم، اومدین، اومدن.
- نیومدم، نیومدی، نیومد، نیومدیم، نیومدین، نیومدن.
- اومدهم، اومدی، اومده، اومدیم، اومدین، اومدهن.
- میآم، میآی، میآد، میآیْم، میآیْن، میآن.
- میاومدم، میاومدی، میاومد، میاومدیم، میاومدین، میاومدن.
- بیام، بیای، بیاد، بیایْم، بیایْن، بیان.
آوردن/ اُوُردن
- اُوُردم، اُوُردی، اُوُرد، اُوُردیم، اُوُردین، اُوُردن.
- نَیوردم، نَیوردی، نَیورد، نَیوردیم، نَیوردین، نَیوردن.
- اُوُردهم، اُوُردی، اُوُرده، اُوُردیم، اُوُردین، اُوُردهن.
- میآرم، میآری، میآره، میآریم، میآرین، میآرن.
- میاُوُردم، میاُوُردی، میاُوُرد، میاُوُردیم، میاُوُردین، میاُوُردن.
- بیارم، بیاری، بیاره، بیاریم، بیارین، بیارن.
سید محمد بصام
@Matnook_com
آمدن/ اومدن
- اومدم، اومدی، اومد، اومدیم، اومدین، اومدن.
- نیومدم، نیومدی، نیومد، نیومدیم، نیومدین، نیومدن.
- اومدهم، اومدی، اومده، اومدیم، اومدین، اومدهن.
- میآم، میآی، میآد، میآیْم، میآیْن، میآن.
- میاومدم، میاومدی، میاومد، میاومدیم، میاومدین، میاومدن.
- بیام، بیای، بیاد، بیایْم، بیایْن، بیان.
آوردن/ اُوُردن
- اُوُردم، اُوُردی، اُوُرد، اُوُردیم، اُوُردین، اُوُردن.
- نَیوردم، نَیوردی، نَیورد، نَیوردیم، نَیوردین، نَیوردن.
- اُوُردهم، اُوُردی، اُوُرده، اُوُردیم، اُوُردین، اُوُردهن.
- میآرم، میآری، میآره، میآریم، میآرین، میآرن.
- میاُوُردم، میاُوُردی، میاُوُرد، میاُوُردیم، میاُوُردین، میاُوُردن.
- بیارم، بیاری، بیاره، بیاریم، بیارین، بیارن.
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ واژۀ «آخوندک»
«آخوندک» نام حشرهای است با تنهای دراز و دو جفت بال که خود را به شکل شاخههای کوچک درختان درمیآورَد. «ـَک» در نام این حشره پسوند شباهت است، زیرا دو پای جلویی آن مانند دستی است که به دعا و نیایش برداشته شدهاست و بنابراین به آن «آخوندک» میگویند. گاهی از باب بهگویی (حُسن تعبیر) به آن «راهبک» نیز میگویند. جالب است که نام این حشره، در زبان آلمانی (Gottesanbeterin) و روسی (богомол)، لفظاً به معنای «ستایشگر خدا» است. در انگلیسی نیز به آن mantis میگویند که برگرفته از واژۀ یونانی μάντις (= «پیامبر») است. در عربی، «فَرَسُ النّبيّ» (یعنی «اسب پیامبر») نامیده میشود.
در فارسی، گاهی به آخوند کمسواد یا کمسنوسال، به طعنه و کنایه، «آخوندک» میگویند، که پسوند «ـَک» در آن برای تحقیر یا تصغیر است.
#واژهشناسی
۱۳۹۹/۰۷/۲۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
«آخوندک» نام حشرهای است با تنهای دراز و دو جفت بال که خود را به شکل شاخههای کوچک درختان درمیآورَد. «ـَک» در نام این حشره پسوند شباهت است، زیرا دو پای جلویی آن مانند دستی است که به دعا و نیایش برداشته شدهاست و بنابراین به آن «آخوندک» میگویند. گاهی از باب بهگویی (حُسن تعبیر) به آن «راهبک» نیز میگویند. جالب است که نام این حشره، در زبان آلمانی (Gottesanbeterin) و روسی (богомол)، لفظاً به معنای «ستایشگر خدا» است. در انگلیسی نیز به آن mantis میگویند که برگرفته از واژۀ یونانی μάντις (= «پیامبر») است. در عربی، «فَرَسُ النّبيّ» (یعنی «اسب پیامبر») نامیده میشود.
در فارسی، گاهی به آخوند کمسواد یا کمسنوسال، به طعنه و کنایه، «آخوندک» میگویند، که پسوند «ـَک» در آن برای تحقیر یا تصغیر است.
