پریسک زاگرس
231 subscribers
484 photos
69 videos
16 files
523 links
🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
Download Telegram
پریسک زاگرس
Photo
❇️🌈گذرگاه فصل ها

#محمد_حسین_آزادبخت

🔰نمی دانم چرا احساس می کنم ، ما مردمانی که در چین خوردگیهای هزار توی زاگرس میانی، زندگی می کنیم، گذرگاه فصل ها را بر گزیده ایم .انگار همه ی فصل های سال هنگامی که می خواهند ، جای خود را به فصل دیگری بدهند ، به اینجا می آیند و آخرین بقایای به جای مانده از خود را بر می چینند و می روند .
فصلی که سپری می شود، در آخربن روز سلطه اش بر زمین ، با بدرقه ی خورشیدی که غروب می کند ، از دهلیزهای کوهستانهای دیار ما می گذرد و پشت سرش را هم نگاه نمی کند و میرود .

🔹درهیچ جای سرزمین ایران جغرافیایی را نمی شناسم که گاه شماریهای ایامش ، مانند دیار ما عادلانه روزها و ماهای سال را بین چهار فصل ، به تساوی تقسیم کرده باشد . در اینجا هر فصل فقط سه ماه حکومت می کند . ماه اول در بده و بستان با ماه آخر فصل قبل ، واقعیت خود را تثبیت می کند . ماه دوم به تجلی ، مفهوم فصلی خود می رسد و ماهیت قاطع فصل را به نمایش می گذارد در اواخر ماه سوم فصل رو به زوال می رود و در بده و بستان دیگری آرام آرام قلمرو خود را به فصل دیگر تسلیم می کند .


🔹در سایر اقالیم ایران زمین سال و ماه به این روال نیست. در جنوب ایران همه ی ایام سال بین تابستانی طولاتی و پاییزی کوتاه تقسیم می شود . در این اقلیم ، بهار و زمستان زمانی برای حکمرانی بر زمین نمی یابند . در مناطق سردسیر شمال ایران ، بیشترین ایام سال به زمستانی بلند و عبوس سپرده می شود . مجالی اندک به بهاری کوتاه داده می شود و تابستان داغ فرصتی برای حکمرانی نمی یابد . پاییز بی رمق از راه می رسد و جای آن را می گیرد تا بهار ناکام را هرچه زودتر در قدمگاه زمستان قربانی کند و با عجله خودش را به اردوی سر در گریبان زمستان برساند .


🔹اجداد ما ساکنان باستانی زاگرس میانی هزاران سال دراین جغرافیا با آمدن و رفتن روزها و ماه ها و سالها و قرنها عجین بوده اند و مانند سایر جوامع انسانی مناسبترین اقلیم را برای شیوه ی زندگی خود بر گزیده اند . آنان کوه نشینان سخت کوشی بوده اند که برای چراگاههای گله ها و رمه های فراوانشان ، به علف کافی نیاز داشته اند . کوهستانهای سخاوتمند موازی با هم ، با دشت های متعدد میان کوهی شان گسترده ترین چراگاه ها را با مناسبترین منابع آبی ونزولات آسمانی فراهم کرده تا اجداد ما قاعده حیات خود را بر مثلث گیاه ، حیوان و انسان بنا نهند .اجداد ما تیرک سیاه چادر های خود را در سر تا سر این اقلیم پر برکت بر افراشتند . آنان فرهنگ خود ویژه ای به عنوان شاهک نشینان و خان سالارانی با قلمرو های محدود در تاریخ اجتماعی انسان شکل دادند . کوه نشینانی که این جغرافیا را بر گزیدند ، هزاران سال بی وقفه و مداوم به زندگی خود با معیشت شبانی و رمه گردانی سپری کرده اند . آنان با عبور از افت و خیز های رویداد های متعدد تاریخی بر سختی های زندگی کوه نشینی ظفر یافتند و دشواری ها را دوام آوردند و فرهنگی غنی و مختص به خود را به وجود آوردند .


🔹همانگونه که حیات آن کوه نشینان به رویش گیاه برای نگهداری حیوانات اهلی فراوانشان بستگی دارد، و محور زندگیشان را بر اساس سه رکن گیاه ، حیوان و انسان استوارش کرده بودند می بایست گاهشماری دقیقی را محاسبه می کردند و در گذر فصل ها به انتظار می ماندند تا چگونگی سپری شدن روز ها و ماه ها را بشمارند و برای دست یابی به گیاه مقتدرانه به زندگی کوچ نشیتی خود ادامه بدهند . آنان برای فرا رسیدن به فراوانی آئین های مختلفی را به جای می آورده اند و به شادمانی می پرداخته اند .


🔹باشکوهترین آئین باستانی مردمان دیار ما ، عید نوروز بوده است . شاید این آئین ریشه ای در زندگی شبانی آنان دارد .شادمانی برای فرا رسیدن فصل بهار و شادمانی برای احیای دوباره ی زندگی ای بوده است که چراگاهها پذیرای دوباره ی رمه ها و گله ها شوند و زندگی بر همان ثقل مثلث گیاه ، حیوان وانسان بنشیند .


🔹پیش قراولان بهار ، بشارت فرا رسیدن فراوانی را نوید می دهند . ارغوانها پیشاپیش طپش نبض بهار را می فهمند و سر تا پا به گل می نشینند . سبزینه در رگ بادام بنانها می دود و تر و تازه شان می گرداند تا آمدن بهار را بباورانند . کله باد مهار گسبخته از آنسوی صحاری گرم می اید و می وزد و می تازد تا برف و یخ را از فرق کوهها فرو بکاهد و درختان را از خواب زمستانی بیدار کند .
__

درنوشتن این مطالب نگاهی به گزارش کاوشهای سرخ دم لکی توسط خانم دکتر آرمان شیشه گر داشته ام که قبلا آن را مطالعه کرده ام .
https://t.me/Magperiskezagros
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ عید باستانی نوروز بر همه همراهان گرامی پریسک زاگرس فرخنده باد.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
✳️ قتل عام بلوط های زاگرس
🖌 صالح سوری

🔸انتشار فیلمی از خانواده ای که دسته جمعی کمر به قتل درخت بلوطی از جنگل های لرستان بسته بودند، واکنش های زیادی را در بین کاربران فضای مجازی برانگیخت. ناراحتی شهروندان طبیعت دوست استان از این عمل طبیعت ستیز چنان بود که برخی با ساخت کلیپ هایی از این صحنه، غمگینانه ترین نواهای محلی را بر روی آن میکس کرده بودند و برخی نیز چنان خشمگین بودند که بدترین واژه ها را نصیب مسئولان امر کرده و از این همه بی تفاوتی و بی عملی آنان انتقاد می کردند.

🔸واقعیت این است که محیط زیست از اولویت های اول کشور نیست. بودجه بسیار پایین نهادها و سازمان های زیست محیطی، کمبود گسترده امکانات موردنیاز دستگاه های مرتبط با منابع طبیعی، کمبود فراوان نیروی انسانی ادارات مرتبط و... همه شواهدی دال بر عدم اولویت موضوع محیط زیست کشور است.

🔸از طرف دیگری نهادهای قانونی هم از حداقل اختیارات خود در مبارزه با چنین تخریب هایی نیز آن طور که باید و شاید استفاده نمی کنند. همه می دانند که شب مانی و چادرزنی در جنگل های کوهدشت آسیب های جبران ناپذیری به آنان وارد می کند و با توجه به قدرت بسیار پایین تجدیدپذیری این جنگل ها اگر چاره ای برای آن نشود، در سال های آینده شاهد نابودی کامل این جنگل ها خواهیم بود و از آنان چیزی جز خاطره ای در فیلم ها و عکس ها نخواهند ماند.

