Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
9.95K subscribers
342 photos
210 videos
48 files
793 links
گروه متنوک
مؤسسهٔ تخصصی نگارش و ویرایش کتاب

تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵

ثبت‌نام دورهٔ جامع «ستارگان ویرایش»
یا سفارش ویرایش کتاب:
@MatnookAdmin3

اینستاگرام:
instagram.com/matnook_com

وبگاه (در حال بروزرسانی):
Matnook.com
Download Telegram
«سنکوپ» یا «سنگ‌کوب»؟

۱) «سنکوپ» (syncope) واژه‌ای فرانسوی و اصطلاحی پزشکی است. این عارضه نوعی بیهوشیِ گذرا براثر بُروز اختلالِ موقت در رسیدنِ اکسیژن به مغز است.

۲) «سنگ‌کوب» چوبی نسبتاً سنگین و فشرده‌ است با دسته‌ای بلند که در سنگکی برای صاف‌ کردنِ سنگ‌های تنور از آن استفاده می‌کنند:
- «با یک شانۀ سنگین قالیبافی یا هر ابزاری که تو بخواهی، بگو تیشه و دیلم، بگو سنگ‌کوبِ نان‌درآرها و یا پاروی شاطرهای نانوایی، طرحِ داستانِ زندگی را می‌ریزند.» (محمد محمدعلی، دریغ از روبرو، ص ۳۷)

یادآوری:
«سنگ‌کوب» تلفظ و املای غیررسمیِ «سنکوپ» است. در زبان معیار و در مقام اصطلاح، املای «سنکوپ» درست است، نه *سنگ‌کوب.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
عدد توک

عدد توک (/tok/) شماره‌ای است که در متن درج می‌شود و خواننده را به پاورقی یا پی‌نوشت (که در پایان فصل یا کتاب می‌آید) ارجاع می‌دهد.

چند نکته:
۱) عدد توک را برروی چیزی می‌گذاریم که می‌خواهیم در پاورقی یا پی‌نوشت به آن ارجاع یا توضیحش دهیم. مثال:
- «جنبش سوررئالیسم»¹
- «جنبش سوررئالیسم²»
________
1) surrealism movement
2) surrealism

۲) در واژه‌پرداز وُرد، کلیدِ میانبرِ درجِ عددِ توک Ctrl + Alt + F است.

۳) در پاورقی یا پی‌نوشت، بهتر است بعد از عدد توک پرانتزبسته بگذاریم، نه نقطه یا تیره.
- ترجیح دارد: ۱)
- مرسوم است: ۱.
- پیشنهاد نمی‌شود: ۱-

۴) در ارجاعاتِ استنادی (منابع در پاورقی) فقط از عدد توک استفاده می‌شود، نه از ستاره. ولی اگر در متن به‌جای عدد توک ستاره درج شد، در پاورقی یا پی‌نوشت نیز ستاره می‌آید.

یادآوری:
«توک»، مانند «نوک» و «جوک»، با همین املا درست است، نه به‌صورت *تک.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
رسم‌الخط چند واژهٔ همزه‌دار
«مبدأی» یا «مبدأیی» یا ...؟
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پیرامونِ» بنویسیم یا «دربارۀ»؟

بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک
مدرس: سید محمد بصام

نظرات شرکت‌کنندگان قبلی: 👇👇👇
https://t.me/Matnook_01
کانال مؤسسهٔ متنوک: 👇👇👇
@Matnook_com
👍1
یک نکته‌ات بگویم!

مترجمی جملۀ
"So we end this book there as well"
را این‌گونه ترجمه کرده بود:
"پس این کتاب را به‌خوبی در همین‌جا به‌ پایان می‌رسانیم."