#واژهشناسی
۱۳۹۹/۰۷/۲۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1🤩1
مطابقت صفت با موصوف
در فارسی، میان صفت و موصوف، چه از نظر جمع و مفرد بودن و چه از جهت مذکر و مؤنث بودن، مطابقتی نیست. مثال:
- کتاب خواندنی/ - کتابهای خواندنی
- زن شاعر/ - مرد شاعر
اما ترکیباتی که در فارسی بهکار میروند و از لحاظ صفت و موصوف مطابقت دارند از سه دیدگاه قابل بررسیاند:
۱) ساختار
الف) با موصوف مفرد:
- زاویۀ قائمه، قوۀ مجریه، وسیلۀ نقلیه، هیئت حاکمه، ... .
ب) با موصوف جمع:
- اصول موضوعه، روابط حسنه، صفات حمیده، وسایل نقلیه، ... .
ج) با موصوف و صفت جمع:
- ائمۀ اطهار، عتبات عالیات، علمای اعلام، کلمات قصار، ... .
بهکار بردنِ هر سه دستۀ بالا، بستهبه متن و گونۀ آن، بیاشکال است. مثالهای دستۀ «ج» عیناً از عربی گرفته شده و در فارسی رواج یافتهاند.
۲) گونه و کاربرد
الف) ترکیبات کمکاربرد و تقلیدی
- پیشنهاد نمیشود:
بانوی شاعره، تحصیلات عالیه، حوزۀ استحفاظیه، دهۀ مبارکۀ فجر، زن شهیده، شیوۀ مرضیه، قوانین مدوّنه، ... .
- ترجیح دارد:
بانوی شاعر، تحصیلات عالی، حوزۀ استحفاظی، دهۀ مبارک فجر، زن شهید، شیوۀ پسندیده، قوانین مدوّن، ... .
ب) ترکیبات مرسوم یا کمابیش مرسوم
- آستانۀ مقدسه، امور خارجه، جملۀ معترضه، حوزۀ علمیه، رئیس/ مسئول مربوطه، زوجۀ مکرمه، گناه/ گناهان کبیره، مدینۀ فاضله، مرحومۀ مغفوره، مکۀ مکرمه، والدۀ محترمه، وسایل نقلیه، ... .
ترکیباتِ دستۀ «ب» درست و پذیرفتنیاند، مشروط بر اینکه توجه داشته باشیم:
- برخی از آنها کمابیش در گفتار کاربرد دارند و برخی فقط در نوشتارهای رسمی و بهاصطلاح نشاندار (مانند «زوجۀ مکرمه» و «والدۀ محترمه»).
- برخی نیز در تمام گونههای زبانی بهکار میروند و نمیتوان تغییرشان داد، چون معنایشان تغییر میکند (مانند «امور خارجه» و «مدینۀ فاضله»).
- ترکیباتی هم هستند که یا موصوفشان فارسی است و به تقلید از عربی ساخته شدهاند (مانند «آستانۀ مقدسه») و یا موصوفشان مذکر است (مانند «رئیس مربوطه»).
با این حال، پسندیدهتر است که مثلاً بهجای «والدۀ محترمه»، بنویسیم «والدۀ/ مادر گرامی». اما «جملۀ معترضه» (اصطلاح دستورزبان) و «گناهان کبیره» (اصطلاحی دینی) و بسیاری دیگر نیازی به تغییر و جایگزینی ندارند.
۳) معنا
- کاغذ باطله (= «باطلشده»)، درآمد حاصله (= «بهدستآمده»)، پروندۀ مختومه (= «پایانیافته»)، نامۀ وارده (= «رسیده/ دریافتی»)، رأی صادره (= «صادرشده»)، ... .
این ترکیبات صرفاً معنای مفعولی دارند و ساختِ صفتشان شبیه صفتهای مفعولی در فارسی است. برخی از آنها درحال فراموشیاند (مانند «درآمد حاصله») و برخی به حیات خود ادامه میدهند (مانند «کاغذ باطله») و برخی نیز در گونۀ خاصی، مثلاً متون دیوانی و اداری و قضایی، کاربرد دارند و درستاند (مانند «رأی صادره»).
سید محمد بصام
@Matnook_com
در فارسی، میان صفت و موصوف، چه از نظر جمع و مفرد بودن و چه از جهت مذکر و مؤنث بودن، مطابقتی نیست. مثال:
- کتاب خواندنی/ - کتابهای خواندنی
- زن شاعر/ - مرد شاعر
اما ترکیباتی که در فارسی بهکار میروند و از لحاظ صفت و موصوف مطابقت دارند از سه دیدگاه قابل بررسیاند:
۱) ساختار
الف) با موصوف مفرد:
- زاویۀ قائمه، قوۀ مجریه، وسیلۀ نقلیه، هیئت حاکمه، ... .
ب) با موصوف جمع:
- اصول موضوعه، روابط حسنه، صفات حمیده، وسایل نقلیه، ... .
ج) با موصوف و صفت جمع:
- ائمۀ اطهار، عتبات عالیات، علمای اعلام، کلمات قصار، ... .
بهکار بردنِ هر سه دستۀ بالا، بستهبه متن و گونۀ آن، بیاشکال است. مثالهای دستۀ «ج» عیناً از عربی گرفته شده و در فارسی رواج یافتهاند.