🔸شهروندانی که دغدغه های زیست محیطی دارند از متولیان امر می پرسند که چرا هیچ اقدامی برای مقابله با چنین رفتارهای ضد محیط زیستی نمی شود و چرا مسئولان و مدیران مرتبط، هیچ واکنشی حتی در حد حرف نشان نمی دهند ؟ چرا حداقل چادرزنی و شب مانی خانواده ها ممنوع نمی شود؟ آیا ممنوعیت شب مانی در جنگل، کار بسیار پیچیده ای است؟

🔸اما نکته ای که در پایان بر آن باید تاکید کرد تشویق و ترغیب شهروند- خبرنگارانی است که با تهیه گزارش و فیلم، اعمال غیرمحیط زیستی افراد را رسانه ای می کنند. با توجه به امکاناتی که فضای مجازی در اختیار افراد نهاده است بر همه شهروندان فرض است که هرگونه رفتار تخریب کننده محیط زیست را رسانه ای کنند تا شاید حداقل ترس از فضای مجازی عاملی برای پرهیز از چنین حرکاتی شود و مدیران را نیز مجبور به پاسخ گویی و پیگیری کند.امروزه قدرت فضای مجازی بیش از هر قدرتی تاثیرگذار است.
#محیط_زیست
#جنگلهای_بلوط
#لرستان
#زاگرس
#نه_به_شب_مانی_و_چادرزنی_در_جنگلهای_بلوط
◼️ نویسنده و پژوهشگر شعر و ادبیات بومی لرستان بر اثر عارضه قلبی درگذشت.

به گزارش یافته، سهراب آزادی نویسنده و پژوهشگر شعر و ادبیات بومی صبح امروز (13 فروردین‌ماه) بر اثر عارضه قلبی در سن 66 سالگی در خرم‌آباد درگذشت.

وی سال 1335 در روستای زیویار معمولان در پلدختر متولد شد.

کتاب شعر «تو را می‌نویسم» با همکاری ایرج رحمان‌پور از سوی انتشارات «سیفا» در سال ۱۳۸۷ از این نویسنده منتشر شد. این اثر با استقبال مخاطبان به چاپ سوم رسید.

این نویسنده و پژوهشگر بومی کتاب‌های ضرب‌المثل‌ها و فرهنگ لغات لری و همچنین اشعار و تک‌بیت‌های لکی را نیز در دست انتشار داشت.  

منبع: یافته نیوز

پریسک زاگرس درگذشت سهراب آزادی را به خانواده آن مرحوم و جامعه هنری لرستان تسلیت می گوید.

◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد "احمد حجتی " شاعر شیرین سخن بروجردی درگذشت

روان شان شاد و یادشان گرامی باد

https://t.me/Magperiskezagros
✍️ محسن ارسلانی
دانشگاه ارلانگن-نورنبرگ آلمان

🔸طی دو دهه گذشته جنگل های بلوط زاگرس در ایران با آفات متعددی مواجه شده اند. مهم‌ترین این آفات، قارچ زغالی بود که در بازه زمانی کوتاهی منجر به مرگ درخت می شد و گستره پهناوری از زاگرس را تحت تاثیر قرار داد. لورانتوس آفت دیگری هست که درختان کهنسال و ضعیف را برای رشد و‌تکثیر خود انتخاب می کند. پروانه جوانه خوار نیز با تغذیه از برگ ها در اوایل فصل رویش منجر به کاهش تاج پوشش درختان بلوط می شود و بر رویش آن ها تاثیر منفی می گذارد. هر سه این آفات همزاد درختان بلوط هستند و در صورت فراهم شدن شرایط بهینه محیطی برای فعالیت آن ها، در داخل جنگل های بلوط زاگرس گسترش می یابند. نتایج مطالعات اخیر نشان داده که همزمان با نوسانات بلند مدت اقلیمی در قالب خشکسالی های شدید و همچنین افزایش دمای فصلی این آفات در زاگرس طغیان کرده اند.

🔸مطالعات آناتومی که بر روی بافت چوبی درختان بلوط انجام شده نشان داده که درختان بلوط در طی دو دهه اخیر که نوسانات اقلیمی تشدید شده اند با تولید بافت چوبی کمتر، و افزایش تعداد آوندهای خود تلاش کرده اند که با تنش های رطوبتی در زاگرس سازگاری پیدا کنند.‌ متاسفانه فعالیت های مخرب انسانی در این عرصه های جنگلی همزمان با شدت یافتن نوسانات اقلیمی منجر به کاهش مقاومت درختان بلوط شده و طی سال های اخیر صدها هکتار از آن ها از بین رفته است.

🔸افزایش دمای زمستانه طی سال های اخیر منجر به فعال شدن پاتوژن قارچ ها و هم چنین گسترش جمعیت آفاتی مثل پروانه جوانه خوار بلوط شده است. پروانه جوانه خوار در مقیاس محلی با حذف جوانه های بلوط مانع از شکل گیری کامل تاج پوشش شده و در رویش آن اختلالاتی ایجاد می کنند ولی به تنهایی منجر به خشکیدگی درخت بلوط نمی شود.

🔸در طغیان آفات ذکر شده، نوسانات اقلیمی بسیار تعیین کننده بوده اند. مادامی که عوامل طغیان کننده این آفات در محیط وجود داشته باشند متاسفانه این آفات همزاد بلوط باقی خواهند ماند و راهکارهایی نظیر محلول پاشی یا راهکارهای مکانیکی برای حذف این آفات در رویشگاه زاگرس فاقد کارایی لازم بوده و در عین حال منجر به افزایش مخاطرات جدی برای صدها هزار زیسمند دیگر در این زیست بوم می شود. متاسفانه اقدامات غیر علمی و غیر کارشناسی در سال های اخیر در مواجه با این آفات منجر به آسیب های بیشتر به رویشگاه زاگرس شده است. از جمله این اقدامات غیر کارشناسی حذف پایه های آلوده درختان خشکیده به قارچ از جنگل و همچنین حذف سرشاخه ها برای مقابله با آفت لورانتوس بوده که منجر به آسیب جدی به خاک رویشگاه و کارکرد حفاظتی این رویشگاه جنگلی شده است.

🔸با گسترش پروانه جوانه خوار اخیرا سمپاشی در زاگرس شدت گرفته که متاسفانه مسئولین مربوطه رویشگاه زاگرس را با یک باغ میوه اشتباه گرفته اند. این سمپاشی ها در حالی انجام می شود که حتی هیچ مقیاس کمی از طرف سازمان جنگل ها و مراتع برای مناطق درگیر آفت ذکر نشده و یا یک پایلوت موفق برای این محلول پاشی وجود ندارد. لازمه چنین اقداماتی در یک زیست بوم انجام پژوهش های دقیق آزمایشگاهی و در نظر گرفتن تمام جوانب احتمالی آن می باشد که متاسفانه ضعف بنیادی در ساختار سازمان های متولی برای انجام برنامه ریزی های لازم در زمینه مدیریت اصولی جنگل، صرفا منجر به اقدامات فیزیکی ‌و مکانیکی برای مقابله با این بحران های زیست محیطی شده است.

🔸راهکار اصلی برای جلوگیری از نابودی کامل درختان بلوط و شکل گیری بیابان های زاگرسی احیای قرق در سرتاسر زاگرس برای حداقل ۱ دهه هست. وضعیت موجود حاصل چند دهه مدیریت غیر علمی ادارات منابع طبیعی و اعمال فشارهای خارج از توان اکولوژیکی این رویشگاه می باشد. فاجعه ای را که طی چند دهه ایجاد شده را نمی توان با قطع سر شاخه ها یا سمپاشی درختان مدیریت کرد. با تقویت پوشش گیاهی و کمک به زاداوری بلوط ها می‌توان به آنها در کاهش اثرات تنش های دمایی و رطوبتی کمک کرد و لازمه آن حذف تمام فعالیت های مخرب انسانی در رویشگاه بلوط زاگرس هست. هر راهکار مکانیکی یا شیمیایی برای مقابله با خشکیدگی و آفات بلوط ها در زاگرس صرفا اتلاف وقت و از دست دادن زمان برای مدیریت اصولی این درختزار ها خواهد بود. بنابراین برای کمک به افزایش مقاومت جنگل های بلوط زاگرس در برابر تنش های دمایی و رطوبتی در حال وقوع و آفات ذکر شده، باید تمرکز اصلی بر روی ماندگاری حداکثر رطوبت پاییزه و زمستانه در رویشگاه زاگرس انجام شود که برای این امر حفظ و تقویت پوشش گیاهی از کلیدی ترین فاکتورها در این رویشگاه محسوب می شود.

