منجنیق
5.04K subscribers
964 photos
94 videos
336 files
134 links
Download Telegram
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و شصت و هشتم. کوئیرها و افغانستانی‌ها؛ طرد مشترک از بدن واحدِ ملت

در فلاخن دویست و شصت و هشتم رفقای «کمیته‌ی کوئیرهای کمونیست» از وجه مشترک کوئیرها و افغانستانی‌ها در ایران می‌نویسند که به میانجی طرد آنها خلل و فرج‌های بدن «ملتِ واحد» پوشانده می‌شود. در این فلاخن از تاریخ شکل‌گیری دولت-ملت به عنوان بدنی واحد در ایران می‌خوانیم و از طرد و حذفی که همواره ملازم آن بوده است. از طرد ملت‌های غیرفارس، هم در اشکال خشونت‌آمیزِ کشتار و بی‌جاسازی و هم در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و از تداوم آن تا به امروز در گرایشات پیدا و پنهان ایرانشهری در بخش‌های گوناگونی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی. در فلاخن دویست و شصت و سوم در مورد دیگری‌سازی از افغانستانی‌ها در ایران امروز می‌خوانیم، از ریشه‌های تاریخی این دیگری‌سازی در سطح جهانی و نام‌های مطرودان را به یاد می‌آوریم: کمونیست‌ها، همجنسگرایان، سیاهپوستان، بومی‌ها، یهودی‌ها و امروز در ایران افغانستانی‌ها، کوئیرها. از همدستی جناح‌های گوناگون حکومت و جریان‌های مختلف اپوزیسیون در افغانستانی‌ستیزی و از نقش دولت در سازماندهی و اجرای دیگری‌ستیزی در دوره‌های گوناگونی از تاریخ بشریت. در این فلاخن از منافع مشترک سرمایه‌داری و دیگری‌ستیزی مرکزمحور می‌خوانیم و از پیوند وثیق آلوده‌انگاری، ناسیونالیسم و کوئیرستیزی. و سرانجام از وجه مشترک سرگذشت و وضعیت افغانستانی‌ها و کوئیرها در ایران می‌خوانیم، از وجه مشترکی که می‌تواند و باید به نبردی مشترک منجر شود و البته نبردی که همراهی و همسنگری با بخش‌های گوناگون نیروهای چپ را انتظار می‌کشد.
فلاخن دویست و شصت و سوم را بخوانید:
اسفند ۱۴۰۳

🚩 برای تماس با «منجنیق» یا «کمیته‌ی کوئیرهای کمونیست» در تلگرام می‌توانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact

#فلاخن
#منجنیق
#کمیته_کوئیرهای_کمونیست
@ManjanighCollective
falakhan268.pdf
838.2 KB
کوئیرها و افغانستانی‌ها؛ طرد مشترک از بدن واحدِ ملت
کمیته‌ی کوئیرهای کمونیست

@ManjanighCollective
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و شصت و نهم. استثمار زیر سایه‌ی خودمختاری
گزارشی از وضعیت کارگران کرد مهاجر در اقلیم کردستان


