یک نکتهات بگویم!
یکی از نشانههای جمع، در زبان فارسی، «-جات» است که بر نوع و مجموعه دلالت میکند، مانند ادارهجات، ادویهجات، بدلیجات، ترشیجات، دستهجات، روزنامهجات، سبزیجات، شیرینیجات، صیفیجات، طلاجات، عرقیجات، کارخانهجات، مرباجات، میوهجات، نقرهجات. «ویلاجات» نیز به معنای «انواع ویلا» است که به مشتریان میفروشند.
یادآوری:
۱) گاهی این پسوند برای تصریحِ بیشتر بر نوع نیز به اسم افزوده میشود. مثلاً «سبزی» و «سبزیجات» هردو به معنای «انواع گیاهان خوراکی»اند، اما «سبزیجات» دلالتِ قویتر و صریحتری بر نوع و مجموعۀ این گیاهان دارد و از این روست که بسامدش نیز نسبتبه «سبزی» (در معنای پیشگفته) بیشتر است. بنابراین، در برخی از این واژهها، نمیتوان بهجای «-جات» از نشانۀ جمعِ «-ها» استفاده کرد و مثلاً «سبزیها» نوشت، چنانکه نمیتوان بهجای «ویلاجات»، «ویلاها» نوشت.
۲) «-جات» معمولاً به واژههای مختوم به مصوّتِ /â/ و /e/ و /i/ میپیوندد، مگر واژۀ قجریِ «کاغذجات» (اینجا «کاغذ» به معنای «نامه» است) و بهجز واژۀ «بلورجات» که مصوّب فرهنگستان برای glassware است.
سید محمد بصام
@Matnook_com
یکی از نشانههای جمع، در زبان فارسی، «-جات» است که بر نوع و مجموعه دلالت میکند، مانند ادارهجات، ادویهجات، بدلیجات، ترشیجات، دستهجات، روزنامهجات، سبزیجات، شیرینیجات، صیفیجات، طلاجات، عرقیجات، کارخانهجات، مرباجات، میوهجات، نقرهجات. «ویلاجات» نیز به معنای «انواع ویلا» است که به مشتریان میفروشند.
یادآوری:
۱) گاهی این پسوند برای تصریحِ بیشتر بر نوع نیز به اسم افزوده میشود. مثلاً «سبزی» و «سبزیجات» هردو به معنای «انواع گیاهان خوراکی»اند، اما «سبزیجات» دلالتِ قویتر و صریحتری بر نوع و مجموعۀ این گیاهان دارد و از این روست که بسامدش نیز نسبتبه «سبزی» (در معنای پیشگفته) بیشتر است. بنابراین، در برخی از این واژهها، نمیتوان بهجای «-جات» از نشانۀ جمعِ «-ها» استفاده کرد و مثلاً «سبزیها» نوشت، چنانکه نمیتوان بهجای «ویلاجات»، «ویلاها» نوشت.
۲) «-جات» معمولاً به واژههای مختوم به مصوّتِ /â/ و /e/ و /i/ میپیوندد، مگر واژۀ قجریِ «کاغذجات» (اینجا «کاغذ» به معنای «نامه» است) و بهجز واژۀ «بلورجات» که مصوّب فرهنگستان برای glassware است.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
تاریخ کامل ایران
به قلم حسن پیرنیا، سید محمد بصام، عباس اقبال آشتیانی
۱۰۴۰ ص، وزیری
ناشر: #یقظه
این کتاب دربردارندۀ تاریخ ایران در سه بخش است: تاریخ ایرانِ قبل از اسلام؛ تاریخ اسلام؛ تاریخ ایرانِ بعد از اسلام. تاریخِ اسلامِ این کتاب، که به قلم #سیدمحمدبصام است، از ظهور اسلام تا انقراض بنیعباس را شامل میشود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
به قلم حسن پیرنیا، سید محمد بصام، عباس اقبال آشتیانی
۱۰۴۰ ص، وزیری
ناشر: #یقظه
این کتاب دربردارندۀ تاریخ ایران در سه بخش است: تاریخ ایرانِ قبل از اسلام؛ تاریخ اسلام؛ تاریخ ایرانِ بعد از اسلام. تاریخِ اسلامِ این کتاب، که به قلم #سیدمحمدبصام است، از ظهور اسلام تا انقراض بنیعباس را شامل میشود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1👌1
یک نکتهات بگویم!