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
✳️ لرستان و موسیقی کردی
(به بهانه اجرای نوجوان کوهدشتی در برنامه عصر جدید)
🖌صالح سوری

🔸خواندن ترانه‌ای به زبان کردی توسط نوجوان خوش‌صدای کوهدشتی در برنامه پرمخاطب عصر جدید موجب برخی واکنش‌ها در فضای مجازی شد. گرچه پرداختن به این واکنش‌ها درحالی‌که مردم کوهدشت و لرستان با مشکلات زیادی روبرو هستند، شاید مناسب نباشد ولی با توجه به اهمیت موضوع لازم است که موردتوجه قرار گیرد. لازم به ذکر است که قبل از هر چیزی باید یادآوری کرد که آقای علی طولابی و یا هر خواننده دیگری حق دارد به هر زبانی که دوست دارد و می‌پسندد، آواز بخواند و هنرنمایی کند و کسی نمی‌تواند سلیقه شخصی خود را بر کسی تحمیل نماید و عده‌ای هم نباید بار مطالبات قومی و قبیله‌ای خود را بر شانه‌های امثال این نوجوان بگذارند. این نوشته هم در پی حمله یا دفاع از آوازخوانی کردی ایشان نیست بلکه بهانه ایست تا ضمن اشاره به ریشه این موضوع به نکته ای به گمان خود مهم دیگری اشاره‌کنم.

🔸علاقه مردم لرستان به ویژه مناطق غربی آن به موسیقی کردی حدیث امروز و دیروز نیست و سابقه دیرین دارد. با توجه به قرابت‌های زبانی، مشترکات گسترده فرهنگی، مجاورت جغرافیایی و پیوندهای عمیق ایلی و طایفه‌ای به ویژه با مردم کرمانشاه، همواره خوانندگان کردستانی از حسن زیرک و مظهر خالقی و عزیز شاهرخ تا حشمت‌الله لرنژاد و جلال‌الدین محمدیان و شهرام ناظری و کامکارها موردعلاقه هنردوستان لرستان بوده و هستند و معمولاً بسیاری از مردم به ویژه جوانان، ترانه‌های این هنرمندان را در کنار موسیقی لرستان گوش داده و بعضاً برخی شیفتگی خاصی نسبت به آن دارند؛ اما این علاقه به موسیقی کردی تا زمانی که در یک بستر عادی اتفاق می‌افتد کاملاً طبیعی بوده و مشکلی ایجاد نمی‌کند ولی زمانی که به اهداف و نیات برخی از بازیگران سیاسی توجه شود، ممکن است موضوعی به ظاهر ساده، در درازمدت مشکلاتی را ایجاد کند که بعداً جمع کردن آن بسیار سخت  باشد.

🔸نگارنده چند سال پیش در یکی از پایگاه‌های خبری استان لرستان به رواج بیش‌ازاندازه موسیقی کردی در مجالس عروسی در برخی از مناطق لرستان هشدار داده بودم و در سالیان گذشته نیز با برخی از مدیران مرتبط و افراد تأثیرگذار محلی، اهمیت و تبعاتی که این موضوع می‌تواند داشته باشد، گفتگو کرده و پیشنهادهایی داده بودم؛ ولی متأسفانه متولیان امر و آنان که باید کاری می‌کردند، ظاهراً موضوع را جدی نگرفتند و گامی هرچند کوچک در این راه برنداشتند. لازم به یادآوری است بنده نه‌تنها مخالف موسیقی کردی نبوده و نیستم و آن را بیگانه با فرهنگ لرستان قلمداد نمی‌کنم، بلکه از دوستداران این موسیقی بوده و هستم و بسیاری از آثار بزرگان آن را گوش داده و گوش می‌کنم و بر این باورم که در مجموع فرهنگ تیره‌های ایرانی چنان به هم آمیخته است که گاهی تعیین مرز برای جدایی آنان کاری بس مشکل است و در این میان، کردها به دلایلی که در ابتدا ذکر شد، بیش‌ترین نزدیکی را با مردم لرستان داشته و دارند؛ اما رواج بی‌رویه موسیقی عامه‌پسند و بازاری کردی در مجالس شادی مردم لرستان تهدیدی جدی برای هویت و فرهنگ موسیقیایی لرستان تلقی می‌کنم. اگر این استقبال دوطرفه بود و کردها نیز در مجالس خود از موسیقی لرستان استفاده می‌کردند آن را به فال نیک می‌گرفتم و فرصتی مناسب برای اشاعه موسیقی و فرهنگ لرستان می‌دانستم؛ ولی متأسفانه این جاده یک‌طرفه است.

🔸البته اگر موسیقی لرستان ظرفیت و توانایی لازم برای پاسخ به نیازهای هم تباران را نداشت شاید این گرایش قابل توجیه بود ولی سرزمینی که همیشه یکی از القاب آن سرزمین ترانه بوده و مردمان آن از سور تا سوگ با موسیقی زیسته‌اند، چطور می‌شود که موسیقی آن نتواند پاسخگوی نیازهای نسل جوان برای شادی و سرورشان باشد؟
این نگرانی صرفاً برای نواختن موسیقی کردی و رقصیدن چند جوان ساده‌دل و بی‌خبر از جریان‌های پشت پرده نیست. نگرانی از جریان‌های سیاسی آگاه و دوستان و هم تباران ناآگاهی است که نمی‌دانند در زمین چه کسانی بازی می‌کنند. دوستانی که با جریان‌های سیاسی گروهی پر سر و صدا و البته کم شمار اما حاضر در فضای رسانه ای در بیرون  و درون کردستان و ایده کردستان بزرگ آشنایی دارند می‌دانند که لرستان هم جزئی از این نقشه خیالی کردستان بزرگ دیده شده و درواقع سرزمین‌های مناطق لرنشین، کردستان بزرگ را به آب‌های گرم خلیج‌فارس متصل می‌کند.فعالیت برخی جریان های سیاسی مسلح همچون پژاک و پاک و دمکرات و کومله با ساختار متصلب و وابستگی به اردوگاه مارکسیسم مبتذل و سوسیالیسم تخیلی در این سال ها و تمرکز روی لرستان را از این منظر باید تحلیل و بررسی کرد.👇👇👇
 🔸 اگر در مناطق کردنشین خاورمیانه صدای واحدی مبتنی بر ایران دوستی و تأکید بر هویت ایرانی کردها شنیده می‌شد، لرستانی‌ها هم – با استناد به برخی از منابع تاریخی- باافتخار اعلام می‌کردند: همه ما کردیم. ولی حفظ تمامیت ارضی ایران همیشه خط قرمز لرستانی‌ها بوده است. چه کسی نمی‌داند که برخی از احزاب و گروه‌های تجزیه‌طلب کرد در داخل و خارج از کشور به همراه بلندگوهای رسانه‌ای‌شان سال‌هاست که تمامیت ارضی کشور را نشانه رفته‌اند و از کوهدشت و رومشگان تا چهارمحال و بویراحمد، یارگیری کرده‌اند و برخی از آنان نیز با دعوت از خوانندگان و نوازندگان لرستانی به شبکه‌های ماهواره‌ای در پی فراهم کردن زمینه برای فعالیت‌های ایران سوز خویش‌اند. روی سخن من با کردهای ایران دوست و وطن‌پرستی که همچون نیاکان شرافتمندشان همیشه مرزدارانی جان بر کف برای ایران بوده‌اند و هستند، نیست؛ بلکه جریان‌های ایران ستیزی است که هویت ملی و تمامیت ارضی کشور را نشانه گرفته‌اند. اینان در پی اهداف خویش‌اند و گسترش قلمرو فرهنگی‌شان را زمینه‌ساز گسترش قلمرو سیاسی‌شان می‌دانند و در این زمانه چه چیزی بهتر و راحت‌تر از هنر و به ویژه موسیقی می‌تواند مرزهای جغرافیایی را درنوردد و زمینه را برای گسترش قلمروهای سیاسی آینده فراهم کند. نباید به‌سادگی از کنار موضوع گذشت. در بیخ گوش ما کشور ترکیه با همین ابزار موسیقی و فیلم و سریال است که به  دست اندازی فرهنگی و حتی نفوذ به  کشورهای ترک‌زبان واقع در شمال کشور رفته است. 

