#پرسش_و_پاسخ
#پرسش :
سلام استاد خسته نباشید.🌺
من برای رسیدن به هدفم برنامه هایی رو باید انجام بدم ولی دچار این مشکل میشم که شب ها نمیتونم بخوابم وبه دنبالش صبح هم نمیتونم بیداربشم و برای باقی روزم تمام انرژی و انگیزه ای که داشتم از بین میره این برای اینه که یه شخصیت صفر یا صد دارم و این ویژگی داره بهم آسیب میزنه برای حل این مشکلم چیکار کنم؟
چجوری میتونم استرسم رو کاهش بدم تا شب ها بتونم به موقع بخوابم؟
ممنونم از راهنمایی هاتون🌺🙏
#پاسخ :
پاسخ توسط سركار خانم طناز احساسي
كارشناس ارشد روانشناسي
به نظر ميرسه مشكل أصلي شما اضطراب هست كه مانع يه خواب كامل براي شما ميشه و شمارو از چرخه برنامه ريزيتون عقب ميندازه!
اينكه علت اضطراب شما چي هست مهمه چون بايد اون مساله حل بشه در ابتدا تا اضطراب شما بر طرف بشه در نتيجه خوابتون تنظيم بشه!
ولي اگر شما به طور كلي ادم اضطرابي هستيد بايد تكنيك هاي شناختي درماني بر روي شما اجرا بشه براي رفع اضطراب.
چون همونطور كه شما خودتون اشاره كرديد آنچه مانع اجراي برنامتون هست استرس و اضطراب هست .....
به شما پيشنهاد ميكنم اگر عامل اضطرابتون را ميدونيد چي هست از تكنيك مواجهه استفاده كنيد
با مشكلتون رو به رو شويد و ازش فرار نكنيد و سعي كنيد شما بر اون غلبه كنيد
اما با اشاره اي كه به صفر يا صد بودنتون كرديد مشكل رو ميشه در ايده آلگوايي شما جستجو كرد
تمام كساني كه GAD يا SAD هستند(اختلال اضطراب فراگير و اختلال اضطراب اجتماعي) چون اكثراً كمال طلبي بالايي دارند و دوست ندارند مورد قضاوت قرار بگيرند و برعكس دوست دارند يه كاري رو كه انجام ميدهند به بهترين و كامل ترين و بي نقص ترين حالتش انجام بدند،
و اين با موضوع واقعيت هاي محيطي در تعارض هست
توصيه ميكنم كه به موفقيت هاي كوچيك خودتون هم توجه كنيد و از قانون همه يا هيچ پيروي نكنين.
استاد #محمدرضا_محمدى
با ما همراه باشيد:
@Maghame_Amn
پرسش و پاسخ :
@g_a_maghame_amn
#پرسش :
سلام استاد خسته نباشید.🌺
من برای رسیدن به هدفم برنامه هایی رو باید انجام بدم ولی دچار این مشکل میشم که شب ها نمیتونم بخوابم وبه دنبالش صبح هم نمیتونم بیداربشم و برای باقی روزم تمام انرژی و انگیزه ای که داشتم از بین میره این برای اینه که یه شخصیت صفر یا صد دارم و این ویژگی داره بهم آسیب میزنه برای حل این مشکلم چیکار کنم؟
چجوری میتونم استرسم رو کاهش بدم تا شب ها بتونم به موقع بخوابم؟
ممنونم از راهنمایی هاتون🌺🙏
#پاسخ :
پاسخ توسط سركار خانم طناز احساسي
كارشناس ارشد روانشناسي
به نظر ميرسه مشكل أصلي شما اضطراب هست كه مانع يه خواب كامل براي شما ميشه و شمارو از چرخه برنامه ريزيتون عقب ميندازه!
اينكه علت اضطراب شما چي هست مهمه چون بايد اون مساله حل بشه در ابتدا تا اضطراب شما بر طرف بشه در نتيجه خوابتون تنظيم بشه!