قیدِ «به‌خوبی»، در این جمله، نمونۀ یک ترجمۀ نادرست و شتابکارانه از عبارت "as well" است که اینجا باید «نیز» یا «هم» ترجمه شود. یکی از کاربردهای این عبارتْ زمانی است که بخواهند چیزی یا کسی نیز شامل یا اضافه شود.
توضیح این‌که این آخرین جملۀ مؤلف است و وی تاکنون چندین کتابِ دیگر نیز تألیف کرده‌است. بنابراین:

ترجمۀ درست و فارسی‌اش می‌شود:
پس این کتاب را نیز در همین‌جا به پایان می‌رسانیم.

و ترجمۀ آزادتر و نسبتاً ادبی‌اش:
و این کتاب را نیز اینک به‌ پایان می‌بریم.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍41
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
(۲)
#پرسش‌‌ها_و_پاسخ‌ها
#نشانه‌گذاری #دستورزبان

پرسش:
آیا همیشه قبل از «اما» ویرگول می‌آید؟

پاسخ:
۱) همیشه خیر. نشانه‌گذاریِ بجا مستلزم درک دقیقی از دستورزبان و شناخت ارکان جمله و انواع آن است.
۲) جملۀ‌ مرکب یا از نوع وابستگی است و یا از نوع همپایگی. حروف ربطی که میان آن‌ها می‌آید نیز همین‌طور است (یعنی یا وابستگی است و یا همپایگی).
۳) «اما» و «ولی» دو حرفِ ربط (= دو پیوند هم‌پایه‌ساز) و مترادف‌اند که معمولاً برای مفهوم تقابل و تباین به‌کار می‌روند و قبل از آن‌ها ویرگول می‌آید.

تقابل: علی آمد، ولی رضا نیامد.
تباین: پروین باهوش است، اما پشتکار ندارد.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
سیاحتی در دنیای ترجمه‌ها
مجموعۀ مقاله‌ها و نقدها
قلمِ ناصر نیّرمحمّدی
گردآوردۀ احمد خندان
۱۹۶ ص، رقعی
ناشر: #کتاب_بهار

این کتاب دربردارندۀ سی‌ویک مقاله و نقد از زنده‌یاد ناصر نیّرمحمّدی (۱۳۰۴ - ۱۳۸۹)، روزنامه‌نگار، نویسنده، و مترجم است که درطی حدود نیم قرن (از ۱۳۳۲ تا ۱۳۷۸) در نشریات گوناگون چاپ شده است.
گروه متنوک خواندنِ این کتابِ جذاب، آموزنده، و طنزناک را به کتاب‌دوستان، ازجمله مترجمان، پیشنهاد می‌کند. در فرستۀ بعدی، بخشی از این کتاب را از نظر می‌گذرانید.

سید محمد بصام
@Ketabe_Bahar
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
سیاحتی در دنیای ترجمه‌ها مجموعۀ مقاله‌ها و نقدها قلمِ ناصر نیّرمحمّدی گردآوردۀ احمد خندان ۱۹۶ ص، رقعی ناشر: #کتاب_بهار این کتاب دربردارندۀ سی‌ویک مقاله و نقد از زنده‌یاد ناصر نیّرمحمّدی (۱۳۰۴ - ۱۳۸۹)، روزنامه‌نگار، نویسنده، و مترجم است که درطی حدود نیم قرن…
زنِ درهم‌شکسته
ویرایش جدید!
(فصلنامۀ نگاه نو، ش ۳۱، بهمن ۱۳۷۵،‌ ص ۱۵۷ - ۱۶۱)