🔸شاید بتوان با استفاده از مفهوم «تصویر یا تصور ژئوپلیتیکی» بهتر موضوع را تبیین کرد. "تصویر یا تصور ژئوپلیتیکی عبارت است از ادراک و ذهنیتی که اشخاص، نهادها و بازیگران سیاسی از موقعیت، ویژگی‌ها و محتوای مکان‌ها و فضاهای جغرافیایی (اعم از میکرو یا ماکرو) پیدا می‌کنند. این تصویر یا تصور ممکن است واقعی یا معماری شده باشد. تصویر واقعی ماهیتی علمی دارد که درواقع انعکاس پدیده‌ها و واقعیت‌های موجود مکان و فضای جغرافیایی در ذهن بازیگر سیاسی نظیر دولت‌ها است...نوع معماری شده تصویر ژئوپلیتیکی ماهیتی غیرعلمی، رؤیایی و درعین‌حال سیاسی دارد که با اغراض سیاسی و یا امپریالیستی و بر پایه رؤیاهای ژئوپلیتیکی بازیگران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای سلطه و نفوذ بر فضاهای جغرافیایی دیگران ساخته می‌شود.» (1)

🔸«در چهارچوب این راهبرد، بازیگران (حکومت‌ها، احزاب، چهره‌های سیاسی) از هنرمندان برای ساخت و تولید فیلم، شعر، موسیقی، نمایش، کاریکاتور، سریال، نمایش، اشکال حجمی، گزینش و تدوین اخبار کمک می‌گیرند. همچنین از کارشناسان، ادبا و نامداران علمی و دانشگاهی برای ایجاد مشروعیت، توجه علمی و طبیعی جلوه دادن و نمایش قهری عمل سیاسی خود استفاده می‌کنند و گزاره‌ها، نظریه‌ها و تحلیل‌های علمی، تخصص و کارشناسی را تولید و معماری می‌کنند...سرانجام بازیگران سیاسی حاصل و نتایج سه گروه یعنی هنرمندان و ادبا، خبرنگاران و نهادهای خبری، کارشناسان و نامداران علمی را با بهره‌گیری از رسانه‌هایی مانند سینما، کانون‌های فرهنگی، همایش‌ها، تلویزیون و رادیو، تارگاه‌ها و وبلاگ‌ها، رایانامه‌ها، تالارهای نمایش، جشنواره‌ها، مطبوعات یا روزنامه‌ها و مجلات، شبکه‌های اجتماعی هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی، به افکار عمومی و شهروندان در مکان و فضای جغرافیایی هدف می‌پذیرانند.»(2) و اندک و اندک با تشکیل یک قلمرو فرهنگی و تغییر هویت باشندگان مکان، زمینه برای تبدیل این قلمرو فرهنگی به قلمرو سیاسی نیز فراهم می‌شود. در واقع شواهدی وجود دارد که برخی از احزاب سیاسی در راستای ایده کردستان بزرگ تمایل دارند که لرستان و مناطق لرنشین را وارد بازی های خود کنند و با ایده تصور ژئوپلیتیکی زمینه را به مرور زمان برای گسترش قلمرو سیاسی خود فراهم نمایند.
🔸در هر حال نتیجه بی‌اعتنایی به موسیقی غنی و متنوع  لرستان و اهمال بسیاری از آهنگسازان، خوانندگان و نوازندگان بومی به ساخت و تولید ترانه‌هایی متناسب با مجالس شادی، اکنون در برنامه عصر جدید و توسط علی طولابی نوجوان خوش‌صدای کوهدشتی خود را نشان می‌دهد. نوجوانی که علایق و ذائقه موسیقیایی‌اش را احتمالاً از پیرامونش گرفته و به جای ارائه ترانه‌ای از زادبوم خود، به اجرای ترانه‌ای می‌پردازد که با موسیقی زادگاهش فاصله دارد و بسیاری از هم تباران و هم استانی‌هایش معنای مفاهیم ترانه اش را نمی‌فهمند.

🔸 از آن روزی که برخی از خوانندگان محلی لرستان در مجالس عروسی لباس کردی پوشیدند و به اجرای کاریکاتوری از آهنگ‌های کردی پرداختند، باید انتظار چنین روزی می‌داشت. روزی که ترانه‌سرایان و نوازندگان و خوانندگان لرستان به جای اینکه به فکر تولید آثار متناسب با مجالس سور و شادی باشند، وارد بازی‌های قومی و زبانی شدند و متخصص و صاحب‌نظر در زبان‌های محلی و قوم شناس! باید انتظار چنین برنامه‌هایی را داشت.👇👇👇
کاش این عزیزان به همان اندازه که در صفحات مجازی مشغول دعوا و ستیز با هم‌تباران خود بر سر اینکه فلان گویش محلی زبان است یا لهجه؟ بودند و مباحثی که می‌باید در فضاهای دانشگاهی و آکادمیک و بین پژوهشگران درمی‌گرفت، بین توده‌های مردم بردند و بذر کینه و دشمنی میان شهروندان پاشیدند، اندکی هم به چنین روزی می‌اندیشیدند.

🔸طولابی استعدادی است که اگر درست تربیت شود و به شیوه اصولی آموزش ببیند، می‌تواند در آینده فخر موسیقی ایران و لرستان و کردستان شود و گوش گویش‌وران کردی و لری و لکی را با نوای زیبای خویش نوازش دهد. به شرط آن‌که وارد حاشیه نشود و زیر نظر اساتید فن آموزش موسیقی ایرانی ببیند و در کنار آن به موسیقی محلی نیز بپردازد. صدای طولابی متعلق به همه مردم ایران است و نباید آن را در حصار تنگ موسیقی‌های محلی محدود و محصور کرد. او باید پا در جای پای بزرگانی مانند شهرام ناظری، صدیق تعریف، سینا سرلک و... بگذارد که قبل از هر چیز دل در گرو موسیقی ایرانی دارند و البته گوشه چشمی نیز به موسیقی محلی. امیدوارم در آینده بیشتر از علی طولابی بشنویم.

🔸نکته پایانی اینکه هویت و معرف مردم ایران در همیشه تاریخ بیشتر از آن‌که متکی بر زبان باشد بر اساس مکان و جغرافیا بوده است. به همین دلیل در میان مشاهیر کشور کمتر پیدا می‌شود که کسی با زبانی که با آن گفتگو می‌کرده، معرفی‌شده باشد؛ بلکه همیشه این افراد با پسوندهایی مثل کردستانی، لرستانی، خراسانی، گیلانی، مازندرانی، اصفهانی، کرمانشاهی، تبریزی، شیرازی، بروجردی، یزدی، کرمانی، سنندجی و...معرفی شده‌اند. ولی اینکه مدتی است در رسانه‌های لرستان افراد را به زبانشان مثل «لر زبان» و «لک زبان» معرفی می‌کنند ظاهراً از بدعت‌های زمانه ماست. بر اساس همین منطق در سال‌های آتی هم با توجه به اینکه برخی از خانواده‌ها درگذشته و حال با زبان فارسی با فرزندانشان صحبت کرده‌اند و آنان لری و لکی نمی‌دانند، باید آمادگی شنیدن اصطلاح مثلاً «نوجوان فارس زبان کوهدشتی»؟! را هم داشته باشیم. در هر حال بهتر است در معرفی افراد به همان جغرافیا قناعت کنیم چراکه این هویت طلبی‌های قومی و زبانی حد یقف ندارد و در صورت رواج، به زیرشاخه‌های این زبان‌ها و گویش‌ها نیز کشیده خواهد شد و البته سودی هم جز تفرقه و کینه و دشمنی نخواهد داشت.

پی‌نویس:
: اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، محمدرضا حافظ نیا، صص 229-230؛

: فلسفه جغرافیای سیاسی، محمدرضا حافظ نیا و مراد کاویانی راد، صص 70-72.

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
✳️نفروشید، خیر نمی کند!