ولي اگر شما به طور كلي ادم اضطرابي هستيد بايد تكنيك هاي شناختي درماني بر روي شما اجرا بشه براي رفع اضطراب.
چون همونطور كه شما خودتون اشاره كرديد آنچه مانع اجراي برنامتون هست استرس و اضطراب هست .....
به شما پيشنهاد ميكنم اگر عامل اضطرابتون را ميدونيد چي هست از تكنيك مواجهه استفاده كنيد
با مشكلتون رو به رو شويد و ازش فرار نكنيد و سعي كنيد شما بر اون غلبه كنيد
اما با اشاره اي كه به صفر يا صد بودنتون كرديد مشكل رو ميشه در ايده آلگوايي شما جستجو كرد
تمام كساني كه GAD يا SAD هستند(اختلال اضطراب فراگير و اختلال اضطراب اجتماعي) چون اكثراً كمال طلبي بالايي دارند و دوست ندارند مورد قضاوت قرار بگيرند و برعكس دوست دارند يه كاري رو كه انجام ميدهند به بهترين و كامل ترين و بي نقص ترين حالتش انجام بدند،
و اين با موضوع واقعيت هاي محيطي در تعارض هست
توصيه ميكنم كه به موفقيت هاي كوچيك خودتون هم توجه كنيد و از قانون همه يا هيچ پيروي نكنين.
استاد #محمدرضا_محمدى
با ما همراه باشيد:
@Maghame_Amn
پرسش و پاسخ :
@g_a_maghame_amn
Telegram
attach📎
عزاداري فقط يك حركت نمادين يا يك رفتار ظاهري نيست. يك باور قلبي ست. وقتي قلب با حضرت حسين پيوند داشته باشد عزاداري ها باعث قوت روح و قلب خواهد شد.
#محمدرضا_محمدى
@Maghame_Amn
#محمدرضا_محمدى
@Maghame_Amn
سلام.
دو سرگذشت و دو سوال از دو نفر و پاسخ آنها ، ذهنم را به فكر ، قلبم را به درد و دستم را به نوشتن برد.
اولي اين بود:
نوشته اند كه سالها بعد از واقعه ي عاشورا به يكي از ياران عمرسعد كه حال و روز خوشي نداشت گفتند چرا به جنگ حسين رفتي ؟
پاسخش دو روز است ذهنم را درگير كرده و البته به وحشتم انداخته است.
در جواب گفته بود: من اصلا نميدانستم كجا ميروم!! گفتند كسي از دين خروج كرده و براي دين خطرناك شده و بايد كشته شود و من هم رفتم !
يعني او(( همينجوري)) و (( بي هدف )) مسيرش را انتخاب كرده بود ، و نتيجه اش شده بود كشتن فرزند رسول خدا !
و ديدم ما هم چقدر در زندگي مان كارهاي (( همينجوري )) و (( بي هدف )) انجام ميدهيم! خب چه تضميني ست كه ما هم از چنين جنايتي سر در نياوريم؟!
خودم البته اعتقاد داشتم كه انسانِ بي هدف به دليل بي توجهي به جريان كائنات ،به نظام هستي توهين ميكند ولي بعد از مواجه شدن با پاسخ آن مرد احساسم غليظ تر شد. يعني احساس كردم موضوع عميق تر از چيزي بود كه فكر ميكردم . در واقع انسان بي هدف مستعد هرگونه خيانت و جنايتي هست!
اگر باور نميكنيد تاريخ را مطالعه كنيد.
كسي كه نميداند : چيست؟ كيست؟ كجا ميرود؟ از دنيا چه ميخواهد؟ جايگاه انسان بودنش چه وىژگيهايي دارد ؟ و دهها سوال ديگر ... يك انسان خطرناك است!
يعني بي هدفي برابر است با آمادگي براي اصطكاك با خدا و درنهايت دشمني با او... باور كنيد حرفم را .