واژههای مختوم به مصوّتِ /e/ و /i/ و /â/، در پیوند با پسوند «-ی»، به چند صورت نوشته میشوند:
۱) واژههای مختوم به /e/ (در خط: ه/ ـه)
یکم: «ه» حذف میشود:
کوفه > کوفی، مراغه > مراغی، بویه > بویی
دوم: «ه» تبدیل به «گ» میشود:
خانه > خانگی، ساده > سادگی، بنده > بندگی، نویسنده > نویسندگی، زنده > زندگی، گوینده > گویندگی
سوم: «ه» تبدیل به «-َو» میشود:
غزنه > غزنوی، ریه > ریوی، فرانسه > فرانسوی، کُره > کُرَوی، حلقه > حلقوی
چهارم: «-ای» به واژه اضافه میشود:
قهوه > قهوهای، سرمه > سرمهای، نقره > نقرهای، پسته > پستهای، پنبه > پنبهای
۲) واژههای مختوم به /i/ (در خط: ی/ ـی)
یکم: «-ایی» به واژه اضافه میشود:
شیمی > شیمیایی، شیلی > شیلیایی، مالزی > مالزیایی، رومانی > رومانیایی
دوم: «-ی» تبدیل به «-َو» میشود:
مانی > مانَوی، ساری > سارَوی، دهلی > دهلوی، علی > علوی، مهدی > مهدوی
۳) واژههای عربیِ مختوم به /â/ (در خط: ا/ ـا یا یٰ/ ـیٰ)
- «ا» و «یٰ» تبدیل به «-َو» میشود:
دنیا > دنیوی، معنا > معنوی، رضا > رضوی، موسیٰ > موسوی، کبریٰ > کُبرَوی
سید محمد بصام
@Matnook_com
واژههای مختوم به مصوّتِ /e/ و /i/ و /â/، در پیوند با پسوند «-ی»، به چند صورت نوشته میشوند:
۱) واژههای مختوم به /e/ (در خط: ه/ ـه)
یکم: «ه» حذف میشود:
کوفه > کوفی، مراغه > مراغی، بویه > بویی
دوم: «ه» تبدیل به «گ» میشود:
خانه > خانگی، ساده > سادگی، بنده > بندگی، نویسنده > نویسندگی، زنده > زندگی، گوینده > گویندگی
سوم: «ه» تبدیل به «-َو» میشود:
غزنه > غزنوی، ریه > ریوی، فرانسه > فرانسوی، کُره > کُرَوی، حلقه > حلقوی
چهارم: «-ای» به واژه اضافه میشود:
قهوه > قهوهای، سرمه > سرمهای، نقره > نقرهای، پسته > پستهای، پنبه > پنبهای
۲) واژههای مختوم به /i/ (در خط: ی/ ـی)
یکم: «-ایی» به واژه اضافه میشود:
شیمی > شیمیایی، شیلی > شیلیایی، مالزی > مالزیایی، رومانی > رومانیایی
دوم: «-ی» تبدیل به «-َو» میشود:
مانی > مانَوی، ساری > سارَوی، دهلی > دهلوی، علی > علوی، مهدی > مهدوی
۳) واژههای عربیِ مختوم به /â/ (در خط: ا/ ـا یا یٰ/ ـیٰ)
- «ا» و «یٰ» تبدیل به «-َو» میشود:
دنیا > دنیوی، معنا > معنوی، رضا > رضوی، موسیٰ > موسوی، کبریٰ > کُبرَوی
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1👌1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
یک نکتهات بگویم!
«نجاتِ آخرت بر دو شرط بستهاند، طلبِ عُلُو ناکردن و از فساد دور بودن. هرکه در طلبِ ولایت و فرمان دادن است طلبِ علوِّ وی معلوم است و هرکه به لهو و نشاطِ جوانان و بیخردان مشغول است به فساد موسوم است. و بی شرطِ نجات، امیدِ نجات داشتن عینِ غرور* است.» (مکاتیب فارسی غزّالی، تصحیح عباس اقبال، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص ۵۳)
«بی-» (در «بیخردان») پیشوندِ اشتقاقیِ صفتساز است و بنابراین نیمفاصله میشود و «بی» (در «بی شرطِ ...») حرف اضافه است و بنابراین بافاصله نوشته میشود.
دو مثال دیگر:
۱) بیکسوکار، بیبروبرگرد، بیشیلهپیله، بیهمهکس، بیعرضگی، بیکلاس، ... .
۲) بی همگان بهسر شود بی تو بهسر نمیشود/ ... (مولوی)
* «غرور» در اینجا و در اصل به معنای «فریفتن» و «فریب خوردن» است، نه «تکبر» و «خودبینی».
سید محمد بصام
@Matnook_com
«نجاتِ آخرت بر دو شرط بستهاند، طلبِ عُلُو ناکردن و از فساد دور بودن. هرکه در طلبِ ولایت و فرمان دادن است طلبِ علوِّ وی معلوم است و هرکه به لهو و نشاطِ جوانان و بیخردان مشغول است به فساد موسوم است. و بی شرطِ نجات، امیدِ نجات داشتن عینِ غرور* است.» (مکاتیب فارسی غزّالی، تصحیح عباس اقبال، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص ۵۳)
«بی-» (در «بیخردان») پیشوندِ اشتقاقیِ صفتساز است و بنابراین نیمفاصله میشود و «بی» (در «بی شرطِ ...») حرف اضافه است و بنابراین بافاصله نوشته میشود.
دو مثال دیگر:
۱) بیکسوکار، بیبروبرگرد، بیشیلهپیله، بیهمهکس، بیعرضگی، بیکلاس، ... .
۲) بی همگان بهسر شود بی تو بهسر نمیشود/ ... (مولوی)
* «غرور» در اینجا و در اصل به معنای «فریفتن» و «فریب خوردن» است، نه «تکبر» و «خودبینی».
سید محمد بصام
@Matnook_com
❤1👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
متن تمرین:
۵ثانیه چشاتو ببند
بستی؟؟ تاریکه نه؟؟
دنیای همتون بدون من همینه
پاسخ تمرین:
۵ ثانیه چشـاتو ببند. بستی؟ تاریکه، نه؟ دنیای همهتون بدون من همینه.
نکات تمرین:
۱) عدد و معدود بافاصله نوشته میشوند: پنج ثانیه، دو ساعت، یک بار، صد دفعه، هزار تومان، ... .
۲) عدد، گاهی بهمنظور برجستگی بیشتر، رقمی نوشته میشود: ۵ ثانیه، ۲۱مین همایش، ... .