در دویست و شصت و نهمین فلاخن از وضعیت کارگران کردی می‌خوانیم که از کردستان ایران برای کار به منطقه‌ی خودمختار اقلیم کردستان رفته‌اند، اما در این سرزمین خودمختار هم‌چنان «کارگر» و «خارجی» باقی مانده‌اند. در این فلاخن از فقر و بیکاری تحمیل‌شده به طبقه‌ی کارگر در کردستان ایران می‌خوانیم، از دلایلی که موجب می‌شود این کارگران برای کار به اقلیم کردستان بروند و از شرایطی که در اقلیم کردستان با آن مواجه می‌شوند. در فلاخن دویست و شصت و نهم از تبدیل کارگران کرد ایران به کارگر ارزان خارجی در اقلیم می‌خوانیم، از خوابگاه‌های تنگ کارگری، از دستمزد ناچیز و از گرما و سرمای شدید محیط کار؛ از کارهای بدون قرارداد، از مزد کمتر کارگر مهاجر به‌رغم «کرد بودن»، از نداشتن بیمه با وجود پرداخت حق بیمه و از استفاده‌ی حاکمان اقلیمِ خودمختار از تنش‌های ملی، قومی و مذهبی برای جلوگیری از اتحاد طبقاتی کارگران؛ از اقامت دائمن مورد تهدید کارگران مهاجر در اقلیم، از سیاست‌های رقابتی خاندان‌های طالبانی و بارزانی در این مورد و از برخوردهای گاه به گاه نیروهای امنیتی «آسایش» با کارگران مهاجر. در این فلاخن از وضعیت آن زنانی می‌خوانیم که برای کار به اقلیم کردستان می‌روند اما در آنجا به کارگران جنسی در محیطی ناامن تبدیل می‌شوند، از سوءاستفاده‌ی کارفرمایان از زنان کارگر مهاجر و از تبعیضی که به زنان کارگر «خارجی» تحمیل می‌شود. در فلاخن دویست و شصت و نهم از تاریخ مختصر تبدیل اقلیم کردستان به منطقه‌ای خودمختار می‌خوانیم، از این‌که آنچه زمانی جلوه‌ای از «رویای تاریخی یک ملت» نامیده می‌شد چگونه نابرابری و ستم را درون خودش بازتولید کرد، از این‌که چگونه «کردها» توانستند کردها را استثمار کنند و به این می‌اندیشیم که آیا رفع ستم ملی بدون توجه به سایر اشکال تضاد و ستم که هویت یکپارچه‌ی هر ملتی را مختل می‌کند، قابل دستیابی است یا تنها به تبدیل بخشی از «ملت تحت ستم» به «طبقه‌ی حاکم و ستمگر» منتهی می‌شود.
فلاخن دویست و شصت و نهم را بخوانید:
اسفند ۱۴۰۳

🚩 برای تماس با «منجنیق» در تلگرام می‌توانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact

#فلاخن
#منجنیق
@ManjanighCollective
falakhan269.pdf
568.8 KB
استثمار زیر سایه‌ی خودمختاری
گزارشی از وضعیت کارگران کرد مهاجر در اقلیم کردستان