خب حالا من هي دائما ميگويم هدف .. واقعا اين هدف چه ويژگي اي بايد داشته باشد؟
قطعا بايد يك ويژگي مهم و خاص داشته باشد تا برايمان ((عادت ))نشود و نسبت به آن بي انگيزه نشويم .
به هر حال قرار است اين هدف يك عمر همراهمان باشد اگر اين ويژگي را نداشته باشد به سرعت از آن خسته ميشويم ، در كوتاه مدت دلمان را مي زند و آن را كنار مي گذاريم
آن ويژگي اين است :
هدف بايد طوري باشد كه بتوان عاشقش شد . زيرا چيزي كه به آن عشق بورزيم هرگز برايمان عادت نميشود . احساس كدام مان نسبت به فرزندانمان به صورت عادت در مي آيد و از آن ها خسته ميشويم؟؟!!
هيچكدام ، اين خاصيت عشق است. هر روز معشوق برايمان تازگي خواهد داشت.
خب آيا به پولدار شدن ، خانه خريدن ، دكتر شدن ، ... ميشود عشق ورزيد؟
البته اينها مهم هستند ولي نميتوانند يك هدف متعالي باشند. حداكثر ميتوانند يك هدف كوتاه مدت باشند براي نيل به آن هدف والا .
آن هدف والا را بابيد پيدا كنيم. هر كس براي خودش. فقط هم با عمل ميتوان به آن رسيد. شايد به همين دليل ، تفكر عبادتي عظيم محسوب ميشود.
نكته ي ديگر اينكه بايد به هدفمان دائما نگاه كنيم ، برندازش كنيم ، و با تمركز كردن بر روي آن ، حركت كنيم. خيلي ها در زندگي هدف دارند ولي به آن نگاه و توجهي نميكنند.
نتيجه اش چه ميشود ؟ نتيجه اش اين ميشود كه زندگيِ روزمره اشان ربطي به هدفشان ندارد و هدفشان بلا تشبيه مثل همان قرآني ميشود كه سر طاقچه شان است ولي خوانده نميشود.
نميدانم چرا هرچه ميگويم احساس ميكنم نميتوانم عمق اهميت وجود هدف را جا بيندازم.
فقط در سه جمله دوباره تاكيد ميكنم كه :
بي هدفي فاجعه آفرين است
هدفتان ارزش عشق ورزيدن داشته باشد
هدفتان را هرروز مرور كنيد...
اين سرگذشت اول بود...
غصه ي دومين سرگذشت را روز ديگر خواهيم خورد.
و اما سرگذشت گروه دوم :
سرگذشت اين گروه دردناك تر است.
دو دسته در كربلا تفكر برانگيز بودند. اسمشان را ميگذارم:
ورودي ها
خروجي ها
ورودي ها مثل حر بن يزيد ، زهير بن قين ، بكربن تميمي ، عبدالله بن عمير ، زهيربن سليم، جوين بن مالك ....
خروجي ها مثل طرماح ، ضحاك بن عبدالله ، مالك بن نصر ، حربن يزيدجعفي ، عمربن قيس....
امام حسين ، وقتي حربن يزيد جعفي را به كمك طلبيد ، او در جواب گفت من نميتوانم همراه شما بيايم ولي حاضرم اسب و شمشيرم را براي كمك به شما بدهم!!
چيزي شبيه افرادي كه براي حضرت حسين و در جهت اهداف والاي او حاضر نيستند هيچ قدمي بردارند و فقط بلدند پول و نذري دهند!!
در اين ميان البته داستان ضحاك بن عبدالله چيز ديگريست...
او تا روز عاشورا ايستاد ، حتي كمي جنگيد ولي وقتي ديد كه كار دارد به پايان ميرسد و ياران امام حسين يك به يك شهيد شدند اسبش را سوار شد از امام حسين اجازه گرفت و فرار كرد!!
بود ، جنگيد ، دو نفر از دشمنان را كشت ولي پاي جانش كه به ميان آمد امام را تنها گذاشت. ميدانيد يعني چه ؟
يعني: امام را دوست داشت ، قبولش هم داشت ولي يك جايي كم آورد! دقيقا لحظه ي موعود، سر بزنگاه !