۲) گونه و کاربرد
الف) ترکیبات کمکاربرد و تقلیدی
- پیشنهاد نمیشود:
بانوی شاعره، تحصیلات عالیه، حوزۀ استحفاظیه، دهۀ مبارکۀ فجر، زن شهیده، شیوۀ مرضیه، قوانین مدوّنه، ... .
- ترجیح دارد:
بانوی شاعر، تحصیلات عالی، حوزۀ استحفاظی، دهۀ مبارک فجر، زن شهید، شیوۀ پسندیده، قوانین مدوّن، ... .
ب) ترکیبات مرسوم یا کمابیش مرسوم
- آستانۀ مقدسه، امور خارجه، جملۀ معترضه، حوزۀ علمیه، رئیس/ مسئول مربوطه، زوجۀ مکرمه، گناه/ گناهان کبیره، مدینۀ فاضله، مرحومۀ مغفوره، مکۀ مکرمه، والدۀ محترمه، وسایل نقلیه، ... .
ترکیباتِ دستۀ «ب» درست و پذیرفتنیاند، مشروط بر اینکه توجه داشته باشیم:
- برخی از آنها کمابیش در گفتار کاربرد دارند و برخی فقط در نوشتارهای رسمی و بهاصطلاح نشاندار (مانند «زوجۀ مکرمه» و «والدۀ محترمه»).
- برخی نیز در تمام گونههای زبانی بهکار میروند و نمیتوان تغییرشان داد، چون معنایشان تغییر میکند (مانند «امور خارجه» و «مدینۀ فاضله»).
- ترکیباتی هم هستند که یا موصوفشان فارسی است و به تقلید از عربی ساخته شدهاند (مانند «آستانۀ مقدسه») و یا موصوفشان مذکر است (مانند «رئیس مربوطه»).
با این حال، پسندیدهتر است که مثلاً بهجای «والدۀ محترمه»، بنویسیم «والدۀ/ مادر گرامی». اما «جملۀ معترضه» (اصطلاح دستورزبان) و «گناهان کبیره» (اصطلاحی دینی) و بسیاری دیگر نیازی به تغییر و جایگزینی ندارند.
۳) معنا
- کاغذ باطله (= «باطلشده»)، درآمد حاصله (= «بهدستآمده»)، پروندۀ مختومه (= «پایانیافته»)، نامۀ وارده (= «رسیده/ دریافتی»)، رأی صادره (= «صادرشده»)، ... .
این ترکیبات صرفاً معنای مفعولی دارند و ساختِ صفتشان شبیه صفتهای مفعولی در فارسی است. برخی از آنها درحال فراموشیاند (مانند «درآمد حاصله») و برخی به حیات خود ادامه میدهند (مانند «کاغذ باطله») و برخی نیز در گونۀ خاصی، مثلاً متون دیوانی و اداری و قضایی، کاربرد دارند و درستاند (مانند «رأی صادره»).
سید محمد بصام
@Matnook_com
❤1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«غائله» (در عربی، از ریشۀ «غول») به معنای «فتنه و آشوب و دعوا و بگومگو» است و املای آن به همین صورت با «غ» درست است، نه «ق».
ظاهراً این واژه تحت تأثیر «قیلوقال» یا «قافله» است که بهاشتباه *قائله نوشته میشود.
«غائله را خواباندن» نیز مَجازاً به معنای «فتنه و آشوب را از بین بردن» است.
سید محمد بصام
@Matnook_com
ظاهراً این واژه تحت تأثیر «قیلوقال» یا «قافله» است که بهاشتباه *قائله نوشته میشود.
«غائله را خواباندن» نیز مَجازاً به معنای «فتنه و آشوب را از بین بردن» است.
سید محمد بصام
@Matnook_com
این سخن را مطالعت فرمای! (سنایی)
فرستهای دیدم که معنای «مطالعه» را محدود به «خواندن» میدانست و چنین میپنداشت که «مطالعه» در معنای «بررسی، پژوهش، و ...»، براثر گردهبرداری و تحت تأثیر زبان انگلیسی، در فارسی رواج یافتهاست و سزاوار نیست که «مطالعه» را جز در معنای «خواندن» بهکار ببریم. این فرسته در پاسخ به این گمان نادرست و غیرعلمی است.
۱) «مطالعه»، در زبان عربی، هم به معنای «نظر افکندن بر کسی یا چیزی» است (طالَعتُ فلاناً: أتَيتُه و نظرتُ ما عنده. (کتابالعین) طالَعَه طِلاعاً و مطالَعةً: اطَّلَعَ عليه و هو مَجازٌ. يُقالُ طالَعتُ ضَيعَتي، أي نظرتُها. (تاجالعروس)) و هم به معنای «بررسی و پژوهش کردن و یافتنِ چیزی» و هم به معنای «خواندن» (← آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی و عبدالنبی قیم، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ذیل مادّۀ «طلع»).