رفته بودم به کتابفروشی که شاید چیز خواندنیِ به‌دردخوری پیدا کنم. از آن روزهایی بود که باز نمی‌دانم به چه دلیلی خیال می‌کردم دارم خودم را خیلی دست‌کم می‌گیرم. در میان کتاب‌های روی پیشخوان، چشمم افتاد به کتابی که تصویرِ رنگیِ خانمِ جوانی روی جلدش چاپ شده بود. بَرَش داشتم و همین‌جور بی‌اعتنا بازش کردم. صفحه‌ای از اواسط کتاب آمد، نوشته بود: «وقتی خیلی آدم خودش را دست‌کم گرفت، باید سعی کند برود بالا.» (ص ۱۳۸) گفتم: نه!... و شنیدم که کسی می‌پرسد: «بله آقا؟!» برگشتم دیدم آقای کتابفروش است. با تبسم و احترام، سری تکان دادم و به کتاب اشاره کردم. بعد فوری دنبالۀ مطلب را گرفتم تا ببینم حال از کجا باید بالا رفت. اما دیدم هِی دارد می‌رود پایین! یعنی دنبالۀ جمله این بود که: «فقط انسان می‌تواند پایین برود، فروبرود، بیشتر فروافتد و به پایان و تهِ اقیانوس نرسد.» گفتم: خب می‌خواستی چطور برسد!... باز صدای کتابفروش بلند که: «چی آقا؟» گفتم: آخر انسان همان اواسطِ راه خفه می‌شود! و بعد، از ترس اینکه عاقبتْ کفرِ کتابفروش بالا بیاید، کتاب را خریدم و آمدم بیرون.
در خانه،‌ کتاب را که اسمش زن درهم‌شکسته است، سر فرصت و به‌قاعده خواندم. معلوم شد حکایتِ زندگیِ خصوصیِ خانمِ جوانِ تحصیل‌کرده‌ای است که با چاپِ یادداشت‌های روزانه‌اش می‌خواهد بگوید شوهرش رفته از آن خیانت‌ها کرده و با این کارش، او را پاک درهم‌شکسته و سکۀ یک پول کرده است. خب من چند روزی حسابی روی این قضیه فکر کردم، بعد با خودم گفتم حالا گیرم به فرضِ محال، شوهر ازروی جهالت و نادانی یک غلطی هم کرده باشد، آدم که نباید به این بندۀ خدا ــ حالا خائن یا جانیِ مادرزاد یا هرچی ــ این‌جور پیله کند. این بود که آمدم یادداشت‌ها و مطالبی را که به آن ماجرا مربوط می‌شد به‌کلی کنار گذاشتم و از باقیماندۀ کتاب، جزوۀ خواندنیِ تمیز و سالمی با ویرایش جدید برای خودم ترتیب دادم. حالا پیش از آنکه قسمت‌هایی از جزوه را برایتان نقل کنم، فقط به‌منظور مزید اطلاعِ کسانی که احتمالاً به پیگیریِ ماجرا علاقه‌مند هستند، خیلی سربسته و به‌اشاره می‌گویم که این خانم همیشه عمداً «در بستر، به‌طور مارپیچ می‌خوابیده» (ص ۱۵۷) و باعث ترس و وحشتِ آن بندۀ خدا می‌شده است! همین.
منبع:
ناصر نیّرمحمّدی، سیاحتی در دنیای ترجمه‌ها: مجموعۀ مقاله‌ها و نقدها، گردآوردۀ احمد خندان (چاپ اول: تهران‌، کتاب بهار، ۱۳۹۹)، ص ۹۴ و ۹۵.

سید محمد بصام
@Matnook_com
«ضد» در پیوند با برخی از واژه‌ها یک واژهٔ مرکب می‌سازد و بی‌فاصله نوشته می‌شود. مثال:
ضدآب، ضدآتش، ضدآفتاب، ضدارزش، ضداسید، ضداخلاقی، ضداطلاعات، ضدانقلاب، ضدتانک، ضدحساسیت، ضدزلزله، ضدشورش، ضدگلوله، ضدضربه، ضدعفونی، ضدهوایی، ضدیخ.

و چند مصوّب فرهنگستان:
ضدافسردگی‌ (antidepressant)
ضدبارداری (contraceptive)
ضدپوسیدگی (anticariogenic)
ضدتهوع (antinauseant)
ضدحمله (fast break, fast attack)
ضدفمینیست (anti-feminist)
ضدویروس (anti-virus)

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
یک نکته‌ات بگویم!