۳) «چشاتو» صورت شکستهتر «چشماتو» است. بستهبه بافت، هریک را میتوان برگزید. چشمهایت > چشمهات > چشمات > چشات
۴) نکتهای کلی دربارهٔ صورت شکستهٔ «را»:
۴-۱) بعد از کلمات مختوم به صامت، بهصورت «-و» و نیمفاصله یا پیوسته: کتابو/ کتابو، لیوانو/ لیوانو، ... .
۴-۲) بعد از کلمات مختوم به مصوّت، بهصورت «رو» و بافاصله: گربه رو، مانتو رو، خدا رو، لیمو رو.
۵) یک علامت پرسش کافی است.
۶) بین «تاریکه» و «نه» ویرگول میآید، چون اولی جمله و دومی شبهجمله و برای استفهام است. «تاریکه، نه؟» یعنی «تاریک است، اینطور نیست؟/ مگر نه؟».
۷) «ه» از پایان واژههای مختوم به های بیان حرکت حذف نمیشود: همهتون، نه *همتون.
۸) نقطهٔ پایان جمله باید گذاشته شود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
۵ثانیه چشاتو ببند
بستی؟؟ تاریکه نه؟؟
دنیای همتون بدون من همینه
پاسخ تمرین:
۵ ثانیه چشـاتو ببند. بستی؟ تاریکه، نه؟ دنیای همهتون بدون من همینه.
نکات تمرین:
۱) عدد و معدود بافاصله نوشته میشوند: پنج ثانیه، دو ساعت، یک بار، صد دفعه، هزار تومان، ... .
۲) عدد، گاهی بهمنظور برجستگی بیشتر، رقمی نوشته میشود: ۵ ثانیه، ۲۱مین همایش، ... .
۳) «چشاتو» صورت شکستهتر «چشماتو» است. بستهبه بافت، هریک را میتوان برگزید. چشمهایت > چشمهات > چشمات > چشات
۴) نکتهای کلی دربارهٔ صورت شکستهٔ «را»:
۴-۱) بعد از کلمات مختوم به صامت، بهصورت «-و» و نیمفاصله یا پیوسته: کتابو/ کتابو، لیوانو/ لیوانو، ... .
۴-۲) بعد از کلمات مختوم به مصوّت، بهصورت «رو» و بافاصله: گربه رو، مانتو رو، خدا رو، لیمو رو.
۵) یک علامت پرسش کافی است.
۶) بین «تاریکه» و «نه» ویرگول میآید، چون اولی جمله و دومی شبهجمله و برای استفهام است. «تاریکه، نه؟» یعنی «تاریک است، اینطور نیست؟/ مگر نه؟».
۷) «ه» از پایان واژههای مختوم به های بیان حرکت حذف نمیشود: همهتون، نه *همتون.
۸) نقطهٔ پایان جمله باید گذاشته شود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
(8)
🔺تنظیم و تعریف نیمفاصلۀ استاندارد در واژهپرداز وُرد
👨🏻💻سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیر گروه متنوک)
🗝۱۰۰ نکتۀ جدید و رایگان ویرایش:👇
@Matnook_com
🔺تنظیم و تعریف نیمفاصلۀ استاندارد در واژهپرداز وُرد
👨🏻💻سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیر گروه متنوک)
🗝۱۰۰ نکتۀ جدید و رایگان ویرایش:👇
@Matnook_com
صفت مفعولی
تعریف: واژهای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شدهاست.
ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... .
دو نکتۀ فاصلهگذاری:
۱) برخی واژهها + صفت مفعولی یک صفت مرکب میسازند و نیمفاصله میشوند:
آموزشدیده، تثبیتشده، جانباخته، دلسوخته، زبانبسته، قوامیافته، منتشرشده، ... .
۲) برخی از صفتهای مفعولی نیز با «شده» میآیند و نیمفاصله میشوند:
دیدهشده، ربودهشده، شستهشده، شنیدهشده، گفتهشده، نوشتهشده، ... .
یک نکتۀ زبانی:
گاهی تحت تأثیر عربی برای برخی از واژههای فارسی نیز صفتهای بهظاهر مؤنث بهکار میبرند که معنای مفعولی دارند:
درآمد حاصله (= «بهدستآمده»)، کاغذ باطله (= «باطلشده»)، نامۀ وارده (= «واردشده»)، ... .
این صفتها درستاند و ممکن است بهمناسبت در متنهای گوناگون بهکار روند. برخی مانند «کاغذ باطله» همچنان به حیات خود ادامه میدهند و برخی نیز مانند «درآمد حاصله» و «نامۀ وارده» درحال فراموشیاند. بیشک بهتر است که مثلاً بهجای «نامۀ وارده» بنویسیم «نامۀ دریافتی یا رسیده».
سید محمد بصام
@Matnook_com
تعریف: واژهای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شدهاست.
ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... .
دو نکتۀ فاصلهگذاری:
۱) برخی واژهها + صفت مفعولی یک صفت مرکب میسازند و نیمفاصله میشوند:
آموزشدیده، تثبیتشده، جانباخته، دلسوخته، زبانبسته، قوامیافته، منتشرشده، ... .
۲) برخی از صفتهای مفعولی نیز با «شده» میآیند و نیمفاصله میشوند:
دیدهشده، ربودهشده، شستهشده، شنیدهشده، گفتهشده، نوشتهشده، ... .
یک نکتۀ زبانی:
گاهی تحت تأثیر عربی برای برخی از واژههای فارسی نیز صفتهای بهظاهر مؤنث بهکار میبرند که معنای مفعولی دارند:
درآمد حاصله (= «بهدستآمده»)، کاغذ باطله (= «باطلشده»)، نامۀ وارده (= «واردشده»)، ... .