۲) «مطالعه»، در فارسی، علاوهبر معنای «خواندن»، دستکم از هزار سال پیش تاکنون، در معنای «بررسی، پژوهش، و بر چیزی یا کسی بهدقت نظر افکندن (دیدن)» بهکار رفتهاست (← فرهنگ بزرگ سخن، مدخل «مطالعات» و «مطالعه» (معنای دوم) و زیرمدخل «مطالعه کردن» (معنای سوم)). بنگرید:
قرن ۵:
- «بازدارندۀ تو از مطالعتِ حقْ طاغوتِ تست.» (کشفالمحجوب، ص ۹۲)
- «اخلاص [...] پرهيز كردنست از مطالعتِ نفس.» (رسالۀ قشیریه، ص ۳۲۳)
- «امیر [...] علی دایه را مثال داد تا به طوس رود و [...] احوال ترکمانان مطالعه کنند.» (تاریخ بیهقی، ج ۲، ص ۵۰۸)
قرن ۶:
- «شيخ چهل شبانروز [...] بنشست و [...] به مُتَوَضّا (= مستراح) نشد. چون مدتى آن حال مطالعه كرد، بدانست كه آن از حد قدرت چنان مردمان بيرون است.» (اسرارالتوحید، ص ۱۶۲)
- «عادت خلق آن است كه چون امانتى عزيز به نزديک كسى بنهـ[ـنـ]ـد، مُهرى برنهند و آن روز كه باز خواهند، مُهر مطالعت كنند. اگر مُهر بر جاى بُوَد، ثناها گويند.» (روحالأرواح (سمعانی)، ص ۵۹۸)
قرن ۷:
- «آينه آوردهام تا هر لحظه روی خود را در وى مطالعه كنى.» (فیهمافیه، ص ۲۰۹)
- «مَلِک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن.» (گلستان، باب ۵، حکایت ۱۹)
۳) درنتیجه، «مطالعه»، در معنی «بررسی، پژوهش، و ...»، نه گردهبرداری و متأثر از انگلیسی است و نه کاربردش اشکالی دارد. فراموش نکنیم که نهادی علمی با عنوان «پژوهشگاه علوم انسانی و "مطالعات" فرهنگی» داریم و رشتههایی تخصصی، ازجمله مطالعات اجتماعی، منطقهای، زنان، ارتباطات، و ... . بنابراین میتوان رفتار اجتماعی انسان را مطالعه کرد و حتی رفتار میمونها را مورد مطالعه قرار داد و هدف زبانشناسی را نیز مطالعۀ علمی زبان دانست.
سید محمد بصام
@Matnook_com
فرستهای دیدم که معنای «مطالعه» را محدود به «خواندن» میدانست و چنین میپنداشت که «مطالعه» در معنای «بررسی، پژوهش، و ...»، براثر گردهبرداری و تحت تأثیر زبان انگلیسی، در فارسی رواج یافتهاست و سزاوار نیست که «مطالعه» را جز در معنای «خواندن» بهکار ببریم. این فرسته در پاسخ به این گمان نادرست و غیرعلمی است.
۱) «مطالعه»، در زبان عربی، هم به معنای «نظر افکندن بر کسی یا چیزی» است (طالَعتُ فلاناً: أتَيتُه و نظرتُ ما عنده. (کتابالعین) طالَعَه طِلاعاً و مطالَعةً: اطَّلَعَ عليه و هو مَجازٌ. يُقالُ طالَعتُ ضَيعَتي، أي نظرتُها. (تاجالعروس)) و هم به معنای «بررسی و پژوهش کردن و یافتنِ چیزی» و هم به معنای «خواندن» (← آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی و عبدالنبی قیم، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ذیل مادّۀ «طلع»).