🖌ماشا اکبری

🔸معروف مردم است که می‌گویند، آن کس که زمین می‌فروشد یک سال ثروتمند است و آن کس که زمین می‌خرد یک سال فقیر است. مضمون این زبانزد خیلی ساده است.
«زمین را نفروشید»
اما بزرگان و تصمیم گیرندگان شهر خرم آباد و مالکین زمین و ابنیه‌های پادگان ۰۷ گویی این ضرب المثل به گوششان نرسیده است و قصد فروش پادگان را دارند.

🔸پادگان ۰۷ بخشی از هویت تاریخی- جغرافیایی شهر خرم آباد است. بخشی از ابنیه و ساختمان‌های آن هویت تاریخی دارند. این مکان میراث مشترک همه اهالی خرم آباد و بلکه لرستان است. بعد از سال‌ها انتظار این مکان بافت نظامی و محصور را از تن در آورده و قرار است به عنوان بخشی از هویت و بافت شهری خرم اباد جامه جدید بر تن کند.
دلسوزان و دغدغه‌مندان شهر خرم آباد انتظار داشتند با توجه به موقعیت جغرافیایی و نیز سابقه تاریخی این مِلک بخشی از ساختار عمومی و همگانی شهر خرم آباد شود. اهالی خرم آباد توقع داشتند که نهاد‌ها و سازمان‌های مسئول مثل شهرداری و شورای شهر و میراث فرهنگی و معاونت اجتماعی استانداری در یک هماهنگی و تشریک مساعی بخشِ مالکیت نیرو‌های نظامی را تملک کرده و بعنوان عرصه عام جهت ایجاد یک مجتمع تفریحی گردشگری عظیم و ماندگار همانند نقش جهان اصفهان، مجموعه ارگ کریم خان و... مهیا کنند. با توجه به موقعیت مِلک موردنظر که به‌صورت مجزا و از هر طرف دسترسی به خیابان‌های اصلی را دارد ایجاد یک بوستان چند منظوره ملی توسط بسیاری از کارشناسان پیشنهاد شده است.

🔸شوربختانه خبر‌هایی می‌رسد که بخش زیادی از این ملک به‌صورت کاربری مسکونی و تجاری تفکیک شده و در معرض فروش قرار دارد. معلوم نیست که مردم خرم‌آباد چند بار باید از یک سوراخ گزیده شوند تا مسئولین عبرت بگیرند و عرصه‌های تاریخی و عمومی را به عرصه‌های مسکونی و تجاری تغییر کاربری ندهند!
سرنوشت باغ فلاحت پیش چشم ما و همه مردم و مسئولین است. مکانی که می‌توانست با حفظ هویت تاریخی و کاربری خود تکه‌تکه نشود و برای مردم و موقعیت این شهر مفید باشد.

🔸زمین برج‌های دوقلو را که یادتان هست چه سرنوشتی پیدا کرده است. جسارت نباشد اما باید عرض کنم که آن زمین حرام شد. پارچه‌ای بود که بُرِش داده شد اما هیچ‌گاه برای این شهر کت‌وشلوار نشد.
همین پارک صخره‌ای و داستان آن هتل کهن‌سالش باید مو بر تن هر آدم مسئولیت‌شناسی سیخ کند!
آدم هراس می‌کند از اینکه برای ده یا پانزده سال دیگر باید آپارتمان‌های نیمه‌تمام و جرثقیل‌های دُرّ و دراز را بَرِ خیابان انقلاب و بلوار شورا تماشا کند و شاهد ساخت و ساز پاساژ‌های بی‌ریخت و برج‌های بی‌قواره‌ای باشد که جز ترافیک و ازدحام هیچ نفعی برای اهالی این شهر ندارند. تازه این در صورتی است که ساخته شوند چه آن که تجربه تلخ سازه‌های نصف و نیمه پیش روی همه ماست.

🔸به‌عنوان یک شهروند هر چه فکر می‌کنم تکه‌تکه کردن پادگان ۰۷ به‌جز خسران و خسارت چیزی برای خرم‌آباد به دنبال ندارد. نمی‌دانم آن‌ها که حرف از مزایده و مناقصه و فروش و خرید می‌زنند چه فکری کرده‌اند. شاید می‌خواهند با فروش میراث مشترک اهالی خرم‌آباد تراز هزینه و درآمد خود را بالانس کنند. چند ماه حقوق عقب افتاده کارمندانشان را بدهند یا پروژه‌های سه دهه قبل را اجرایی کنند و نام و نشان به هم بزنند. هر کس می‌خواهد  به اقتضای دستگاهش برای خود کلاهی ببافد و پیداست که کسی به فکر کلاه مردم نیست!

🔸هر جور که بفروشند، هر قیمتی که بگذارند، دولاپهنا هم حساب کنند فروش حتا یک متر از این زمین‌ها ضرر خالص است. این معامله هیچ خیری ندارد. چشم همه دلسوزان و دغدغه‌مندان خرم‌آباد دنبال این زمین‌ها است.
من نمی‌دانم چه کسی و چه سازمانی را باید خطاب قرار دهم برای همین می‌گویم ‌ای آنکه دستت می‌رسد کاری بکن...
به‌جای فروش چند قطعه زمین و درآمد چندمیلیاردی برای مدت محدود یک کار خیر ماندگار بکنید. شما که دنبال درآمد هستید از ۰۷ درآمد پایدار طولانی بخواهید. شما که در پی نام و نشان هستید جلوی قَل و پَل کردن ۰۷ را بگیرید و برای خود نام نیک به یادگار بگذارید.

🔸همین امسال و سال دیگر را در نظر نگیرید حداقل به پنجاه سال دیگر فکر کنید و بعد در مورد ۰۷ تصمیم بگیرید.
از همه دلسوزان و دغدغه‌مندان هم انتظار می‌رود که بی‌تفاوت نباشند.
زنجیره انسانی تشکیل دهید. اعلام عام کنید و کمک مالی بخواهید. یک صندوق تشکیل بدهید و هر کس به قدر حتی القوه...

۰۷ از دست برود، آینده خرم‌آباد از دست می‌رود.از ما گفتن.
منبع: پایگاه خبری یافته
 
🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
برای امیران موسوی فرماندهی محترم کل ارتش و خوشکنار! فرماندهی محترم لشکر ۸۴ لرستان
علی گودرزیان ع پایدار

در دو سال گذشته، مطلبی در بستر فضای مجازی با عنوان «ارتش فدای ملت»منتشر کردم.
نوشته‌ای بود که از ژرفنای جانم جوشیده بود چنان که امسال باز در «روز ارتش» بازنشر گردید.

در آن نوشته‌، ارتش ایران را مردمی ترین ارتش دنیا خواندم و برای تایید سخن خود، هم به اشک‌های امیرحیدری در سرپل‌ذهاب و هم به یکی از افسران که کمر خم کرد تا مردم سیلزده روی دوش او پا بگذارند و سوار کمپرسی شوند و نمونه‌های دیگر… اشاره کردم.

ما به وجود شما پشت‌گرمیم و هیچ فاصله‌ای بین مردم و ارتش، نمی‌بینیم! پرسنل لشگر۸۴ فرزندان این شهر و استان هستند آنان این شهر را نه خانه‌ی خود،  بلکه «خرم آباد» را جان و روح خود می‌دانند.

از نشست‌ها، قوانین، مصوبات، تنگناها و توافقات اداری بی‌خبر نیستیم اما این مسئله را هم می‌دانیم که مصوبه و حتا قانون خوب آن است که در مسیر خیرعموم مردم تنظیم شده باشد.

خرم‌آباد ظرفیت زیباترین شهر ایران را دارد این شهر، مرکز استانی است که ۵۵ درصد از جوانان آن بیکارند و بر اساس آمار رسمی جوانان خرم‌آباد بیکارترین جوانان ایران در فلک‌زده‌ترین استان کشورند.

شما امروز می‌توانید مشکل بدهکاری ارتش به پیمانکاران را از راه‌های دیگری مرتفع سازید شهرداری خرم‌آباد موقعیت‌های دیگری دارد املاک زیادی در تملک دارد می‌توان با تدبیر و دل‌سوزی به حال مردم، این مجموعه را به مردم خرم‌آباد ببخشید!