این صفتها درستاند و ممکن است بهمناسبت در متنهای گوناگون بهکار روند. برخی مانند «کاغذ باطله» همچنان به حیات خود ادامه میدهند و برخی نیز مانند «درآمد حاصله» و «نامۀ وارده» درحال فراموشیاند. بیشک بهتر است که مثلاً بهجای «نامۀ وارده» بنویسیم «نامۀ دریافتی یا رسیده».
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«جزء» یا «جزو»؟
«جزو» /jozv/ تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «جزء» /'joz/ است. کاربرد و معنای این دو واژه همیشه یکسان نیست و بنابراین گاهی نمیتوان این دو واژه را بهجای هم بهکار برد. تفاوتشان را میتوان از مثالهای زیر بهخوبی دریافت:
- ایران جزوِ کشورهای آسیایی است. (= "یکی از" کشورهای آسیایی است.)
- سوسمار جزوِ خزندگان است. (= "از" خزندگان است.)
- قلب جزءِ حیاتیِ بدن است. (= "بخشِ" حیاتیِ بدن است.)
- جزءِ ناشناختۀ ویروسِ ایدز کشف شد. (= "بخشِ" ناشناختۀ ویروس ایدز کشف شد.)
یادآوری:
وقتی یک چیز یا یک شیء اجزای مختلفی داشته باشد، منطقاً جزءجزء است، مانند بدن که یک جزئش قلب است. اما مثلاً خزنده یک چیز یا یک شیء نیست، بلکه ویژگیِ هرگونه جانوری است که میخزد. سوسمار "یکی از" این جانوران است؛ یعنی جزوِ خزندگان است، نه جزءِ آنها، چون خزندگانْ انواع و افراد دارند، نه اجزا. بنابراین اهل زبان در استعمالِ این دو فرق میگذارند، گیریم که ویراستاران را خوش نیاید!
سید محمد بصام
@Matnook_com
«جزو» /jozv/ تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «جزء» /'joz/ است. کاربرد و معنای این دو واژه همیشه یکسان نیست و بنابراین گاهی نمیتوان این دو واژه را بهجای هم بهکار برد. تفاوتشان را میتوان از مثالهای زیر بهخوبی دریافت:
- ایران جزوِ کشورهای آسیایی است. (= "یکی از" کشورهای آسیایی است.)
- سوسمار جزوِ خزندگان است. (= "از" خزندگان است.)
- قلب جزءِ حیاتیِ بدن است. (= "بخشِ" حیاتیِ بدن است.)
- جزءِ ناشناختۀ ویروسِ ایدز کشف شد. (= "بخشِ" ناشناختۀ ویروس ایدز کشف شد.)
یادآوری:
وقتی یک چیز یا یک شیء اجزای مختلفی داشته باشد، منطقاً جزءجزء است، مانند بدن که یک جزئش قلب است. اما مثلاً خزنده یک چیز یا یک شیء نیست، بلکه ویژگیِ هرگونه جانوری است که میخزد. سوسمار "یکی از" این جانوران است؛ یعنی جزوِ خزندگان است، نه جزءِ آنها، چون خزندگانْ انواع و افراد دارند، نه اجزا. بنابراین اهل زبان در استعمالِ این دو فرق میگذارند، گیریم که ویراستاران را خوش نیاید!
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
سه نکتهٔ زبانی در ویرایش
متن ناویراسته:
ما تا زماني كه نظام ارزشي خود را آگاهانه شناسايي و تبيين نكرده و برتري آن را به ساير نظام هاي ارزشي ثابت نكنيم نمي توانيم ادعا كنيم كه مي توانيم يك نظام مديريت صحيح و ارزشمند را ارائه دهيم
پاسخ (ویراسته):
۱) ویرایش حداقلی:
تا زمانی که نظام ارزشی خود را آگاهانه شناسایی و تبیین نکنیم و برتری آن را به سایر نظامهای ارزشی بهاثبات نرسانیم، نمیتوانيم ادعا کنیم که میتوانيم یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند ارائه دهیم.
۲) ویرایش حداکثری:
هرگاه نظام ارزشی خود را آگاهانه شناسایی و تبیین کردیم و برتری آن را به دیگر نظامهای ارزشی بهاثبات رساندیم، میتوانیم مدعی ارائۀ یک نظام مدیریتی صحیح و ارزشمند باشیم.
نکتهها:
۱) تکرار فعل لزوماً عیب نیست، اما گاهی میتوان به فراخور متن، فعلهای مشابهی نیز جایگزین کرد. در این متن، بهجای «کردنِ» دوم از «بهاثبات رساندن» استفاده شدهاست.
۲) «یک» نشانۀ نکره هم هست و گاهی بهجای «-ی» نکره بهکار میرود: «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم.» (گلستان) پس هم میتوان نوشت «یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند» و هم میتوان نوشت «نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمندی».
۳) این تمرین مصاحبهای بوده که به متن تبدیل شدهاست. پس بهتر است تا جای ممکن سبک گویندۀ آن حفظ شود.
۴) در ویرایش زبانی، اصل بر ویرایش حداقلی است، مگر نیازی به تغییرات حداکثری باشد. گاهی هم باید بینابینی عمل کرد. در کل، سطح متن و قلم نویسنده تعیینکنندۀ سطح ویرایش است؛ گاهی حداقلی، گاهی حداکثری، گاهی بازنویسی، گاهی حذف، و گاهی هیچ.
۵) بیتردید این متن را به صورتهای دیگری هم میتوان ویرایش کرد و این پاسخ بهترین ویرایش نیست (نکات دیگری هم دارد که در این مختصر نمیگنجد).
