شاعر
پیکِ بیداری است
ولی از واقعیتی سخن می‌گوید
که فقط در خواب
ظاهر میشود


#بیژن_جلالی
آب و آفتاب

@MasomehAbedini🦋

هرچه بگویم
کم گفته‌ام از روح
که مرا باکلام
دانه داده است


#بیژن_جلالی🌱

@MasomehAbedini🦋

دلم می‌خواهد مثلِ یکی
از گل‌هایِ وحشی بمیرم
و گلبرگ‌هایم را باد
با خود ببرد
بی‌آن‌که دانسته باشم
آن‌ها را به کجا خواهد برد
و آن‌ها را در کجا رها خواهد کرد.
 
#بیژن_جلالی 🦋
@MasomehAbedini

من از ملالِ خود می گریزم
با نوشتنِ یک سطر
من از مرگِ خود می گریزم
با نوشتنِ یک شعر
و من یک دسته گل‌های آبی
به تو تقدیم می‌کنم
در سیاهیِ این شب ...!


#بیژن_جلالی🍃



@MasomehAbedini🦋

بهار شده‌ام و چند شاخه بادام
از سرم سرک کشیده است
بهار شده‌ام و چند گنجشک
در جیب هایم می‌خوانند
بهار شده‌ام
علی‌رغم نگاهِ غم انگیز دیگران
که مرده ام را در کت و شلوارم
می‌بینند
و من که بهار شده‌ام
و چند شاخه بادام
از سرم سرک کشیده
و گنجشکی در جیب هایم
می‌خواند
می بینم که آنها
هنوز بهار را آرزو می کنند
و نمی دانند که من
در شعر بهار شده‌ام...!


#بیژن_جلالی🍃
@MasomehAbedini🦋

دلم می‌خواهد
ناممکن را بگویم
از ناممکن ها بگویم
و هرچه گفتنی است دربارۀ
ناممکن ها بگویم
و ناممکن ها را تمام کنم
با گفتنم؛
و هم گفتنی‌ها را برای
گفتن از ناممکن بگویم


#بیژن_جلالی🦋
📚شعرِ پایان، شعرِ دوری



@MasomehAbedini🤍