شما تواناتر از این هستید و مردم حل این مسئله را معطوف به اراده‌ی شما می‌دانند! بگذارید نام شما در کنار زیباترین شهر ایران بماند! بگذارید از این به بعد شما سهمی از زیبایی خرم آباد باشد!!

این مجموعه می‌تواند نقطه‌ی آغاز توسعه‌ی پایدار این منطقه به حساب آید. مرحمت فرمایید! این همه فریاد و التماس و کامنت و پیامک و عکس و گزارش خبرنگاران استان لرستان و شهر خرم‌‌آباد را بی پاسخ نگذارید!

این مردم، در شأن شما، در وسعت اندیشه و افق دید شما می بینند که چنین با هزار لحن و صدها جور از شما می‌خواهند تا به شهر خرم‌آباد کمک کنید!!

کمک امروزشما، توشه ‌ی نسل‌های آینده است بگذارید مردم این بزنگاه تاریخی را از دست ندهند! این مجموعه می‌تواند خون تازه‌ای به رگ‌های شهر جاری کند!
بخشیدن این زمین البته با تهاتر زمین‌های زیادی که درتملک شهرداری خرم آباد است به مردم خرم‌آباد، کار بزرگی است و کارهای بزرگ ساخته ی آدم های بزرگ است!

مردم خرم آباد برگرداگرد پادگان ۰۷ زنجیره ی انسانی می زنند!

والعاقبه للمتقین
۱۳فروردین ۱۴۰۱

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
✉️ در سکوت بلوط، در سوگ ریواس، در انتظار معجزه‌ام
✒️ مزبان حبیبی

اصالتم، سال‌هاست به ریشه‌های بلوط پیری گره خورده که اکنون تن نحیف‌اش در حال سوختن است، عمری‌است که گره خورده‌ام به چوقا،
به نوزین،
به اسب و برنو،
به چویل و ریواس و گردو،
به بلوط پیر زردکوه،
که همگی در حال سوختن هستند و منتظر معجزه پرودگار

بَلیٖط پیر زَردِه، ناله داره
بَلٰامْ أَوْرٖی بیا، بارون بِوٰارِه
(بلوط‌ پیر زردکوه ناله می‌کند تا شاید ابری بیاید و باران ببارد.)

نظاره کردن فرار آهوان و قوچ‌های بختیاری از شعله‌های سرکش آتش، قلب هر عشایرزاده‌ای را به درد می‌آورد.

فریاد جگرسوز مردم منطقه که نیک می‌دانند سوختن بلوط چه عواقب وحشتناکی خواهدداشت، سمفونی آزاردهنده‌ای را روایت می‌کند.

اگر بدانیم که دوران پاگرفتن نهال بلوط، بیشتر از ده سال است و این نماد ایستادگی در پنجاه سالگی ثمر می‌دهد، شاید عمق فاجعه را بیشتر بدانیم و ناله جگرسوز اهالی منطقه را درک کنیم.

این بلوط‌ها که می‌سوزند، حاصل تلاش چندین نسل از انسان‌های سخت‌کوشی است که اینک نیستند تا سرزمین سوخته خود را بنگرند.

هر درخت بلوط تا ۲۰۰ هزار دلار ارزش‌گذاری می‌شود، شاید مسؤلین نمی‌دانند چه سرمایه‌ای در حال سوختن است.

میلیون‌ها درخت بلوط در خطر از بین رفتن توسط آتش و آفت هستند و ما فقط به تماشا ایستاده‌ایم.

ما عشایر آموخته‌ایم که همواره امیدوار باشیم و تلاش‌گر، پس می‌دانیم که روزی دوباره برمی‌گردیم به سرزمین شیرهای سنگ‌شده،
به سرزمین دل‌های تنگ‌شده،
درحالی‌که بلوط‌هایش را سرسبز خواهیم‌دید.

چون ریشه‌های بلوط پیر، اصالت من است.

و اکنون،
در سکوت بلوط،
در سوگ چویل و ریواس،
دلتنگ قهقهه کبک تاراز،
به انتظار معجزه‌ باران نشسته‌ایم تا ریشه بلوط‌های سوخته را به سبز شدن بشارت دهیم.
به امید حرکتی برای محافظت از جنگل‌های بلوط چهارمحال
حسین پناهی:
ای مردی که می توانست
یک بلوط باشد!

در مورد حسین پناهی بیشتر مردم قضاوتی همدلانه دارند. چیزی شبیه همان لحن مظلومانه صدایش یا معصومیتی که در چشم ها و چروک های صورت روستایی اش پنهان بود. چطور یک نفر می توانست این همه مظلوم باشد و بعد بمیرد؟

طبع لطیفی داشت. بیشتر شبیه شعری از نیما بود. آدمی که نام مادرش «ماه کنیز» باشد احتمالاً می‌تواند مثل حسین پناهی تبدیل به یک لطافت محض و رازآلود شود. چیزی شبیه بوی کنُده بلوطی در زاگرس - زادگاهش- که در آتش می سوزد، یا مه جنگل های شمال.

در شناسنامه اش تولد او را ۱۳۳۵ در دژکوه از توابع شهر سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد قیدکرده بودند اما پس از مرگ و کالبدشکافی و آزمایش DNA مشخص شد چهارسال جوان‌تر بود. متولد ۱۳۳۹. پزشک های بیچاره چقدر تلاش کردند تا رازهای تو را کشف کنند؟ زیر آن پوست آفتاب سوخته، لای آن ابروهای پرپشت و در آن لبخندهای گُنگ دیگر چه پنهان داشتی که هیچوقت فاش مان نشد؟

نوشته اند پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه آیت‌الله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسئله‌ای که برایش پیش آمده بود نزد حسین رفت و از حسین پرسید که فضله‌موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟

حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می‌آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده‌اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که حسین علی‌رغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

حتی اگر افسانه باشد با روح و روان آن بازیگر- شاعر پریشان احوال روزگار ما جور در می آمد. در تهران بازیگری و نمایشنامه نویسی خواند و از «محله بهداشت» سردر آورد. وقتی نمایش «دو مرغابی در مه» که خودش نوشت و کارگردانی کرد از تلویزیون پخش شد خیلی ها شیفته اش شدند.

کشور داشت پوست می انداخت. دوران تلخ و سختی بود و شاید در آن روزگار که همه در آرزوی «بار دگر روزگار چون شکر آید» بودند مردم نیاز داشتند که یک نفر با روحی کودکانه، اندامی ظریف و شکننده و طنزی که گرچه گزنده بود اما تلخ نمی شد بیاید و دل‌هایشان را فتح کند. فیلم بازی کند، تئاتر ببرد روی صحنه، شعر بگوید.

بسیاری او را با شعرهایش می شناسند. با کتاب های شعر لاغری که ده‌ها بار تجدید چاپ شدند. هنوز هم آن صدای خش دار و زخمی اش یادمان مانده است وقتی که می خواند:

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم...

برای مردی که هیچ کس آخرش نفهمید چرا این همه دوست داشت، نقش آدم های پریشان احوال، سرگشته و دل زده از دنیا را بازی کند، مرگ در رختخواب کسالت بار بود انگار.

دخترش «آنا» ساعت ۱۰ شب شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳ در خانه‌اش واقع در خیابان جهان‌آرا_جایی که به نظر تنها زندگی می کرد_ پیکرش را پیدا کرد.
سه روز قبل تر با «سینا» پسرش تلفنی حرف زده بود. آخرین مکالمه.

پزشکی قانونی علت مرگ را «ایست قلبی» تشخیص داد، اما هیچکس خبردار نشد که چرا قلب مردی که «بی آزاری» آئین اش بود، باید «ایست» کند؟!

او را در سوق زادگاهش به خاک سپردند. خودش وصیت کرده بود کنار «ماه کنیز» او را در خاک بکارند. شاید آنجا کنار بلوط ها، وقتی زنان آواز سر می‌دهند دوباره جوانه بزند، سبز شود، سر از خاک بیرون بیاورد و با همان صدایش بخواند:

چه مهمانان بی دردسری هستند
مُردگان!
نه به دستی
ظرفی را چرک می کنند.
نه به حرفی
دلی را آلوده.
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...