۲) «مطالعه»، در فارسی، علاوهبر معنای «خواندن»، دستکم از هزار سال پیش تاکنون، در معنای «بررسی، پژوهش، و بر چیزی یا کسی بهدقت نظر افکندن (دیدن)» بهکار رفتهاست (← فرهنگ بزرگ سخن، مدخل «مطالعات» و «مطالعه» (معنای دوم) و زیرمدخل «مطالعه کردن» (معنای سوم)). بنگرید:
قرن ۵:
- «بازدارندۀ تو از مطالعتِ حقْ طاغوتِ تست.» (کشفالمحجوب، ص ۹۲)
- «اخلاص [...] پرهيز كردنست از مطالعتِ نفس.» (رسالۀ قشیریه، ص ۳۲۳)
- «امیر [...] علی دایه را مثال داد تا به طوس رود و [...] احوال ترکمانان مطالعه کنند.» (تاریخ بیهقی، ج ۲، ص ۵۰۸)
قرن ۶:
- «شيخ چهل شبانروز [...] بنشست و [...] به مُتَوَضّا (= مستراح) نشد. چون مدتى آن حال مطالعه كرد، بدانست كه آن از حد قدرت چنان مردمان بيرون است.» (اسرارالتوحید، ص ۱۶۲)
- «عادت خلق آن است كه چون امانتى عزيز به نزديک كسى بنهـ[ـنـ]ـد، مُهرى برنهند و آن روز كه باز خواهند، مُهر مطالعت كنند. اگر مُهر بر جاى بُوَد، ثناها گويند.» (روحالأرواح (سمعانی)، ص ۵۹۸)
قرن ۷:
- «آينه آوردهام تا هر لحظه روی خود را در وى مطالعه كنى.» (فیهمافیه، ص ۲۰۹)
- «مَلِک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن.» (گلستان، باب ۵، حکایت ۱۹)
۳) درنتیجه، «مطالعه»، در معنی «بررسی، پژوهش، و ...»، نه گردهبرداری و متأثر از انگلیسی است و نه کاربردش اشکالی دارد. فراموش نکنیم که نهادی علمی با عنوان «پژوهشگاه علوم انسانی و "مطالعات" فرهنگی» داریم و رشتههایی تخصصی، ازجمله مطالعات اجتماعی، منطقهای، زنان، ارتباطات، و ... . بنابراین میتوان رفتار اجتماعی انسان را مطالعه کرد و حتی رفتار میمونها را مورد مطالعه قرار داد و هدف زبانشناسی را نیز مطالعۀ علمی زبان دانست.
سید محمد بصام
@Matnook_com
مبنی بر .../ مبتنی بر ...
«مبنی» و «مبتنی» صفتاند و با حرف اضافۀ «بر» (یا بهندرت با «به») متمم میگیرند. بنابراین «مبنی بر» و «مبتنی بر» همواره بافاصله نوشته میشوند. این دو را میتوان با این عبارتها مقایسه کرد:
«محدود به ...»، «محکوم به ...»، «محروم از ...»، «مأنوس با ...» یا «حاکی از ...»، «متنفر از ...»، «مواجه با ...»، «مطابق با ...» و ... .
یادآوری:
این دو عبارت به سه صورت بهکار میروند:
- مبنی یا مبتنی بر چیزی بودن؛
- بر چیزی مبنی یا مبتنی بودن؛
- مبنی یا مبتنی بودن بر چیزی.
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۳۹۹/۰۸/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
«مبنی» و «مبتنی» صفتاند و با حرف اضافۀ «بر» (یا بهندرت با «به») متمم میگیرند. بنابراین «مبنی بر» و «مبتنی بر» همواره بافاصله نوشته میشوند. این دو را میتوان با این عبارتها مقایسه کرد:
«محدود به ...»، «محکوم به ...»، «محروم از ...»، «مأنوس با ...» یا «حاکی از ...»، «متنفر از ...»، «مواجه با ...»، «مطابق با ...» و ... .
یادآوری:
این دو عبارت به سه صورت بهکار میروند:
- مبنی یا مبتنی بر چیزی بودن؛
- بر چیزی مبنی یا مبتنی بودن؛
- مبنی یا مبتنی بودن بر چیزی.
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۳۹۹/۰۸/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1
پیشوندهای تصریفی
در فارسی، سه پیشوند وجود دارد که در تصریف فعل بهکار میرود و وجه متفاوتی از آن را نشان میدهد:
۱) «می-»: میروم، میخوردهاست، برمیداشت، ... .
۲) «بِـ-/ بُـ-»: بِزن، بِایست، بُرو، بیا، ... .
۳) «نَـ-/ مَـ-»: نَرو، نَایست، نَنشین، مَیازار (گونۀ ادبی)، ... .
یادآوری:
۱) پیشوند تصریفیِ «می-»، چه در نوشتارِ معیار و چه در شکستهنویسی، همواره نیمفاصله نوشته میشود. مثال:
معیار:
میاندیشد، میبردهاست، میخواهم بروم، برمیگردیم، ... .
شکسته:
میگه، میرین، میده، ورمیافته، میآن، میاومد، میاُوُردهن، میخواد، وایمیسته، بَرِشمیگردونه، میندازه، ... .
۲) فعلهایی که مصدرشان با «ا» آغاز میشوند، در پیوند با پیشوند تصریفیِ «بِـ-» و «نَـ-»، فقط «ا» در آنها به «ی» تبدیل میشود و همیشه پیوسته نوشته میشوند. مثال از سه فعل «اَندیشیدن» و «اِنگاشتن» و «اُفتادن»:
درست:
بیندیشد، بینگارد، بیفتد/ نیندیشد، نینگارد، نیفتد.
نادرست:
بیاندیشد، بیانگارد، بیافتد/ بیاندیشد، بیانگارد، بیافتد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
در فارسی، سه پیشوند وجود دارد که در تصریف فعل بهکار میرود و وجه متفاوتی از آن را نشان میدهد:
۱) «می-»: میروم، میخوردهاست، برمیداشت، ... .