#ویرایش_زبانی #تمرین_ویرایش
۱۳۹۹/۰۶/۲۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
متن ناویراسته:
ما تا زماني كه نظام ارزشي خود را آگاهانه شناسايي و تبيين نكرده و برتري آن را به ساير نظام هاي ارزشي ثابت نكنيم نمي توانيم ادعا كنيم كه مي توانيم يك نظام مديريت صحيح و ارزشمند را ارائه دهيم
پاسخ (ویراسته):
۱) ویرایش حداقلی:
تا زمانی که نظام ارزشی خود را آگاهانه شناسایی و تبیین نکنیم و برتری آن را به سایر نظامهای ارزشی بهاثبات نرسانیم، نمیتوانيم ادعا کنیم که میتوانيم یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند ارائه دهیم.
۲) ویرایش حداکثری:
هرگاه نظام ارزشی خود را آگاهانه شناسایی و تبیین کردیم و برتری آن را به دیگر نظامهای ارزشی بهاثبات رساندیم، میتوانیم مدعی ارائۀ یک نظام مدیریتی صحیح و ارزشمند باشیم.
نکتهها:
۱) تکرار فعل لزوماً عیب نیست، اما گاهی میتوان به فراخور متن، فعلهای مشابهی نیز جایگزین کرد. در این متن، بهجای «کردنِ» دوم از «بهاثبات رساندن» استفاده شدهاست.
۲) «یک» نشانۀ نکره هم هست و گاهی بهجای «-ی» نکره بهکار میرود: «یک شب تأمل ایام گذشته میکردم.» (گلستان) پس هم میتوان نوشت «یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند» و هم میتوان نوشت «نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمندی».
۳) این تمرین مصاحبهای بوده که به متن تبدیل شدهاست. پس بهتر است تا جای ممکن سبک گویندۀ آن حفظ شود.
۴) در ویرایش زبانی، اصل بر ویرایش حداقلی است، مگر نیازی به تغییرات حداکثری باشد. گاهی هم باید بینابینی عمل کرد. در کل، سطح متن و قلم نویسنده تعیینکنندۀ سطح ویرایش است؛ گاهی حداقلی، گاهی حداکثری، گاهی بازنویسی، گاهی حذف، و گاهی هیچ.
۵) بیتردید این متن را به صورتهای دیگری هم میتوان ویرایش کرد و این پاسخ بهترین ویرایش نیست (نکات دیگری هم دارد که در این مختصر نمیگنجد).
#ویرایش_زبانی #تمرین_ویرایش
۱۳۹۹/۰۶/۲۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1
کدبانوی خانه
در فرهنگ درستنویسی سخن میخوانیم:
«کد» به معنی «خانه، منزل» است و «کدبانو» به معنی «خانم خانه» است. بنابراین با ذکر «کدبانو» نیازی به آوردن «خانه» نیست. (مدخل «کدبانوی خانه»)
و در پاسخ میگوییم:
۱) واژۀ «کد» در «کدبانو» تیره است و در فارسیِ امروز به معنای «خانه» نیست. «کدبانو» نیز بهتنهایی در معنای «بانوی خانه» بهکار نمیرود. بنابراین طبیعی است که «خانه»، بهمنظور شفافیتِ معنا و تصریح به مقصود، در پی آن بیاید.
۲) امروزه «کدبانو» معمولاً به بانویی گفته میشود که در خانهداری و ادارۀ خانه و اهلش، کاردان و باسلیقه باشد و به قول معروف، از هر انگشتش یک هنر بریزد. پس هر بانویی لزوماً کدبانو نیست.
۳) «کدبانوی خانه»، به معنای «بانوی خانه»، دستکم از قرن پنجم در فارسی شاهد دارد:
- قرن ۵: کلیدش به کدبانوی خانه داد/ تنش را بدان خام بیگانه داد (فردوسی، تصحیح خالقی مطلق)
- قرن ۶: «دیدنِ دیگدان به خواب بر دو وجه بُوَد: یکی کدخدای خانه و دوم کدبانوی. [...] اگر این خواب مَرد بیند، دلیل کند که کدبانوی خانه بمیرد.» (حُبَیش تفلیسی، کاملالتعبیر، ج ۱، ص ۴۸۲)
- معاصر: «موش و نازخاتون شروع کردن به زندگی کردن و نازخاتون شد کدبانوی خانه.» (علیاشرف درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج ۱۵، ص ۱۰۱)
۴) درنتیجه «کدبانوی خانه»، چنانکه برخی پنداشتهاند، نه حشو است و نه نادرست است و نه کاربردش اشکالی دارد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
در فرهنگ درستنویسی سخن میخوانیم:
«کد» به معنی «خانه، منزل» است و «کدبانو» به معنی «خانم خانه» است. بنابراین با ذکر «کدبانو» نیازی به آوردن «خانه» نیست. (مدخل «کدبانوی خانه»)
و در پاسخ میگوییم:
۱) واژۀ «کد» در «کدبانو» تیره است و در فارسیِ امروز به معنای «خانه» نیست. «کدبانو» نیز بهتنهایی در معنای «بانوی خانه» بهکار نمیرود. بنابراین طبیعی است که «خانه»، بهمنظور شفافیتِ معنا و تصریح به مقصود، در پی آن بیاید.
۲) امروزه «کدبانو» معمولاً به بانویی گفته میشود که در خانهداری و ادارۀ خانه و اهلش، کاردان و باسلیقه باشد و به قول معروف، از هر انگشتش یک هنر بریزد. پس هر بانویی لزوماً کدبانو نیست.