روحت در آرامش
حسین پناهی عزیز!
مردی که می توانستی در قامت یک بلوط به دنیا بیایی، جوانه بزنی، تبر بخوری، ناله کنی، سایه ببخشی و... آرام آرام در خودت بسوزی، خاکستر شوی و باد با خاکستر تو عاشق شود... شاعر شود...

🔶🔶🔶
#نوشته
#احسان_محمدی
روزنامه همدلی
🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
قُشـــــــــنِ قُـــــــــدو
🔹هر جور که می نویسم، بی معنا است. هر دلیلی که اقامه می کنم دلم آرام نمی گیرد. دو روز است دارم می نویسم و پاک می کنم. دنبال واژه می گردم تا عصیان و آزردگی ام را تسکین دهم پیدا نمی کنم. در جستجوی جمله ای هستم که این جراحت را مرهمی باشد یافت می نشود.
🔹هر فلسفه ای که پشت این کار و کنش ها باشد فاجعه است. کابوس است. مالیخولیا است. بر شاخ نشستن است و بُن بریدن.انگار شاملو از راسته بروجردی ها نگاه حسرتبارش به دَرز و «دَخَز»۱ های فلک الافلاک افتاده و بعد اندوهناک زمزمه کرده است که؛
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست!
باور کردنی نیست. نمی شود. با عقل و اندازه جور در نمی آید. سیستمی که باید نگاهبان و نگهدار یک مجموعه باشد خودش نبش و نفلگی به بار بیاورد! سازمانی که وظیفه اش حفظ و نگهداری آثار و ابنیه تاریخی است، بناها را دستکاری کند. در حریم آثار ملی و بین المللی ساخت و ساز کند. با بیل و کلنگ به جان درها و دیوارها بیفتد.
🔹مرمتی کرده اید مرحبا. برق کشیِ تان برق از سر ملت پرانده است!
اگر نمی دانید که وامصیبتا. اگر می دانید که واویلا. جاهل اگر هستید جایگاهتان اینجا نیست. دانا اگر هستید عملکردتان حکایت دزد است و چراغ و گُزیده تر بردن کالا.
🔹شما که همه چی دان هستید. صبحانه اتان را با کَرّ و فَرّ می خورید و تُفاله تفاخرتان را به صورت گرسنگان می کوبید. سریال می بینید و جذب جمال جیران می شوید. حیران جیران. با مشمع های بازیافتی به فکر برندینگ کباب بناب هستید. تاریخ را پس و پیش می کنید و اسکندر مقدونی را می آورید کرمانشاه و فصلی مُشبِع و فرازی متقن در باره کول و کتف هرکول می گویید. شما که استاد هستید. لیسانس و فوق لیسانس و دکترا دارید. اهل مدیا و رسانه هستید. کتاب می خوانید و ایده می پردازید چطور دیوارهای یک اثر ملی را خِشت بُرّ کردید؟ دیوار کوره پزخانه های ساوه که نیست. این دیوار، دیوار خانه های مسکن مهر نیست که هر طور دلتان خواست کم و کوتاهش کنید. این دیوار داستان این سرزمین است. قصه این قلعه بیش و پیش از قیل و مقال شماست. این آستان سپهر سپهران است، سَرِ شما به سِرّ این سایبان نمی رسد. نردبان نادانی برداشته و بر بام زیباترین سازه گنبدی ایران نشسته اید که طاق و رواقش را ترمیم کنید. بی گدار به آب زده اید. می گویند دایره را به مثلث تبدیل کرده اید؟ سبز را به جای فیروزه ای گذاشته اید! ترمیم کاشی های آشپزخانه خودتان را هم همینقدر سرسری و ساده می گیرید؟
🔹زامبی ها هم با میراث و مانده هایشان چنین نمی کنند که شما می کنید. ارزش این آثار را ظاهرا فقط شما نمی دانید. همه جا به چشم گنجینه به این آثار نگاه می کنند الا شما که آن ها را مزاحم و مشکل تلقی می کنید. آن ها که برای میراث و مانده های خود حرمت قائل هستند روی این خشت ها و خاک ها و کلوخ ها و کنگره ها پوشش می گذارند، شیشه می کشند تا نسیم نتواند بر تنشان دست بکشد. اگر ضرورتی باشد با فُرچه های نرم و لطیف گَرد از گِردشان می زدایند. در صحن و سرای چنین بناها و بنیان هایی بانگ نباید بلند برداشت. مبادا چینی تنهایی شان ترک بردارد. شما از چه قماشید «قُشَن»۲های «قُدو»۳ که «قازمَه»۴ و «قُلِینگَه»۵ برمی دارید و با چکمه و چکش می روید تا ته تاریخ و می کَنید و می کُنید آنچه که بایسته نیست!
🔹قلعه قلب و چشم این شهر است. نازِشِ نفس این مردم به فلک الافلاک است. این مردم صبح که بیدار می شوند چشمشان به عشق کنگره های این کهن دژ باز می شود و شب با سودای این برج و بارو چشمشان را هم می گذارند. کلنگ به «کَلیتَه»۶این مردم نزنید. میخ در مردمک دیدگان این مردم نکنید. هر خط و خراشی که سینه و صورت فلک الافلاک را زخمی کند جراحت جان این مردم است. جهالتتان را جای دیگری خرج کنید. قلعه مایه و میراث این مردم است. این طاق ها و رواق ها و کنگره ها و کلوخ ها ریشه های یک ملت هستند. همه شاخه ها و سرشاخه های ایران از شیرابه این ریشه ها سبز و سر پا هستند.
🔹اگر این کاره نیستید این متر و مقراض ها در دست شما چه می کند؟ درزی های «دَرزَن»۷ ندیده دوختن و درست کردن کار شما نیست پس این متر و مقراض را زمین بگذارید. می خواهید دگمه ای بر زیباترین گنبد جهان بدوزید؟ چرا آستین و آستر را به فنا برده اید؟ می خواهید کُرکی از «کَپِنَک» ۸کهنسال فلک الافلاک بردارید چرا خنجر بر میانش می بندید؟ این «سِتِرَه»۹ را شالی بر میان بندید. این سر را کلاهی در خور بگذارید. تزئین و تیمارش کنید. پوسیدگی و پریشانی اش را دستی بکشید. دردش را به درمان بنشینید. آنکه پوسیده اش را می شکافند و درمی آورند و دور می اندازند «کاکیلَه»۱۰است نه دژ شاپورخواست.
پ.ن؛
۱؛شکاف
۲؛قشون
۳؛بی سلیقه، کارنابلد
۴؛کلنگی که از یک طرف تیغه دارد
۵؛کلنگ
۶؛سر و گردن
۷؛سوزن خیاطی
۸؛نوعی پوشش پشمی
۹؛بالا پوش مردانه
۱۰؛دندان آسیاب
@Khapuorah
#ماشااکبری
پریسک زاگرس
Photo
«مستوفی لرستان»
محمد گودرزی (ا. فرهیخته)

عصر جمعه 18 شهریور ماه جاری، پس از چندی انتظار، کتاب ارزشمند «مستوفی لرستان» تألیف سید یدالله ستوده، پژوهشگر تاریخ لرستان و مدیر انتشارات شاپورخواست به دستم رسید. این کتاب مجموعه اسناد میرزا سید‌رضا‌خان تفرشی، مستوفی لرستان و برخی فرزندانش از سال 1279 (پانزدهمین سال پادشاهی ناصرالدین‌شاه) تا پایان عمر حکومت قاجارها در سال 1344 قمری است‌. در چند روز گذشته بیشتر زمان کاری‌ام به تورق و مطالعه این اثر گران‌سنگ سپری شده است. در همان نگاه اول می‌توان فهمید که انتشار کتابی در بیش از 2000 صفحه، که محتوای اصلی آن به بازخوانی و معرفی نزدیک به 700 سند تاریخی مهم در باره اوضاع اجتماعی و اقتصادی منطقه اختصاص دارد، کاری بس عظیم است که حتی سازمان‌های تخصصیِ دولتی با در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات فراوان و استفاده از کارشناسان و سندپژوهان حرفه‌ای، به سادگی به انجام آن اقدام نمی‌کنند و سید یدالله ستوده به تنهایی از بس چنین کاری سترگ برآمده است. با کمی تأمل و تعمق، می‌توان شعله‌های فروزان یک عشق قدیمی و آتشین را در وجود این سید عزیز دید که اگر نبود، این اثر ماندگار پدید نمی‌آمد!