@ManjanighCollective
🔴 کُنت

محصول: ۲۰۲۳. شیلی
کارگردان: پابلو لارائین
نویسندگان فیلمنامه: پابلو لارائین و گیلرمو کالدرون
ترجمه و زیرنویس: آرز ۱۱۰ (تیم ترجمه‌ی ۳۰نما)
کیفیت ترجمه: خوب
نام فیلم به زبان اصلی:
El conde
نام فیلم در زبان انگلیسی:
El Conde
فیلم «کُنت» شاید یکی از جسورانه‌ترین فیلم‌های سینمایی آمریکای لاتین باشد که در مورد دوران وحشت دیکتاتوری‌های نظامی مورد حمایت غربِ سرمایه‌داری ساخته شده است؛ جسورانه از آن جهت که دیکتاتور درگذشته‌ی شیلی را در یک کمدی سیاه، به امروز احضار می‌کند و نشان می‌دهد که «آگوستو پینوشه» نه تنها نمرده، بلکه در هیات خون‌آشامی خون‌ریز به حیات خودش در شیلیِ معاصر ادامه می‌دهد. آنچه که به‌ویژه ما را وا داشت این فیلم را در همبستگی با شکایت سه شکنجه‌دیده از پرویز ثابتی منتشر کنیم و در اختیار دیگران بگذاریم، شباهت حیرت‌برانگیز شخصیت‌های فیلم با وضعیت اکنونی ماست. گویی پینوشه، همسر فرتوتش، جلاد برگزیده‌اش و فرزندان میراث‌خوارش را یک‌جا از روی خاندان سلطنتی برداشته‌اند. بیهوده نیست که مشاوران امروزی رضا پهلوی در سال‌های قبل، بارها از آگوستو پینوشه تجلیل کرده‌اند. پینوشه‌ی خون‌آشام که مرگ خودش را جعل کرده و به دزدی و شکنجه و قتل افتخار می‌کند و در عین‌حال از ناسپاسی مردم شیلی شکوه و شکایت دارد، یادآور همان هیبت تاریخی محمدرضا پهلوی است که تا پایان عمر، روی تلی از جنازه و غارت، از مردم «ناسپاس» ایران گله‌مند بود و اکنون هواداران او این ترهات را تکرار می‌کنند. ناگفته پیداست که همسر پینوشه، که در آرزوی زندگی جاودان است و فرزندان او، که از خان دزدی‌ها و غارت‌ها بهره‌ها برده‌اند و هنوز به دنبال میراث پدر می‌گردند، به چه کسانی شباهت دارند. و از همه جذاب‌تر جلاد بازنشسته‌ی ارتش شیلی است، مردی از روس‌های ضدانقلاب سفید که به خدمت دیکتاتوری نظامی پینوشه درآمده، به سربازانش آموخته از شکنجه و کشتن لذت ببرند، به پاس وفاداری توسط «کُنت» به خون‌آشام تبدیل شده و اکنون خدمتکاری وفادار است که به‌رغم همه‌چیز سرنوشت شوم خود را می‌پذیرد و وفاداری‌اش را حفظ می‌کند. درست مانند «عالیجناب پرویز ثابتی» که به خوبی می‌داند اگر فلنگ را به موقع نبسته بود «اعلی‌حضرت» او را مانند نخست‌وزیر وفادار و شهردار و دیگر مقامات حکومتش دست‌بسته تحویل حکومت بعدی می‌داد اما در ضمن وفاداری‌اش را به «اعلی‌حضرت» حفظ کرده است. شباهت‌های دیگری هم در کار است؛ از حضور نازی‌ها بر جنازه‌ی پینوشه تا نفرت پینوشه از دادگاه لاهه و «قاضی‌های چپگرا». فیلم «کُنت» داستان دو تبار موازی است که در فیلم ترسیم شده‌اند و هر کدام در برابر هم قرار دارند. پینوشه سربازی در ارتش سلطنتی فرانسه که بعد از وقوع انقلاب، در شمایل یک خون‌آشام ضدانقلابی از فرانسه می‌گریزد و نبرد با انقلابیون را وظیفه‌ی خود می‌داند، در هائیتی و روسیه و الجزایر با انقلابیون می‌جنگد و سرانجام به شیلی می‌رسد و در سوی دیگر از رعیت‌های روم باستان تا کارگران آمریکای جنوبی که خون‌آشامان خون و قلب آنها را بلعیده‌اند. و سرانجام ورود کلیسا به فیلم در هیات راهبه‌ای جوان که برای حسابداری و جستجوی اموال غارت‌شده توسط پینوشه به کار گرفته می‎شود، با انگیزه‌ی پنهانی نبرد با شیطان و به دست آوردن اموال به نفع کلیسا ورود می‌کند اما سرانجام خود تسلیم شیطان می‌شود، چرا که اساسن «شیطانی» وجود ندارد؛ هرچه هست تداوم تاریخی از بهره‌کشی و کشتار است که کلیسا و نهاد رسمی مذهب به اندازه‌ی کافی با آن هم‌دست بوده‌اند.
پائولا لارین، کارگردان این فیلم، فرزند یک خانواده‌ی محافظه‌کار شیلیایی است. پدر و مادر او عضو حزب «اتحادیه‌ی دموکراتیک مستقل» هستند، که بنیان‌گذار آن از مشاوران و حامیان آگوستو پینوشه بوده است و در دولتی که بعد از سرنگونی پینوشه بر سر کار آمد هر دو به وزارت رسیدند. در واقع پدر و مادر لارین، به‌ویژه پدر او در مقام وزیر دادگستری و حقوق بشر شیلی بعد از سقوط پینوشه، مسئولیتی جدی در معافیت ژنرال از مجازات داشته‌اند. چنان‌که پیداست اما پائولا لارین فرزند متمرد چنین خانواده‌ای است که در فیلم‌های متعددی به تاریخ جنایتی در شیلی می‌پردازد که پدر و مادرش از حامیان آن بوده‌اند. با این‌وجود لارین کارگردانی انقلابی نیست، او بیشتر به سنت چپ میانه تعلق دارد. اما تنها مقایسه‌ی دو فیلم او، یکی فیلم «نه» که آن را در سال ۲۰۱۲ در مورد رفراندومی که به عزل پینوشه منجر شد ساخت و فیلم «کُنت» که آن را در سال ۲۰۲۳ ساخته است، به خوبی نشان می‌دهد طی این یازده سال چگونه کارگردان متوجه شده استیفای عدالت در روندی قانونی و رسمی وهمی بیش نیست. در فیلم «کُنت» حتا ذره‌ای از آن خوش‌بینی اصلاح‌طلبانه‌ی فیلم «نه» باقی نمانده است. او خود در مصاحبه‌ای گفته است: «پینوشه در آزادی کامل و به عنوان یک میلیونر مُرد، و با شرم‌آورترین و پوچ‌ترین معافیت از مجازات، و این او را به نوعی جاودانه کرد». فیلم «کُنت» روایت نحوه‌ی این جاوادنگی است. در این فیلم آنچه که در مورد جنایات، دزدی‌ها و شیوه‌های پولشویی و غارت پینوشه و خانواده‌ی او بیان می‌شود مواردی است که از پرونده‌ی دادگاه آنها استخراج شده است، دادگاهی که هرگز به سرانجام نرسید اما حقایق بسیاری را عیان کرد.
اسفند ۱۴۰۳