اينجا روي حرفم به خودم است ، و به دوستداران امام ، به مدعيان، البته نه مدعيان دروغين ، آنها كه حسابشان معلوم است ، منظورم مدعيان واقعي ست، آنها كه پاي اعتقادشان هستند ، اما معلوم نيست تا كجا...
🔴 ادامه 👇
#محمدرضا_محمدى
🌺 با ما همراه باشيد :
@Maghame_Amn
دو سرگذشت و دو سوال از دو نفر و پاسخ آنها ، ذهنم را به فكر ، قلبم را به درد و دستم را به نوشتن برد.
اولي اين بود:
نوشته اند كه سالها بعد از واقعه ي عاشورا به يكي از ياران عمرسعد كه حال و روز خوشي نداشت گفتند چرا به جنگ حسين رفتي ؟
پاسخش دو روز است ذهنم را درگير كرده و البته به وحشتم انداخته است.
در جواب گفته بود: من اصلا نميدانستم كجا ميروم!! گفتند كسي از دين خروج كرده و براي دين خطرناك شده و بايد كشته شود و من هم رفتم !
يعني او(( همينجوري)) و (( بي هدف )) مسيرش را انتخاب كرده بود ، و نتيجه اش شده بود كشتن فرزند رسول خدا !
و ديدم ما هم چقدر در زندگي مان كارهاي (( همينجوري )) و (( بي هدف )) انجام ميدهيم! خب چه تضميني ست كه ما هم از چنين جنايتي سر در نياوريم؟!
خودم البته اعتقاد داشتم كه انسانِ بي هدف به دليل بي توجهي به جريان كائنات ،به نظام هستي توهين ميكند ولي بعد از مواجه شدن با پاسخ آن مرد احساسم غليظ تر شد. يعني احساس كردم موضوع عميق تر از چيزي بود كه فكر ميكردم . در واقع انسان بي هدف مستعد هرگونه خيانت و جنايتي هست!
اگر باور نميكنيد تاريخ را مطالعه كنيد.
كسي كه نميداند : چيست؟ كيست؟ كجا ميرود؟ از دنيا چه ميخواهد؟ جايگاه انسان بودنش چه وىژگيهايي دارد ؟ و دهها سوال ديگر ... يك انسان خطرناك است!
يعني بي هدفي برابر است با آمادگي براي اصطكاك با خدا و درنهايت دشمني با او... باور كنيد حرفم را .
خب حالا من هي دائما ميگويم هدف .. واقعا اين هدف چه ويژگي اي بايد داشته باشد؟
قطعا بايد يك ويژگي مهم و خاص داشته باشد تا برايمان ((عادت ))نشود و نسبت به آن بي انگيزه نشويم .
به هر حال قرار است اين هدف يك عمر همراهمان باشد اگر اين ويژگي را نداشته باشد به سرعت از آن خسته ميشويم ، در كوتاه مدت دلمان را مي زند و آن را كنار مي گذاريم
آن ويژگي اين است :
هدف بايد طوري باشد كه بتوان عاشقش شد . زيرا چيزي كه به آن عشق بورزيم هرگز برايمان عادت نميشود . احساس كدام مان نسبت به فرزندانمان به صورت عادت در مي آيد و از آن ها خسته ميشويم؟؟!!
هيچكدام ، اين خاصيت عشق است. هر روز معشوق برايمان تازگي خواهد داشت.
خب آيا به پولدار شدن ، خانه خريدن ، دكتر شدن ، ... ميشود عشق ورزيد؟
البته اينها مهم هستند ولي نميتوانند يك هدف متعالي باشند. حداكثر ميتوانند يك هدف كوتاه مدت باشند براي نيل به آن هدف والا .
آن هدف والا را بابيد پيدا كنيم. هر كس براي خودش. فقط هم با عمل ميتوان به آن رسيد. شايد به همين دليل ، تفكر عبادتي عظيم محسوب ميشود.