۲) «بِـ-/ بُـ-»: بِزن، بِایست، بُرو، بیا، ... .
۳) «نَـ-/ مَـ-»: نَرو، نَایست، نَنشین، مَیازار (گونۀ ادبی)، ... .
یادآوری:
۱) پیشوند تصریفیِ «می-»، چه در نوشتارِ معیار و چه در شکستهنویسی، همواره نیمفاصله نوشته میشود. مثال:
معیار:
میاندیشد، میبردهاست، میخواهم بروم، برمیگردیم، ... .
شکسته:
میگه، میرین، میده، ورمیافته، میآن، میاومد، میاُوُردهن، میخواد، وایمیسته، بَرِشمیگردونه، میندازه، ... .
۲) فعلهایی که مصدرشان با «ا» آغاز میشوند، در پیوند با پیشوند تصریفیِ «بِـ-» و «نَـ-»، فقط «ا» در آنها به «ی» تبدیل میشود و همیشه پیوسته نوشته میشوند. مثال از سه فعل «اَندیشیدن» و «اِنگاشتن» و «اُفتادن»:
درست:
بیندیشد، بینگارد، بیفتد/ نیندیشد، نینگارد، نیفتد.
نادرست:
بیاندیشد، بیانگارد، بیافتد/ بیاندیشد، بیانگارد، بیافتد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇😊 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
متن تمرین:
"امروزه همهی ما تلاش میکنیم، کارهای خوبی انجام دهیم. یکی از شرطهای موفقیت در کارها، بهرهگیری از دانایی و هوشیاری است. از خدای بزرگ میخواهیم
به ما یاری رساند تا در این راه، موفق شویم. پروردگار مهربان، به ما نعمتهای فراوانی داده است. دانایی و هوشیاری، یکی از این نعمتهاست." (فارسی کلاس پنجم دبستان)
نکات تمرین:
۱) سریا (= ۀ/ ـۀ) هم سابقهای هزارساله دارد و هم ترجیح فرهنگستان است. اما برای آموزش به نوآموزان، همین «ی» بهتر است. در متن معیار و غیرآموزشی، سریا ترجیح دارد.
۲) ۵ ویرگولِ نابجا و نادرست داریم:
- ویرگولِ اول بین جملۀ پایه و پیرو آمده است و نادرست است.
- ویرگولِ دوم و چهارم و پنجم بعد از نهاد آمده است و نابجاست.
- ویرگولِ سوم بعد از قیدی آمده است که پس از آن فعل است و نیازی به درج آن نیست.
۳) «دانایی» و «هوشیاری» دو چیزند، نه یک چیز. پس واژۀ «یکی» در این عبارت، زائد است: «دانایی و هوشیاری "یکی" از ...».
سید محمد بصام
@Matnook_com
"امروزه همهی ما تلاش میکنیم، کارهای خوبی انجام دهیم. یکی از شرطهای موفقیت در کارها، بهرهگیری از دانایی و هوشیاری است. از خدای بزرگ میخواهیم
به ما یاری رساند تا در این راه، موفق شویم. پروردگار مهربان، به ما نعمتهای فراوانی داده است. دانایی و هوشیاری، یکی از این نعمتهاست." (فارسی کلاس پنجم دبستان)
نکات تمرین:
۱) سریا (= ۀ/ ـۀ) هم سابقهای هزارساله دارد و هم ترجیح فرهنگستان است. اما برای آموزش به نوآموزان، همین «ی» بهتر است. در متن معیار و غیرآموزشی، سریا ترجیح دارد.
۲) ۵ ویرگولِ نابجا و نادرست داریم:
- ویرگولِ اول بین جملۀ پایه و پیرو آمده است و نادرست است.
- ویرگولِ دوم و چهارم و پنجم بعد از نهاد آمده است و نابجاست.
- ویرگولِ سوم بعد از قیدی آمده است که پس از آن فعل است و نیازی به درج آن نیست.
۳) «دانایی» و «هوشیاری» دو چیزند، نه یک چیز. پس واژۀ «یکی» در این عبارت، زائد است: «دانایی و هوشیاری "یکی" از ...».
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2👌1🕊1
جولان
۱) «جَوَلان» /javalân/ واژهای عربی و به معنای «حرکت و سِیر و جنبش» است. در فارسی نیز به همین معناست. نیز به معنای «تاختوتاز و قدرتنمایی و خودنمایی».
۲) تلفظِ معیارِ این واژه، در فارسی، /جُولان/ است (بر وزن «سوهان»):
/jowlân/, /jo:lân/.
ای مگس! عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبَری و زحمت ما میداری (حافظ)
یادآوری:
صورتِ گفتاریِ این واژه «جولون» است:
/jowlun/, /jo:lun/.
سید محمد بصام
@Matnook_com
۱) «جَوَلان» /javalân/ واژهای عربی و به معنای «حرکت و سِیر و جنبش» است. در فارسی نیز به همین معناست. نیز به معنای «تاختوتاز و قدرتنمایی و خودنمایی».