۳) «کدبانوی خانه»، به معنای «بانوی خانه»، دستکم از قرن پنجم در فارسی شاهد دارد:
- قرن ۵: کلیدش به کدبانوی خانه داد/ تنش را بدان خام بیگانه داد (فردوسی، تصحیح خالقی مطلق)
- قرن ۶: «دیدنِ دیگدان به خواب بر دو وجه بُوَد: یکی کدخدای خانه و دوم کدبانوی. [...] اگر این خواب مَرد بیند، دلیل کند که کدبانوی خانه بمیرد.» (حُبَیش تفلیسی، کاملالتعبیر، ج ۱، ص ۴۸۲)
- معاصر: «موش و نازخاتون شروع کردن به زندگی کردن و نازخاتون شد کدبانوی خانه.» (علیاشرف درویشیان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، ج ۱۵، ص ۱۰۱)
۴) درنتیجه «کدبانوی خانه»، چنانکه برخی پنداشتهاند، نه حشو است و نه نادرست است و نه کاربردش اشکالی دارد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
لبشکری
۱) واژۀ «شَِکَر» در فارسی به معنای «چاک و شکاف» بوده و منسوخ شده است. این واژه از ریشۀ -skar به معنای «شکافتن» است و ارتباطی با «شِکر»، مادّۀ خوراکیِ شیرین، ندارد.
۲) شکرِ خوراکی نیز واژهای قدیمی و هندیالاصل است که ظاهراً از این زبان به برخی زبانها ازجمله فارسی راه یافته است.
۳) بنابراین «لبشکری» یعنی «آنکه لبش شکاف یا چاک داشته باشد». به لبشکریها «لبخرگوشی» یا «خرگوشلب» هم میگویند، چون لبِ خرگوش نیز شکافدار است.
منبع:
- محمد حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، مدخل «شکر».
سید محمد بصام
@Matnook_com
۱) واژۀ «شَِکَر» در فارسی به معنای «چاک و شکاف» بوده و منسوخ شده است. این واژه از ریشۀ -skar به معنای «شکافتن» است و ارتباطی با «شِکر»، مادّۀ خوراکیِ شیرین، ندارد.
۲) شکرِ خوراکی نیز واژهای قدیمی و هندیالاصل است که ظاهراً از این زبان به برخی زبانها ازجمله فارسی راه یافته است.
۳) بنابراین «لبشکری» یعنی «آنکه لبش شکاف یا چاک داشته باشد». به لبشکریها «لبخرگوشی» یا «خرگوشلب» هم میگویند، چون لبِ خرگوش نیز شکافدار است.
منبع:
- محمد حسندوست، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، مدخل «شکر».
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2
۳ کاربرد رایج نقطهویرگول
۱) برای شمردن یا جدا کردن بخشهای یک مجموعه یا فهرست:
- کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی.
یادآوری:
بخشهای تککلمهای را میتوانیم با ویرگول جدا کنیم و بخشهایی که جملۀ کاملاند را با نقطه:
الف) بخشهای تککلمهای:
- اسم بهلحاظ شمار سه نوع است: مفرد، جمع، مجموعه.
ب) جملههای کامل:
«واژه» در زبان فارسی معمولاً در سه معنا بهکار میرود:
- آنچه نزد فارسیزبانان تداول دارد و با «لغت» مترادف است.
- آنچه در حوزۀ صرف بهکار میرود و lexeme نامیده میشود.
- آنچه در نهادهای واژهگزینی بهکار میرود و معادل term است.
۲) در پانوشت یا پینوشت، میان دو یا چند منبع مستقل و پیاپی:
- فرهنگ بزرگ سخن، ج ۱، ص ۴؛ فرهنگ فارسی عمید، ص ۲۱۱.
- بقره، آیۀ ۵؛ تحریم، آیۀ ۳؛ یس، آیۀ ۲۱.
۳) در کتابنامه، میان ارکان اصلی مشخصات کتاب یا مقاله (در این کاربرد، شیوهنامهها متفاوت است):
- نجفی، ابوالحسن؛ غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی؛ چاپ اول: تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶.
- صادقی، علیاشرف؛ «برگزار یا برگذار»؛ مجلهٔ فرهنگنویسی، شمارۀ ۴، بهمن ۱۳۹۰، ص ۲-۱۵.
این را هم ببینید: کجا نباید نقطهویرگول گذاشت؟!
#نشانهگذاری
۱۳۹۹/۰۶/۲۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
۱) برای شمردن یا جدا کردن بخشهای یک مجموعه یا فهرست:
- کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی.
یادآوری:
بخشهای تککلمهای را میتوانیم با ویرگول جدا کنیم و بخشهایی که جملۀ کاملاند را با نقطه:
الف) بخشهای تککلمهای:
- اسم بهلحاظ شمار سه نوع است: مفرد، جمع، مجموعه.
ب) جملههای کامل:
«واژه» در زبان فارسی معمولاً در سه معنا بهکار میرود:
- آنچه نزد فارسیزبانان تداول دارد و با «لغت» مترادف است.
- آنچه در حوزۀ صرف بهکار میرود و lexeme نامیده میشود.
- آنچه در نهادهای واژهگزینی بهکار میرود و معادل term است.
۲) در پانوشت یا پینوشت، میان دو یا چند منبع مستقل و پیاپی:
- فرهنگ بزرگ سخن، ج ۱، ص ۴؛ فرهنگ فارسی عمید، ص ۲۱۱.
- بقره، آیۀ ۵؛ تحریم، آیۀ ۳؛ یس، آیۀ ۲۱.