نكته ي ديگر اينكه بايد به هدفمان دائما نگاه كنيم ، برندازش كنيم ، و با تمركز كردن بر روي آن ، حركت كنيم. خيلي ها در زندگي هدف دارند ولي به آن نگاه و توجهي نميكنند.
نتيجه اش چه ميشود ؟ نتيجه اش اين ميشود كه زندگيِ روزمره اشان ربطي به هدفشان ندارد و هدفشان بلا تشبيه مثل همان قرآني ميشود كه سر طاقچه شان است ولي خوانده نميشود.
نميدانم چرا هرچه ميگويم احساس ميكنم نميتوانم عمق اهميت وجود هدف را جا بيندازم.
فقط در سه جمله دوباره تاكيد ميكنم كه :
بي هدفي فاجعه آفرين است
هدفتان ارزش عشق ورزيدن داشته باشد
هدفتان را هرروز مرور كنيد...
اين سرگذشت اول بود...
غصه ي دومين سرگذشت را روز ديگر خواهيم خورد.
و اما سرگذشت گروه دوم :
سرگذشت اين گروه دردناك تر است.
دو دسته در كربلا تفكر برانگيز بودند. اسمشان را ميگذارم:
ورودي ها
خروجي ها
ورودي ها مثل حر بن يزيد ، زهير بن قين ، بكربن تميمي ، عبدالله بن عمير ، زهيربن سليم، جوين بن مالك ....
خروجي ها مثل طرماح ، ضحاك بن عبدالله ، مالك بن نصر ، حربن يزيدجعفي ، عمربن قيس....
امام حسين ، وقتي حربن يزيد جعفي را به كمك طلبيد ، او در جواب گفت من نميتوانم همراه شما بيايم ولي حاضرم اسب و شمشيرم را براي كمك به شما بدهم!!
چيزي شبيه افرادي كه براي حضرت حسين و در جهت اهداف والاي او حاضر نيستند هيچ قدمي بردارند و فقط بلدند پول و نذري دهند!!
در اين ميان البته داستان ضحاك بن عبدالله چيز ديگريست...
او تا روز عاشورا ايستاد ، حتي كمي جنگيد ولي وقتي ديد كه كار دارد به پايان ميرسد و ياران امام حسين يك به يك شهيد شدند اسبش را سوار شد از امام حسين اجازه گرفت و فرار كرد!!
بود ، جنگيد ، دو نفر از دشمنان را كشت ولي پاي جانش كه به ميان آمد امام را تنها گذاشت. ميدانيد يعني چه ؟
يعني: امام را دوست داشت ، قبولش هم داشت ولي يك جايي كم آورد! دقيقا لحظه ي موعود، سر بزنگاه !
اينجا روي حرفم به خودم است ، و به دوستداران امام ، به مدعيان، البته نه مدعيان دروغين ، آنها كه حسابشان معلوم است ، منظورم مدعيان واقعي ست، آنها كه پاي اعتقادشان هستند ، اما معلوم نيست تا كجا...
🔴 ادامه 👇
#محمدرضا_محمدى
🌺 با ما همراه باشيد :
@Maghame_Amn
تشخیصش هم ساده است. کسی که بداخلاق است غیبت میکند، دروغ میگوید، هنگام کمک به دیگران پیدایش نمیشود،منافع خود را به همه ترجیح میدهد، وقتی انفاق میکند
"مما تحبون "نمیدهد بلکه از چیزهایی میگذرد که دیگر برایش ارزشی ندارند، از
" والضالين " همه ایراد میگیرد ولی در دلش حسد موج میزند و... و در کنارش حضرت حسین را هم دوست دارد(که در جای خودش ارزشمند است) باید نگران این محبت باشد. این محبت پایه ای لغزان و سست دارد.
و وقتی دور و برمان را نگاه میکنیم چقدر زیاد میبینیم از این نوع دوست داران.