۲) تلفظِ معیارِ این واژه، در فارسی، /جُولان/ است (بر وزن «سوهان»):
/jowlân/, /jo:lân/.
ای مگس! عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبَری و زحمت ما میداری (حافظ)
یادآوری:
صورتِ گفتاریِ این واژه «جولون» است:
/jowlun/, /jo:lun/.
سید محمد بصام
@Matnook_com
🕊2
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
۳ کاربرد رایج نقطهویرگول ۱) برای شمردن یا جدا کردن بخشهای یک مجموعه یا فهرست: - کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی. یادآوری: بخشهای تککلمهای را میتوانیم با ویرگول جدا کنیم و بخشهایی که جملۀ کاملاند را با…
یک نکتهات بگویم!
یکی از کاربردهای نقطهویرگول قبل از جملهای است که از نظر دستوری کامل است، ولی نمیتواند بهتنهایی بهکار رود، چون فقط با جملۀ پیش از خود معنا مییابد و کاملاً به آن مرتبط است. بنابراین جملۀ تصویر را اینگونه نشانهگذاری میکنیم:
«جدایی مانند قطعِعضو است؛ زنده میمانی، اما کمتر از پیش هستی.» (مارگارت اَتوود)
یادآوری:
کسرۀ «قطعِعضو» خفیف است و بنابراین با نیمفاصله نوشته میشود، مانند «قطعِامید»، «قطعِرابطه»، و «قطعِنظر» (گذاشتن کسرهها الزامی نیست).
این را هم ببینید: ۴ کاربرد نقطهویرگول!
#نشانهگذاری #فاصلهگذاری
۱۳۹۹/۰۸/۲۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
یکی از کاربردهای نقطهویرگول قبل از جملهای است که از نظر دستوری کامل است، ولی نمیتواند بهتنهایی بهکار رود، چون فقط با جملۀ پیش از خود معنا مییابد و کاملاً به آن مرتبط است. بنابراین جملۀ تصویر را اینگونه نشانهگذاری میکنیم:
«جدایی مانند قطعِعضو است؛ زنده میمانی، اما کمتر از پیش هستی.» (مارگارت اَتوود)
یادآوری:
کسرۀ «قطعِعضو» خفیف است و بنابراین با نیمفاصله نوشته میشود، مانند «قطعِامید»، «قطعِرابطه»، و «قطعِنظر» (گذاشتن کسرهها الزامی نیست).
این را هم ببینید: ۴ کاربرد نقطهویرگول!
#نشانهگذاری #فاصلهگذاری
۱۳۹۹/۰۸/۲۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
❤2
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«خوشبخت» یا «خوشوقت»؟
ما از آشنایی یا ملاقات با دیگران خوشوقت میشویم، نه خوشبخت. وقتِ کسی خوش شدن یعنی حالِ خوشی به وی دست دادن. هنگامی که میگوییم «از آشنایی با شما خوشوقت شدم»، یعنی حسِ خوبی پیدا کردم و خوشحال شدم.
گر دیگران به وصل تو خوشوقت میشوند/ صائب دلش خوش است به فکر و خیال تو
بنابراین نباید واژۀ «خوشوقت» را با «خوشبخت»، بهمعنای «سعادتمند»، اشتباه بگیریم.
- گارسون! ایشان آقای رئیس هستند.
- خوشوقتم، قربان!
سید محمد بصام
@Matnook_com
ما از آشنایی یا ملاقات با دیگران خوشوقت میشویم، نه خوشبخت. وقتِ کسی خوش شدن یعنی حالِ خوشی به وی دست دادن. هنگامی که میگوییم «از آشنایی با شما خوشوقت شدم»، یعنی حسِ خوبی پیدا کردم و خوشحال شدم.
گر دیگران به وصل تو خوشوقت میشوند/ صائب دلش خوش است به فکر و خیال تو
بنابراین نباید واژۀ «خوشوقت» را با «خوشبخت»، بهمعنای «سعادتمند»، اشتباه بگیریم.
- گارسون! ایشان آقای رئیس هستند.
- خوشوقتم، قربان!
سید محمد بصام
@Matnook_com
❤1
بدل و ویرگولهایش!
۱) بدل (آنچه معمولاً توضیحی بر اسم میافزاید) میان دو ویرگول میآید و اگر بعد از ویرگولِ دوم، «را» بیاید، خوانشِ جمله کمی دشوار میشود:
- برخی بیهقی، نویسندۀ تاریخ مسعودی، را پدر نثر فارسی میدانند.
برای رفع این مشکل میتوان ویرگولِ دوم را نگذاشت یا بدل را میان دو پرانتز آورد:
- برخی بیهقی، نویسندۀ تاریخ مسعودی را پدر نثر فارسی میدانند.