می‌توانید برای دریافت فیلم و زیرنویس آن، هم‌چنین نسخه‌ی فیلم با زیرنویس چسبیده به منجنیق ایمیل بزنید:
manjanigh.review@gmail.com
یا در تلگرام به منجنیق پیغام بدهید:
@ManjanighContact
حتمن در سابجکت یا متن ایمیل بنویسید که می‌خواهید کدام فیلم برای شما ارسال شود.

#منجنیق
#فیلم
@ManjanighCollective
منجنیق
@ManjanighCollective
🔴 کارزار افزایش ۷۰درصدی مزد؛ هیاهوی بسیار برای هیچ

بر اساس تصمیم شورای عالی کار و اعلام رسمی وزیر کار، حداقل حقوق کارگران در سال آینده ۴۵درصد افزایش می‌یابد. بر این اساس حداقل حقوق ماهانه از ۷میلیون و ۱۶۶هزار تومان به ۱۰میلیون و ۳۹۰هزار تومان خواهد رسید. درباره‌ی این‌که حداقل دستمزد با چه سازوکار ضدکارگری‌ای تعیین شده و ربط آن به تورم و سبد معیشت چیست، به وفور در جاهای مختلف حرف زده شده است؛ آنچه ما اینجا می‌خواهیم درباره‌اش نکاتی را بیان کنیم دو چیز است؛ یک- فضایی که با «کارزار افزایش ۷۰درصدی مزد» حول حداقل دستمزد ایجاد شد و دو- غیبت طبقه‌ی کارگر از مهم‌ترین تصمیمی که مستقیما بر حیات فردی و اجتماعی‌اش تاثیر می‌گذارد.
راه‌اندازان کارزار‌ که سال گذشته پویش‌ دستمزد پانزده میلیونی را کلید زده بودند، کارزار امسال را «جنبش‌ اجتماعی» می‌نامند و ‌تبلیغ‌کنندگان منتسب به چپ‌اش آن را «آغاز پیشروی طبقاتی کارگران» توصیف می‌کنند. مسئله اما نه جنبش اجتماعی بودن یا نبودن این‌ کارزار، بلکه دقیقا همین دومی، یعنی پیشروی طبقاتی کارگران نامیدن آن است. بگذار طراحان این کارزار آن را جنبش اجتماعی بنامند اما آیا آن‌طور که مدعیان منتسب به چپ در دفاع از این کارزار می‌گویند، می‌توان آن را نشانه‌ی پیشروی طبقاتی کارگران دانست؟
‎فروردین ۱۴۰۴

#یادداشت_سیاسی
#منجنیق
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4iUbUaA

@ManjanighCollective
منجنیق
@ManjanighCollective
🔴 از دانشگاه غیراجتماعی به دانشگاه ضداجتماعی
در حاشیه‌ی اعتراضات دانشگاه خواجه نصیر