شاید این جمله ی امام حسین به این نوع افراد مرتبط باشد که فرمودند:
🌺ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلا قل الدیانون
مردم بنده ی دنیایشان هستند و دین را فقط به زبان جاری میکنند آن هم تا جایی که وسیله ی زندگیشان باشد و وقتی در معرض امتحان سخت قرار میگیرند چقدر دینداران کم میشوند!🌺
به قول شهید آوینی، دیندار آنست که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در راحت و فراغت و صلح و صفا و سلم چه بسیارند دینداران!!
و این شبها بهترین زمان است برای آنکه به این درخواست امام حسین پاسخ دهیم:
"هل من ناصر ینصرنی،آیا کسی هست مرا یاری دهد؟!"
#محمدرضا_محمدى
🌺 با ما همراه باشيد :
@Maghame_amn
"مما تحبون "نمیدهد بلکه از چیزهایی میگذرد که دیگر برایش ارزشی ندارند، از
" والضالين " همه ایراد میگیرد ولی در دلش حسد موج میزند و... و در کنارش حضرت حسین را هم دوست دارد(که در جای خودش ارزشمند است) باید نگران این محبت باشد. این محبت پایه ای لغزان و سست دارد.
و وقتی دور و برمان را نگاه میکنیم چقدر زیاد میبینیم از این نوع دوست داران.
شاید این جمله ی امام حسین به این نوع افراد مرتبط باشد که فرمودند:
🌺ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلا قل الدیانون
مردم بنده ی دنیایشان هستند و دین را فقط به زبان جاری میکنند آن هم تا جایی که وسیله ی زندگیشان باشد و وقتی در معرض امتحان سخت قرار میگیرند چقدر دینداران کم میشوند!🌺
به قول شهید آوینی، دیندار آنست که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در راحت و فراغت و صلح و صفا و سلم چه بسیارند دینداران!!
و این شبها بهترین زمان است برای آنکه به این درخواست امام حسین پاسخ دهیم:
"هل من ناصر ینصرنی،آیا کسی هست مرا یاری دهد؟!"
#محمدرضا_محمدى
🌺 با ما همراه باشيد :
@Maghame_amn
سلام.
دو سرگذشت و دو سوال از دو نفر و پاسخ آنها ، ذهنم را به فكر ، قلبم را به درد و دستم را به نوشتن برد.
👈 اولی اين بود:
نوشته اند كه سالها بعد از واقعه ی عاشورا به يكی از ياران عمرسعد كه حال و روز خوشی نداشت گفتند چرا به جنگ حسين رفتی ؟
پاسخش دو روز است ذهنم را درگير كرده و البته به وحشتم انداخته است.
در جواب گفته بود: من اصلا نميدانستم كجا ميروم!! گفتند كسی از دين خروج كرده و برای دين خطرناك شده و بايد كشته شود و من هم رفتم !
يعنی او"همينجوری" و "بی هدف" مسيرش را انتخاب كرده بود ، و نتيجه اش شده بود كشتن فرزند رسول خدا !
و ديدم ما هم چقدر در زندگی مان كارهای "همينجوری" و "بی هدف" انجام ميدهيم! خب چه تضمينی ست كه ما هم از چنين جنايتی سر در نياوريم؟!
خودم البته اعتقاد داشتم كه انسانِ بی هدف به دليل بی توجهی به جريان كائنات ، به نظام هستی توهين ميكند ولی بعد از مواجه شدن با پاسخ آن مرد احساسم غليظ تر شد.
يعنی احساس كردم موضوع عميقتر از چيزي بود كه فكر ميكردم .
در واقع انسان بی هدف مستعد هرگونه خيانت و جنايتی هست!
🔅 اگر باور نميكنيد تاريخ را مطالعه كنيد.
كسی كه نميداند : چيست؟ كيست؟ كجا ميرود؟ از دنيا چه ميخواهد؟ جايگاه انسان بودنش چه ویژگيهايی دارد ؟ و دهها سوال ديگر ... يك انسان خطرناك است!