یکی از نشانه‌های جمع، در زبان فارسی، «-جات» است که بر نوع و مجموعه دلالت می‌کند، مانند اداره‌جات، ادویه‌جات، بدلی‌جات، ترشی‌جات، دسته‌جات، روزنامه‌جات، سبزی‌جات، شیرینی‌جات، صیفی‌جات، طلاجات، عرقی‌جات، کارخانه‌جات، مرباجات، میوه‌جات، نقره‌جات. «ویلاجات» نیز به معنای «انواع ویلا» است که به مشتریان می‌فروشند.

یادآوری:
۱) گاهی این پسوند برای تصریحِ بیش‌تر بر نوع نیز به اسم افزوده می‌شود. مثلاً «سبزی» و «سبزی‌‌جات» هردو به معنای «انواع گیاهان خوراکی‌»اند، اما «سبزی‌جات» دلالت‌ِ قوی‌تر و صریح‌تری بر نوع و مجموعۀ این گیاهان دارد و از این روست که بسامدش نیز نسبت‌به «سبزی» (در معنای پیش‌گفته) بیش‌تر است. بنابراین، در برخی از این واژه‌ها، نمی‌توان به‌جای «-جات» از نشانۀ جمعِ «-ها» استفاده کرد و مثلاً «سبزی‌ها» نوشت، چنان‌که نمی‌توان به‌جای «ویلاجات»، «ویلاها» نوشت.

۲) «-جات» معمولاً به واژه‌های مختوم به مصوّتِ /â/ و /e/ و /i/ می‌پیوندد، مگر واژۀ قجریِ «کاغذجات» (اینجا «کاغذ» به معنای «نامه» است) و به‌جز واژۀ «بلورجات» که مصوّب فرهنگستان برای glassware است.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
تاریخ کامل ایران
به قلم حسن پیرنیا، سید محمد بصام، عباس اقبال آشتیانی
۱۰۴۰ ص، وزیری
ناشر: #یقظه

این کتاب دربردارندۀ تاریخ ایران در سه بخش است: تاریخ ایرانِ قبل از اسلام؛ تاریخ اسلام؛ تاریخ ایرانِ بعد از اسلام. تاریخِ اسلامِ این کتاب، که به قلم #سیدمحمدبصام است، از ظهور اسلام تا انقراض بنی‌عباس را شامل می‌شود.

سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1👌1
یک نکته‌ات بگویم!

واژه‌های مختوم به مصوّتِ /e/ و /i/ و /â/، در پیوند با پسوند «-ی»، به چند صورت نوشته می‌شوند:

۱) واژه‌های مختوم به /e/ (در خط: ه/ ـه)

یکم: «ه» حذف می‌شود:
کوفه > کوفی، مراغه > مراغی، بویه > بویی

دوم: «ه» تبدیل به «گ» می‌‌شود:
خانه > خانگی، ساده > سادگی، بنده > بندگی، نویسنده > نویسندگی، زنده > زندگی، گوینده > گویندگی

سوم: «ه» تبدیل به «-َو» می‌شود:
غزنه > غزنوی، ریه > ریوی، فرانسه > فرانسوی، کُره > کُرَوی، حلقه > حلقوی

چهارم: «-ای» به واژه اضافه می‌شود:
قهوه > قهوه‌ای، سرمه > سرمه‌ای، نقره > نقره‌ای، پسته > پسته‌ای، پنبه > پنبه‌ای

۲) واژه‌های مختوم به /i/ (در خط: ی/ ـی)

یکم: «-ایی» به واژه اضافه می‌شود:
شیمی > شیمیایی، شیلی > شیلیایی، مالزی > مالزیایی، رومانی > رومانیایی

دوم: «-ی» تبدیل به «-َو» می‌شود:
مانی > مانَوی، ساری > سارَوی، دهلی > دهلوی، علی > علوی، مهدی > مهدوی

۳) واژه‌های عربیِ مختوم به /â/ (در خط: ا/ ـا یا یٰ/ ـیٰ)

- «ا» و «یٰ» تبدیل به «-َو» می‌شود:
دنیا > دنیوی، معنا > معنوی، رضا > رضوی، موسیٰ > موسوی، کبریٰ > کُبرَوی

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1👌1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
یک نکته‌ات بگویم!