برای ترسیم سیمای واقعی دانشگاه، فراتر از تبلیغات و شعارها و شعرها، که منفک از ترکیب طبقاتی دانشگاه هم‌چنان به ما می‌گویند: «دانشگاه زنده است»؛ شاید برای اولین‌بار در تاریخ نهاد دانشگاه در ایران با دانشگاهی مواجه شده‌ایم که تحت عنوان «مطالبه‌گری» از پلیس می‌خواهد از نهاد دانشگاه در مقابل جامعه حفاظت کند و این البته به ترکیب طبقاتی دانشگاه، به دانشگاه طبقاتی و به دانشگاهی تحتِ اِشغال بی‌ارتباط نیست.
روز ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۳، جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، در پی فراخوان شورای صنفی پردیس رضایی‌نژادِ این دانشگاه، در اعتراض به آنچه «نقض امنیت» خوانده می‌شد متحصن شدند و بنا بر نوشته‌ی خبرنامه‌ی امیرکبیر این تحصن با «پیروزی» پایان یافت. تجمع دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر را باید به نوعی تداوم منطقی تجمعات اخیر در دانشگاه تهران بعد از کشته شدن امیرمحمد خالقی دانست (که در مورد آن به زودی متن مستقلی منتشر خواهیم کرد).
نگاهی به بیانیه‌ی شورای صنفی دانشجویان خواجه نصیر که نه در کانال شوراهای صنفی دانشجویان کشور، بلکه در خبرنامه‌ی امیرکبیر منتشر شده است، به خوبی نشان می‌دهد این نهاد صنفی که کمتر از یک دهه پیش، نهادی برای مبارزه‌ی صنفی و گاه طبقاتی دانشجویان در برابر روند پولی‌سازی دانشگاه و کالایی‌سازی آموزش بود؛ اکنون متاثر از ترکیب طبقاتی دانشگاه پیگیر کدام مطالبات است، چه نگاهی به جامعه دارد و چه ربطی به جامعه پیدا می‌کند.
فروردین ۱۴۰۴
کمیته دانشجویی اول اردیبهشت

#کمیته_دانشجویی_اول_اردیبهشت
#منجنیق
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4iRkuHy

@ManjanighCollective
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و هفتادم. از دوره‌ی تدارک به دوره‌ی احیا

در فلاخن دویست و هفتادم از دوره‌ی جدیدی می‌نویسیم که بعد از فروکش قیام ژینا در آن قرار گرفته‌ایم و از تفاوت‌های این دوره، با دوره‌ی پیشین که آن را دوره‌ی تدارک خوانده بودیم. در این فلاخن از این می‌نویسیم که برای نزدیک شدن به طرحی از استراتژی انقلابی در دوره‌ی جدید نیاز داریم روشن کنیم وقتی از «احیا» سخن می‌گوییم، دقیقن بناست چه چیزی را احیا کنیم و نسبت این «احیا» با گذشته چیست. به بیان دیگر چه چیزی در گذشته از دست رفته است که اکنون نیاز به «احیا» دارد؟ و این‌همه بر متن یک استراتژی انقلابی مبتنی بر سمت‌گیری پرولتری چه معنایی دارند؟ در این فلاخن به این سوال می‌پردازیم که چرا جریانات راست اپوزیسیون دقیقن بعد از قیامی توانستند بنیانی مادی در جامعه پیدا کنند که کمترین شعارها به نفع آنان و بیشترین شعارها علیه ایشان به گوش رسید؛ به هژمون شدن ایدئولوژی طبقه‌ی متوسط بعد از فروکش قیام ژینا می‌پردازیم و این هژمون شدن را با مصادیقی مانند کشته شدن کارگران معدن طبس، تجمع دانشجویان دانشکده‌ی علوم اجتماعی تهران علیه تجاری‌سازی فضاهای دانشجویی، انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری در تابستان سال گذشته و حواشی هر کدام از آنها معنای انضامی این هژمونی را روشن می‌کنیم. در فلاخن دویست و هفتادم از ضرورت احیای امکاناتی می‌نویسیم که از دست رفته است و احیای آنها برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تاسیس آلترناتیوی رهایی‌بخش بعد از آن ضرورتی انکارناپذیر دارد، از این‌که مسئله‌ی حضور اجتماعی برای هر سازمان کمونیستی مسئله‌ای وجودی است و هر سازمانی برای مبارزه در مسیر هر استراتژی‌ای نیاز به حضوری اجتماعی دارد، از این‌که هر عمل اجتماعی تنها در صورتی می‌تواند به عنوان عمل اجتماعی یک تشکیلات اعتبار داشته باشد که در افقی استراتژیک تعبیه شده باشد و از این‌که در موقعیتی قرار داریم که باید بتوانیم برنامه و نقشه‌ی دقیقی برای فتح موضعی، تثبیت مواضع، دفاع از مواضع و پیش‌روی توامان در مواضع داشته باشیم و پیشنهادهایی عینی و مادی را برای این منظور در میان می‌گذاریم. در فلاخن دویست و هفتادم از ملزومات تداوم پیکاری سازمان‌یافته و رهایی‌بخش می‌نویسیم در دوره‌ای که هیچ‌چیز به نفع چنین پیکاری نیست.
فلاخن دویست و هفتادم را بخوانید:
فروردین ۱۴۰۴