به لحاظ ارتباط کاری و علاقه‌ای که دارم، بیشتر آثاری که پیرامون تاریخ لرستان در سه چهار دهه اخیر منتشر شده را دیده‌ام. از این میان، غیر از سفرنامه‌ها و خاطرات و چند اثر علمی، پژوهشی، بقیه به لحاظ «روش‌شناسی» به شدت مشکل دارند و نویسندگان آنها به جای «تاریخ‌نگاری» به «تاریخ‌سازی» پرداخته‌اند و آثاری عرضه کرده‌اند که از نگاه منتقدان، فاقد معیارهای علمی هستند! از این نگاه، کتاب «مستوفی لرستان» نقطه عطفی در لرستان‌پژوهی شناخته می‌شود.

اینک زمان آن رسیده که علاقه‌مندان به نگارش تاریخ لرستان، اولاً پژوهش خود را بر اساس شالوده‌ی علمی و روشی درست پیش ببرند و ثانیاً از مجموعه اسناد و تصاویری که با همت سید یدالله ستوده -سخاوتمندانه- در اختیار همگان گذاشته شده، به عنوان اصلی‌ترین مصالح پژوهش تاریخ لرستان در دوران چهار پادشاه آخر قاجاریه، استفاده کنند!

شایسته می‌نماید به دوست بزرگوار و پژوهشگر پرتلاشم، سید یدالله ستوده برای پدید آوردن کتاب «مستوفی لرستان» صمیمانه شادباش بگویم و خواندن این کتاب را به تمامی علاقه‌مندانِ تاریخ معاصر لرستان پیشنهاد کنم.

کانال تلگرامی ویروگرد، یادگار ماندگار
نشانی:
@virugerd

🔹آدرس کانال:
t.me/Magperiskezagros
🔹 ارتباط با مدیر مسئول و سردبیر :
👤 @Salehsouri
🔹 آدرس اینستاگرام:
👤 instagram.com/Perisk_zagros
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 مجتبی مینوی: مصصح، ایرانشناس، نسخه‌پژوه ( ۱۲۸۲ش - ۷بهمن ۱۳۵۵ )

📽سخنان مجتبی مینوی درباره فردوسی و شاهنامه

#مینوی
#تصویری

https://t.me/Magperiskezagros
❇️ رتبه بندی معلمان، رضا زینعلی و موزه آفرینش بهاباد
🖌 صالح سوری

🔸بر این گمانم بسیاری از ما نام #بهاباد را نشنیده ایم. بهاباد شهریست کوچک در فاصله ۱۸۵ کیلومتری شرق یزد با حدود ده هزار نفر جمعیت.گرچه همانند سایر شهرهای استان یزد قدمتی به درازای تاریخ دارد، اما بسیاری از ما نمی دانیم در کدام نقطه جغرافیایی این سرزمین پرگهر قرار دارد.

🔸در این شهر کوچک، مردی بزرگ، کاری کرده است کارستان. رضا زینعلی دبیر زیست شناسی است و دانشجوی دکتری نهج البلاغه. سی سال است معلم است و از سال ۱۳۷۷ با هزینه شخصی و بعدها کمک نیکوکاران منطقه، شروع به جمع آوری نمونه های گیاهی و جانوری و انواع سنگ ها و فسیل ها کرده است.

🔸نتیجه حدود ۲۵ سال زحمات جانفرسای رضا زینعلی که فقط داشتن عشقی بزرگ می تواند چنین کاری کند، جمع آوری بیش از ۵۰۰۰ نمونه و تشکیل موزه ای به نام موزه آفرینش بهاباد است. شاید روزی که زینعلی بنیاد موزه آفرینش را در کیسه ای نایلونی که به دستش آویز بود گذاشت، خیال نمی کرد، آنچه را که بنیان گذاشته است، روزی یکی از موزه های برتر علوم طبیعی کشور شود.

🔸به همت و تلاش خستگی ناپذیر این معلم عاشق اکنون موزه آفرینش بهاباد از  پنج بخش تشکیل شده است. بخش اول آن اختصاص به جانوران دارد که به دو قسمت بی مهرگان و مهره داران تقسیم می شود. در قسمت بی مهرگان نزدیک به ۱۰۰۰ نمونه از اسفنج ها، کیسه تنان، خارپوستان، نرم تنان و بندپایان به نمایش گذاشته شده است و در قسمت مهره داران نیز بیش از ۱۷۰۰ نمونه از  ماهیان شمال و جنوب و آب های داخلی کشور، ماهیان تزئینی و وارداتی، خزندگان، پستانداران و پرندگان به صورت تاکسیدرمی شده، خودنمایی می کند. در بخش آبزیان از موزه های غنی کشور محسوب شده و بیش از ۹۵ درصد آبزیان شمال کشور را گردآوری کرده است.

🔸در بخش گیاهان بیش از ۲۵۰ نمونه از داروهای گیاهی، دانه ها و گیاهان فیکس شده و گلدانی وجود دارد و بخش سنگ ها و فسیل ها نیز به بیش از ۱۶۵۰ نمونه از انواع سنگ و فسیل و مینرال، مزین شده است که جز موزه های برتر کشور در این حوزه است. بخش میکروسکوپیک موزه هم تصاویر زیبای دنیای میکروسکوپی و لام های میکروسکوپی را در معرض دید علاقمندان می گذارد. همچنین موزه دارای کتابخانه ای تخصصی در حوزه های جانورشناسی، آبزیان، سنگ و فسیل، دیرینه شناسی و گیاه شناسی است.

🔸متاسفانه موزه آفرینش بهاباد به دلیل عدم مکانی ثابت، تاکنون پنج بار جابجا شده و با توجه به نیاز به دقت فراوان برای جابجایی نمونه های گردآوری شده که امکان آسیب به آنان وجود دارد، لازم است ساختمان نیمه کاره آن که فاز اولش به همت نیکوکاران منطقه، ۹۰ درصد پیشرفت داشته است، توسط متولیان امر مورد توجه ویژه قرار گرفته و در لیست پروژه های ملی برای دریافت اعتبار قرار گیرد.

🔸 آنچه که مایه شگفتی است، رتبه ای است که آقای رضا زینعلی در فرآیند رتبه بندی معلمان کسب کرده است. فردی که یک تنه باری را به دوش کشیده که یک وزارتخانه هم از پس آن بر نمی آید، نتوانسته عنوانی بیش از دانشیار معلم کسب کند. معلمی که باید نشان ملی خدمت را از وزارت آموزش‌ و پرورش دریافت کند و مستحق اعطای بالاترین رتبه معلمی شود، از دریافت بالاترین رتبه معلمی باز  مانده است. در نظام رتبه بندی معلمان، اگر معلمانی سختکوش امثال زینعلی نتوانند بالاترین رتبه را کسب کنند، این رتبه بندی به پشیزی نمی ارزد.

🔸در پایان اگرچه معلمان عاشق پیشه ای مانند زینعلی برای نام و نان به چنین وادی سراسر زحمت و مرارتی گام ننهاده اند، اما بایسته است کسانی که چنین وظیفه ای بر دوش داشتند و نکردند آنچه که باید می کردند،  قدر او را بدانند و او را بر صدر رتبه بندی معلمان بنشانند، چرا که این حداقل کاری است که می شود برای این "جان شیفته" کرد.
بی مزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدومِ بی عنایت
رندانِ تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

لینک مربوط به موزه آفرینش بهاباد در شبکه آموزش👇👇👇
https://telewebion.com/episode/0x281f266

🔺اگر می پسندید برای قدردانی از این معلم سختکوش به اشتراک بگذارید.