۳) در کتابنامه، میان ارکان اصلی مشخصات کتاب یا مقاله (در این کاربرد، شیوهنامهها متفاوت است):
- نجفی، ابوالحسن؛ غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی؛ چاپ اول: تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶.
- صادقی، علیاشرف؛ «برگزار یا برگذار»؛ مجلهٔ فرهنگنویسی، شمارۀ ۴، بهمن ۱۳۹۰، ص ۲-۱۵.
این را هم ببینید: کجا نباید نقطهویرگول گذاشت؟!
#نشانهگذاری
۱۳۹۹/۰۶/۲۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍8
متن تمرین:
از نظر من، ادبیات شامل داستانهای باورنکردنیای است که توسط افرادی نوشته شده که با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدند. جیم موریسون
پاسخ تمرین:
۱) از نظر من، ادبیات شامل داستانهایی باورنکردنی و به قلم نویسندگانی است که با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدهاند. (تونی موریسِن)
۲) از نظر من، ادبیات شامل داستانهای باورنکردنیای است که نویسندگانش، با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدهاند. (تونی موریسِن)
نکات تمرین:
۱) «-ی» نکره را هم میتوان به صفت افزود و هم به اسم: کتاب جالبی/ کتابی جالب. اولی بینشان و معیار است و دومی معمولاً نشاندار و متعلق به گونۀ فاخر و ادبی. در «باورنکردنیای»، دو «-ی» /i/ در پیِ هم آمدهاند. میتوان بهجای «داستانهای باورنکردنیای»، نوشت «داستانهایی باورنکردنی». یعنی «ی» نکره را به «داستانهای» افزود. این جابهجایی گاهی خوانشِ جمله را روانتر میکند، اما نباید «ی» نکره را در چنین ساختی حذف کرد.
۲) «توسطِ» حرف اضافۀ مرکبی است که در جملههای مجهول، بر فاعلِ فعل و عمل او تأکید و آن را برجسته میکند. در این جمله، «به قلمِ» جایگزینش شد، صرفاً به این دلیل که «قلم» با «ادبیات» و «نوشتن» سازگارتر است.
۳) در پایانِ جمله، «شدند» (ماضی ساده) نادرست است و باید «شدهاند» (ماضی نقلی) باشد. گاهی تحت تأثیر گفتار، ماضی نقلی بهصورت ماضی ساده نوشته میشود، که درست نیست.
۴) نامِ نویسندۀ این جمله «تونی» است، نه «جیم». (هردو نویسندهاند، اما «تونی» زن است و «جیم» مرد.) پس ویراستار باید به صحتوسقمِ ارجاعات نیز توجه داشته باشد.
۵) املای «موریسِن» مطابق با تلفظِ انگلیسیِ آن است و بنابراین بهتر است به همین صورت نوشته شود، نه «موریسون». املای این نامها معمولاً براساس ملیتِ شخص نوشته میشوند، مانند «آندرسون» که بهتر است «آندرسِن» (Andersen) نوشته شود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
از نظر من، ادبیات شامل داستانهای باورنکردنیای است که توسط افرادی نوشته شده که با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدند. جیم موریسون
پاسخ تمرین:
۱) از نظر من، ادبیات شامل داستانهایی باورنکردنی و به قلم نویسندگانی است که با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدهاند. (تونی موریسِن)
۲) از نظر من، ادبیات شامل داستانهای باورنکردنیای است که نویسندگانش، با قلم، یوغ بردهداری را شکسته و وارد ساحت آزادی شدهاند. (تونی موریسِن)
نکات تمرین:
۱) «-ی» نکره را هم میتوان به صفت افزود و هم به اسم: کتاب جالبی/ کتابی جالب. اولی بینشان و معیار است و دومی معمولاً نشاندار و متعلق به گونۀ فاخر و ادبی. در «باورنکردنیای»، دو «-ی» /i/ در پیِ هم آمدهاند. میتوان بهجای «داستانهای باورنکردنیای»، نوشت «داستانهایی باورنکردنی». یعنی «ی» نکره را به «داستانهای» افزود. این جابهجایی گاهی خوانشِ جمله را روانتر میکند، اما نباید «ی» نکره را در چنین ساختی حذف کرد.
۲) «توسطِ» حرف اضافۀ مرکبی است که در جملههای مجهول، بر فاعلِ فعل و عمل او تأکید و آن را برجسته میکند. در این جمله، «به قلمِ» جایگزینش شد، صرفاً به این دلیل که «قلم» با «ادبیات» و «نوشتن» سازگارتر است.
۳) در پایانِ جمله، «شدند» (ماضی ساده) نادرست است و باید «شدهاند» (ماضی نقلی) باشد. گاهی تحت تأثیر گفتار، ماضی نقلی بهصورت ماضی ساده نوشته میشود، که درست نیست.
۴) نامِ نویسندۀ این جمله «تونی» است، نه «جیم». (هردو نویسندهاند، اما «تونی» زن است و «جیم» مرد.) پس ویراستار باید به صحتوسقمِ ارجاعات نیز توجه داشته باشد.
۵) املای «موریسِن» مطابق با تلفظِ انگلیسیِ آن است و بنابراین بهتر است به همین صورت نوشته شود، نه «موریسون». املای این نامها معمولاً براساس ملیتِ شخص نوشته میشوند، مانند «آندرسون» که بهتر است «آندرسِن» (Andersen) نوشته شود.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍4
Forwarded from نتایج و نظرات ویرایشآموزان متنوک
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺بخشی از کارگاههای آنلاین ویرایش متنوک
مریم سلیمی از تهران:
"۱۸ سال است که در نشر فعالیت دارم و در ۲ کارگاه هم قبلاً شرکت کردهام، اما باز هم در کارگاه متنوک ثبتنام کردم، چون ... ."