🚩 برای تماس با «منجنیق» در تلگرام می‌توانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact

#فلاخن
#منجنیق
@ManjanighCollective
falakhan270.pdf
719.2 KB
از دوره‌ی تدارک به دوره‌ی احیا

@ManjanighCollective
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و هفتاد و یکم. چهار متن در باب اعتراضات مارس ۲۰۲۵ ترکیه

در دویست و هفتاد و یکمین فلاخن چهار متن را از چپ ترکیه می‌خوانیم در مورد اعتراضات مارس ۲۰۲۵ در این کشور؛ اعتراضاتی که با بازداشت اکرم‌ امام‌اوغلو، شهردار استانبول از حزب جمهوری‌خواه خلق و با فراخوان این حزب آغاز شد اما به سرعت ابعاد گسترده و متناقضی یافت. ابعادی که متون منتشرشده در این فلاخن تلاش می‌کنند ابعاد گوناگون آن را مورد بررسی قرار دهند. از بسیج عمومی کسانی که تحت سیاست‌های نئولیبرالی و در ضمن استبدادی حزب حاکم عدالت و توسعه به جان آمده‌اند تا ظهور نسل جدیدی از ناسیونالیست‌های راستگرای سکولار که خواهان احیای ترکیه آتاتورکی هستند. مترجم خود در مقدمه‌ای که بر این متون نگاشته دلایل انتخاب این چهار متن را چنین توضیح می‌دهد: «نخست، ارائه‌ی تصویری جامعه‌شناختی از تحولات اخیر و ترکیب معترضان حاضر در خیابان و گرایشات ایدئولوژیک آنها... دوم، فهم شباهت‌ها و تفاوت‌های این دوره از اعتراضات سراسری با مقاومت پارک گزی به مثابه ابتکارعمل مستقل نیروهای چپ و سوسیالیست... سوم، این‌که بخش زیادی از چپ ترکیه، آن‌گونه که در تصاویر و ویدئوهای اعتراضات نیز مشهود بود، در این اعتراضات سراسری شرکت داشت و در کنار معترضانی جای گرفت که به صورت برجسته‌ای گرایش ناسیونالیستی-آتاتورکی-فاشیستی دارند. همین موضوع سبب شد پس از روز دوم اعتراضات سراسری نظر بسیاری از شاهدان به این گرایشات ارتجاعی و دیگری‌ستیز جلب شود و در موردش فکر و تحلیل کنند.» در عین‌حال مترجم توضیح می‌دهد: «در این متون آنچه که از جهتی آشنا به نظر می‌رسد نوعی از شیفتگی نسبت به "جنبش" و "خیابان" است. نوعی از شیفتگی که موجب می‌شود تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی پارک گزی جمع‌بندی نشده و به استراتژی‌ای ایجابی برای کیفیت حضور در جنبش حاضر تبدیل نشود. چنان‌که حتی نوستالژی پارک گزی، به مثابه تجربه‌ای تکین و شایسته‌ی تکرار در برخی متون و رویکردها دیده می‌شود. مسئله البته به هیچ‌وجه این نیست که "چپ" با توجه به واقعیت مادی موجود در خیابان باید فرمان در خانه ماندن صادر کند و از جنبش کناره بگیرد اما از چپی که تجربه‌ی شکست پارک گزی را دارد انتظار می‌رود به خوبی بداند همبستگی‌های تاسیس‌شده در خیابان به خودی خود راه به هیچ جایی نمی‌برد». در فلاخن دویست و هفتاد و یکم از ترکیه‌ی معترض می‌خوانیم و از نگاه چپ ترکیه به خیابان نگاه می‌کنیم.
اردیبهشت ۱۴۰۴
فلاخن دویست و هفتاد و یکم را بخوانید:

🚩 برای تماس با «منجنیق» در تلگرام می‌توانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact

#فلاخن
#منجنیق
@ManjanighCollective
falakhan271.pdf
624.7 KB
چهار متن در باب اعتراضات مارس ۲۰۲۵ ترکیه
ترجمه: مهرداد امامی

@ManjanighCollective