«نجاتِ آخرت بر دو شرط بسته‌اند، طلبِ عُلُو ناکردن و از فساد دور بودن. هرکه در طلبِ ولایت و فرمان دادن است طلبِ علوِّ وی معلوم است و هرکه به لهو و نشاطِ جوانان و بی‌خردان مشغول است به فساد موسوم است. و بی شرطِ نجات، امیدِ نجات داشتن عینِ غرور* است.» (مکاتیب فارسی غزّالی، تصحیح عباس اقبال، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص ۵۳)

«بی-» (در «بی‌خردان») پیشوندِ اشتقاقیِ صفت‌ساز است و بنابراین نیم‌فاصله می‌شود و «بی» (در «بی شرطِ ...») حرف اضافه است و بنابراین بافاصله نوشته می‌شود.

دو مثال دیگر:
۱) بی‌کس‌وکار، بی‌بروبرگرد، بی‌شیله‌پیله، بی‌همه‌کس، بی‌عرضگی، بی‌کلاس، ... .
۲) بی همگان به‌سر شود بی‌ تو به‌سر نمی‌شود/ ... (مولوی)

* «غرور» در اینجا و در اصل به‌ معنای «فریفتن» و «فریب‌ خوردن» است،‌ نه «تکبر» و «خودبینی».

سید محمد بصام
@Matnook_com
1👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
متن تمرین:
۵ثانیه چشاتو ببند
بستی؟؟ تاریکه نه؟؟
دنیای همتون بدون من همینه

پاسخ تمرین:
۵ ثانیه چشـات‌و ببند. بستی؟ تاریکه، نه؟ دنیای همه‌تون بدون من همینه.

نکات تمرین:
۱) عدد و معدود بافاصله نوشته می‌شوند: پنج ثانیه، دو ساعت، یک بار، صد دفعه، هزار تومان، ... .
۲) عدد، گاهی به‌منظور برجستگی بیشتر، رقمی نوشته می‌شود: ۵ ثانیه، ۲۱مین همایش، ... .
۳) «چشاتو» صورت شکسته‌تر «چشماتو» است. بسته‌به بافت، هریک را می‌توان برگزید. چشم‌هایت > چشم‌هات > چشمات > چشات
۴) نکته‌ای کلی دربارهٔ صورت شکستهٔ «را»:
۴-۱) بعد از کلمات مختوم به صامت، به‌صورت «-و» و نیم‌فاصله یا پیوسته: کتاب‌و/ کتابو، لیوان‌و/ لیوانو، ... .
۴-۲) بعد از کلمات مختوم به مصوّت، به‌صورت «رو» و بافاصله: گربه رو، مانتو رو، خدا رو، لیمو رو.
۵) یک علامت پرسش کافی است.
۶) بین «تاریکه» و «نه» ویرگول می‌آید، چون اولی جمله و دومی شبه‌جمله و برای استفهام است. «تاریکه، نه؟» یعنی «تاریک است، این‌طور نیست؟/ مگر نه؟».
۷) «ه» از پایان واژه‌های مختوم به های بیان حرکت حذف نمی‌شود: همه‌تون، نه *همتون.
۸) نقطهٔ پایان جمله باید گذاشته شود.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍2
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
(8)
🔺تنظیم و تعریف نیم‌فاصلۀ استاندارد در واژه‌پرداز وُرد
👨🏻‍💻سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیر گروه متنوک)

🗝۱۰۰ نکتۀ جدید و رایگان ویرایش:
👇
@Matnook_com
صفت مفعولی

تعریف
:‌ واژه‌ای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شده‌است.

ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... .