- برخی بیهقی (نویسندۀ تاریخ مسعودی) را پدر نثر فارسی میدانند.
۲) گاهی نیز پس از ویرگولِ دومِ بدل، «هم» (یا «نیز») میآید:
- خندههای دخترش، هنگامه، هم او را شاد نمیکرد.
در این مورد میتوان «هم» (یا «نیز») را حذف کرد و بهجای آن، یک «حتی» در ابتدای جمله آورد:
- حتی خندههای دخترش، هنگامه، او را شاد نمیکرد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
۱) بدل (آنچه معمولاً توضیحی بر اسم میافزاید) میان دو ویرگول میآید و اگر بعد از ویرگولِ دوم، «را» بیاید، خوانشِ جمله کمی دشوار میشود:
- برخی بیهقی، نویسندۀ تاریخ مسعودی، را پدر نثر فارسی میدانند.
برای رفع این مشکل میتوان ویرگولِ دوم را نگذاشت یا بدل را میان دو پرانتز آورد:
- برخی بیهقی، نویسندۀ تاریخ مسعودی را پدر نثر فارسی میدانند.
- برخی بیهقی (نویسندۀ تاریخ مسعودی) را پدر نثر فارسی میدانند.
۲) گاهی نیز پس از ویرگولِ دومِ بدل، «هم» (یا «نیز») میآید:
- خندههای دخترش، هنگامه، هم او را شاد نمیکرد.
در این مورد میتوان «هم» (یا «نیز») را حذف کرد و بهجای آن، یک «حتی» در ابتدای جمله آورد:
- حتی خندههای دخترش، هنگامه، او را شاد نمیکرد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
❤2👍1
یک نکتهات بگویم!
استاد مجتبی مینُوی در مقدمۀ خود بر کلیله و دمنه (چاپ امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص یح) نوشتهاست:
«معدودی از [...] نسخهبدلها، مخصوصاً آنجا که ناچار به تَرک ضبط اساس بودهام، در حواشی [...] قید شدهاست.»
این شاهد را برای ساختِ «ناچار "به" ... بودن» آوردهام که در فارسیِ امروز کمابیش رایج شدهاست. توضیح آنکه صفتِ «ناچار»، در کاربرد امروزیاش، با «به» نیز متمم میگیرد و گاهی با «از» (گرچه با تقدیر "ناچار از مدارا کردنم"/ عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم ـــ فاضل نظری). بسامد «به» نسبتبه «از» بسیار بیشتر است.
«ناچار به چیزی بودن (یا شدن)» یعنی «به چیزی مجبور بودن (یا شدن) و راه گریز و گزیری نداشتن». چند مثال:
- روحانی: ناچار به تعطیلیِ فراگیر هستیم. (وبگاه خبرآنلاین)
- یک کارخانۀ جوجهکشی ناچار به معدومسازی چندصدهزار جوجۀ یکروزه شد. (فیسبوک)
- صبح است و نه گاهِ بادهنوشی/ ناچار به صَرفِ چاییام من// تا قندِ دریست در دهانم/ شیرین به سخنسراییام من (اسماعیل خویی)
سید محمد بصام
@Matnook_com
استاد مجتبی مینُوی در مقدمۀ خود بر کلیله و دمنه (چاپ امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص یح) نوشتهاست:
«معدودی از [...] نسخهبدلها، مخصوصاً آنجا که ناچار به تَرک ضبط اساس بودهام، در حواشی [...] قید شدهاست.»
این شاهد را برای ساختِ «ناچار "به" ... بودن» آوردهام که در فارسیِ امروز کمابیش رایج شدهاست. توضیح آنکه صفتِ «ناچار»، در کاربرد امروزیاش، با «به» نیز متمم میگیرد و گاهی با «از» (گرچه با تقدیر "ناچار از مدارا کردنم"/ عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم ـــ فاضل نظری). بسامد «به» نسبتبه «از» بسیار بیشتر است.
«ناچار به چیزی بودن (یا شدن)» یعنی «به چیزی مجبور بودن (یا شدن) و راه گریز و گزیری نداشتن». چند مثال:
- روحانی: ناچار به تعطیلیِ فراگیر هستیم. (وبگاه خبرآنلاین)
- یک کارخانۀ جوجهکشی ناچار به معدومسازی چندصدهزار جوجۀ یکروزه شد. (فیسبوک)
- صبح است و نه گاهِ بادهنوشی/ ناچار به صَرفِ چاییام من// تا قندِ دریست در دهانم/ شیرین به سخنسراییام من (اسماعیل خویی)
سید محمد بصام
@Matnook_com
جستوجوی هوشمند
و دسترسی به ۱۰ میلیون مقاله و منبع معتبر
در وبگاه ویراساینس:
virascience.com
سید محمد بصام
@Matnook_com
و دسترسی به ۱۰ میلیون مقاله و منبع معتبر
در وبگاه ویراساینس:
virascience.com
سید محمد بصام
@Matnook_com