ویدئو سایر شرکتکنندگان:
@Matnook_01
ثبتنام سریع و آسان:
@MatnookAdmin
کانال مؤسسۀ متنوک:
@Matnook_com
مریم سلیمی از تهران:
"۱۸ سال است که در نشر فعالیت دارم و در ۲ کارگاه هم قبلاً شرکت کردهام، اما باز هم در کارگاه متنوک ثبتنام کردم، چون ... ."
ویدئو سایر شرکتکنندگان:
@Matnook_01
ثبتنام سریع و آسان:
@MatnookAdmin
کانال مؤسسۀ متنوک:
@Matnook_com
👍1
یک نکتهات بگویم!
بین دو جملهای که تضاد یا تقابل یا محدودیتی را بیان میکنند ویرگول میآید، نه نقطهویرگول. چند مثال:
- نویسنده نباش، مشغول نوشتن باش.
- با خدا مشکلی ندارم، با انسان مشکل دارم.
- نمیخواهم معتقد باشم، میخواهم بدانم.
- زبان فارسی مشکلی ندارد، فارسیزبانان مشکل دارند.
- این قهوه نیست، نسکافه است.
- کتابی که میخوانی نباید بهجای تو بیندیشد، باید تو را به اندیشیدن وادارد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
بین دو جملهای که تضاد یا تقابل یا محدودیتی را بیان میکنند ویرگول میآید، نه نقطهویرگول. چند مثال:
- نویسنده نباش، مشغول نوشتن باش.
- با خدا مشکلی ندارم، با انسان مشکل دارم.
- نمیخواهم معتقد باشم، میخواهم بدانم.
- زبان فارسی مشکلی ندارد، فارسیزبانان مشکل دارند.
- این قهوه نیست، نسکافه است.
- کتابی که میخوانی نباید بهجای تو بیندیشد، باید تو را به اندیشیدن وادارد.
سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بندهگان» یا «بندگان»؟
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
۳ کاربرد رایج نقطهویرگول ۱) برای شمردن یا جدا کردن بخشهای یک مجموعه یا فهرست: - کارگاه متنوک سه سرفصل اصلی دارد: دستورزبان فارسی؛ ویرایش صوری؛ ویرایش زبانی. یادآوری: بخشهای تککلمهای را میتوانیم با ویرگول جدا کنیم و بخشهایی که جملۀ کاملاند را با…
کجا نباید نقطهویرگول گذاشت؟!
پیش از جملههای وابسته یا عبارتهایی که مستقل بهکار نمیروند نقطهویرگول نمیگذاریم:
بابک به فلسفه علاقه داشت و بیشتر در همین زمینه کتاب میخواند، کتابهایی که در آن زمان کمیاب بود.
جملۀ زیرخطدارِ بالا وابسته است و نمیتواند مستقل بهکار رود، ولی میتواند نهاد جملۀ زیر باشد:
کتابهایی که در آن زمان کمیاب بود بهراحتی و ارزان بهدست نمیآمد.
بنابراین قبل از جمله یا عبارتهایی که میتوانند بهعنوان نهاد یا بخشی از یک جملۀ دیگر بهکار روند ویرگول میگذاریم، نه نقطهویرگول.
یادآوری:
اگر بخواهیم نقطهویرگول بگذاریم، باید جملۀ وابسته را به صورتی بنویسیم که مستقل هم بتواند بهکار رود:
بابک به فلسفه علاقه داشت و بیشتر در همین زمینه کتاب میخواند؛ این کتابها در آن زمان کمیاب بود.
این را هم ببینید: ۴ کاربرد مهم نقطهویرگول.
#نشانهگذاری #دستورزبان
۱۳۹۹/۰۷/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
پیش از جملههای وابسته یا عبارتهایی که مستقل بهکار نمیروند نقطهویرگول نمیگذاریم:
بابک به فلسفه علاقه داشت و بیشتر در همین زمینه کتاب میخواند، کتابهایی که در آن زمان کمیاب بود.
جملۀ زیرخطدارِ بالا وابسته است و نمیتواند مستقل بهکار رود، ولی میتواند نهاد جملۀ زیر باشد:
کتابهایی که در آن زمان کمیاب بود بهراحتی و ارزان بهدست نمیآمد.
بنابراین قبل از جمله یا عبارتهایی که میتوانند بهعنوان نهاد یا بخشی از یک جملۀ دیگر بهکار روند ویرگول میگذاریم، نه نقطهویرگول.
یادآوری:
اگر بخواهیم نقطهویرگول بگذاریم، باید جملۀ وابسته را به صورتی بنویسیم که مستقل هم بتواند بهکار رود:
بابک به فلسفه علاقه داشت و بیشتر در همین زمینه کتاب میخواند؛ این کتابها در آن زمان کمیاب بود.
این را هم ببینید: ۴ کاربرد مهم نقطهویرگول.
#نشانهگذاری #دستورزبان
۱۳۹۹/۰۷/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍4❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲ نکتۀ املایی و فاصلهگذاری
ترکیبهای عطفی، بافاصله یا نیمفاصله؟
«باطری» یا «باتری»؟ «قاطی» یا «قاتی»؟
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
ترکیبهای عطفی، بافاصله یا نیمفاصله؟
«باطری» یا «باتری»؟ «قاطی» یا «قاتی»؟
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام
ویدئو شرکتکنندگان قبلی:👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک:👇
@Matnook_com
👍1