دو نکتۀ فاصله‌گذاری:
۱)‌ برخی واژه‌ها + صفت‌ مفعولی یک صفت مرکب می‌سازند و نیم‌فاصله می‌شوند:
آموزش‌دیده، تثبیت‌شده، جان‌باخته، دل‌‌سوخته، زبان‌بسته، قوام‌یافته، منتشرشده، ... .

۲) برخی از صفت‌های مفعولی نیز با «شده» می‌آیند و نیم‌فاصله می‌شوند:
دیده‌شده، ربوده‌شده، شسته‌شده، شنیده‌شده، گفته‌شده، نوشته‌شده، ... .

یک نکتۀ زبانی:
گاهی تحت تأثیر عربی برای برخی از واژه‌های فارسی نیز صفت‌های به‌ظاهر مؤنث به‌کار می‌برند که معنای مفعولی دارند:
درآمد حاصله (= «به‌دست‌آمده»)، کاغذ باطله (= «باطل‌شده»)، نامۀ وارده (= «واردشده»)، ... .
این صفت‌ها درست‌اند و ممکن است به‌مناسبت در متن‌های گوناگون به‌کار روند. برخی مانند «کاغذ باطله» همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند و برخی نیز مانند «درآمد حاصله» و «نامۀ وارده» درحال فراموشی‌اند. بی‌شک بهتر است که مثلاً به‌جای «نامۀ وارده» بنویسیم «نامۀ دریافتی یا رسیده».

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Forwarded from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
«جزء» یا «جزو»؟

«جزو» /jozv/ تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «جزء» /'joz/ است. کاربرد و معنای این دو واژه همیشه یکسان نیست و بنابراین گاهی نمی‌توان این دو واژه را به‌جای هم به‌کار برد. تفاوتشان را می‌توان از مثال‌های زیر به‌خوبی دریافت:

- ایران جزوِ کشورهای آسیایی است. (= "یکی از" کشورهای آسیایی است.)
- سوسمار جزوِ خزندگان است. (= "از" خزندگان است.)

- قلب جزءِ حیاتیِ بدن است. (= "بخشِ" حیاتیِ بدن است.)
- جزءِ ناشناختۀ ویروسِ ایدز کشف شد. (= "بخشِ" ناشناختۀ ویروس ایدز کشف شد.)

یادآوری:
وقتی یک چیز یا یک شیء اجزای مختلفی داشته باشد، منطقاً جزءجزء است، مانند بدن که یک جزئش قلب است. اما مثلاً خزنده یک چیز یا یک شیء نیست، بلکه ویژگیِ هرگونه جانوری است که می‌خزد. سوسمار "یکی از" این جانوران است؛ یعنی جزوِ خزندگان است، نه جزءِ آن‌ها، چون خزندگانْ انواع و افراد دارند، نه اجزا. بنابراین اهل زبان در استعمالِ این دو فرق می‌گذارند، گیریم که ویراستاران را خوش نیاید!

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
چالش ویرایش داریم: 👇 http://instagram.com/matnook_com #تمرین_ویرایش @Matnook_com
سه نکتهٔ زبانی در ویرایش

متن ناویراسته:
ما تا زماني كه نظام ارزشي خود را آگاهانه شناسايي و تبيين نكرده و برتري آن را به ساير نظام هاي ارزشي ثابت نكنيم نمي توانيم ادعا كنيم كه مي توانيم يك نظام مديريت صحيح و ارزشمند را ارائه دهيم

پاسخ (ویراسته):
۱) ویرایش حداقلی:
تا زمانی که نظام ارزشی خود را آگاهانه شناسایی و تبیین نکنیم و برتری آن را به سایر نظام‌های ارزشی به‌اثبات نرسانیم، نمی‌توانيم ادعا کنیم که می‌توانيم یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند ارائه دهیم.

۲) ویرایش حداکثری:
هرگاه نظام ارزشی‌ خود را آگاهانه شناسایی و تبیین کردیم و برتری آن را به دیگر نظام‌های ارزشی به‌اثبات رساندیم، می‌توانیم مدعی ارائۀ یک نظام مدیریتی صحیح و ارزشمند باشیم.

نکته‌ها:
۱) تکرار فعل لزوماً عیب نیست،‌ اما گاهی می‌توان به‌ فراخور متن،‌ فعل‌های مشابهی نیز جایگزین کرد. در این متن، به‌جای «کردنِ» دوم از «به‌اثبات رساندن» استفاده شده‌است.
۲) «یک» نشانۀ نکره هم هست و گاهی به‌جای «-ی» نکره به‌کار می‌رود: «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم.» (گلستان) پس هم می‌توان نوشت «یک نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمند» و هم می‌توان نوشت «نظام مدیریتیِ صحیح و ارزشمندی».
۳) این تمرین مصاحبه‌ای بوده که به متن تبدیل شده‌است. پس بهتر است تا جای ممکن سبک گویندۀ آن حفظ شود.
۴) در ویرایش زبانی،‌ اصل بر ویرایش حداقلی است،‌ مگر نیازی به تغییرات حداکثری باشد. گاهی هم باید بینابینی عمل کرد. در کل، سطح متن و قلم نویسنده تعیین‌کنندۀ سطح ویرایش است؛ گاهی حداقلی، گاهی حداکثری، گاهی بازنویسی، گاهی حذف، و گاهی هیچ.
۵) بی‌تردید این متن را به صورت‌های دیگری هم می‌توان ویرایش کرد و این پاسخ بهترین ویرایش نیست (نکات دیگری هم دارد که در این مختصر نمی‌گنجد).
#ویرایش_زبانی #تمرین_ویرایش
۱۳‌۹۹/۰‌۶/‌۲۴‌
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
👍1
کدبانوی خانه

در فرهنگ درست‌نویسی سخن می‌خوانیم:‌
«کد» به معنی «خانه، منزل» است و «کدبانو» به معنی «خانم خانه» است. بنابراین با ذکر «کدبانو» نیازی به آوردن «خانه» نیست. (مدخل «کدبانوی خانه»)

و در پاسخ می‌گوییم:
۱) واژۀ «کد» در «کدبانو» تیره است و در فارسیِ امروز به معنای «خانه» نیست. «کدبانو» نیز به‌تنهایی در معنای «بانوی خانه» به‌کار نمی‌رود. بنابراین طبیعی است که «خانه»، به‌منظور شفافیتِ معنا و تصریح به مقصود، در پی آن بیاید.

۲)‌ امروزه «کدبانو» معمولاً به بانویی گفته می‌شود که در خانه‌داری و ادارۀ خانه و اهلش، کاردان و باسلیقه باشد و به قول معروف، از هر انگشتش یک هنر بریزد. پس هر بانویی لزوماً کدبانو نیست.

۳) «کدبانوی خانه»، به معنای «بانوی خانه»، دست‌کم از قرن پنجم در فارسی شاهد دارد:

- قرن ۵: کلیدش به کدبانوی خانه داد/ تنش را بدان خام بیگانه داد (فردوسی، تصحیح خالقی مطلق)

- قرن ۶: «دیدنِ دیگدان به خواب بر دو وجه بُوَد: یکی کدخدای خانه و دوم کدبانوی. [...] اگر این خواب مَرد بیند، دلیل کند که کدبانوی خانه بمیرد.» (حُبَیش تفلیسی،‌ کامل‌التعبیر، ج ۱، ص ۴۸۲)

- معاصر: «موش و نازخاتون شروع کردن به زندگی کردن و نازخاتون شد کدبانوی خانه.» (علی‌اشرف درویشیان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، ج ۱۵، ص ۱۰۱)

۴) درنتیجه «کدبانوی خانه»، چنان‌که برخی پنداشته‌اند، نه حشو است و نه نادرست است و نه کاربردش اشکالی دارد.

سید محمد بصام
@Matnook_com
👍1