يعنی بی هدفی برابر است با آمادگی برای اصطكاك با خدا و درنهايت دشمنی با او... باور كنيد حرفم را .
خب حالا من هی دائما ميگويم هدف .. واقعا اين هدف چه ويژگی ای بايد داشته باشد؟
قطعا بايد يك ويژگی مهم و خاص داشته باشد تا برايمان "عادت" نشود و نسبت به آن بی انگيزه نشويم .
به هر حال قرار است اين هدف يك عمر همراهمان باشد اگر اين ويژگی را نداشته باشد به سرعت از آن خسته ميشويم ، در كوتاه مدت دلمان را می زند و آن را كنار می گذاريم
👈 آن ويژگي اين است :
هدف بايد طوری باشد كه بتوان عاشقش شد . زيرا چيزی كه به آن عشق بورزيم هرگز برايمان عادت نميشود . احساس كدام مان نسبت به فرزندانمان به صورت عادت در می آيد و از آن ها خسته ميشويم؟؟!!
هيچكدام ، اين خاصيت عشق است. هر روز معشوق برايمان تازگی خواهد داشت.
خب آيا به پولدار شدن ، خانه خريدن ، دكتر شدن ، ... ميشود عشق ورزيد؟
البته اينها مهم هستند ولی نميتوانند يك هدف متعالی باشند. حداكثر ميتوانند يك هدف كوتاه مدت باشند برای نيل به آن هدف والا .
آن هدف والا را بابيد پيدا كنيم. هر كس برای خودش. فقط هم با عمل ميتوان به آن رسيد. شايد به همين دليل ، تفكر عبادتی عظيم محسوب ميشود.
نكته ی ديگر اينكه بايد به هدفمان دائما نگاه كنيم ، برندازش كنيم ، و با تمركز كردن بر روی آن ، حركت كنيم. خيلی ها در زندگی هدف دارند ولی به آن نگاه و توجهی نميكنند.
نتيجه اش چه ميشود ؟ نتيجه اش اين ميشود كه زندگيِ روزمره اشان ربطی به هدفشان ندارد و هدفشان بلا تشبيه مثل همان قرآنی ميشود كه سر طاقچه شان است ولی خوانده نميشود.
🔺 نميدانم چرا هرچه ميگويم احساس ميكنم نميتوانم عمق اهميت وجود هدف را جا بيندازم.
فقط در سه جمله دوباره تاكيد ميكنم كه :
بی هدفی فاجعه آفرين است
هدفتان ارزش عشق ورزيدن داشته باشد
هدفتان را هرروز مرور كنيد...
اين سرگذشت اول بود...
غصه ی دومين سرگذشت را روز ديگر خواهيم خورد.
👈 و اما سرگذشت گروه دوم :
سرگذشت اين گروه دردناك تر است.
دو دسته در كربلا تفكر برانگيز بودند. اسمشان را ميگذارم:
ورودی ها
خروجی ها
ورودی ها مثل حر بن يزيد ، زهير بن قين ، بكربن تميمی ، عبدالله بن عمير ، زهيربن سليم، جوين بن مالك ....
خروجی ها مثل طرماح ، ضحاك بن عبدالله ، مالك بن نصر ، حربن يزيدجعفی ، عمربن قيس....
امام حسين ، وقتی حربن يزيد جعفی را به كمك طلبيد ، او در جواب گفت من نميتوانم همراه شما بيايم ولی حاضرم اسب و شمشيرم را برای كمك به شما بدهم!!
چيزی شبيه افرادی كه برای حضرت حسين و در جهت اهداف والای او حاضر نيستند هيچ قدمی بردارند و فقط بلدند پول و نذری دهند!!
در اين ميان البته داستان ضحاك بن عبدالله چيز ديگريست...
او تا روز عاشورا ايستاد ، حتی كمی جنگيد ولی وقتی ديد كه كار دارد به پايان ميرسد و ياران امام حسين يك به يك شهيد شدند اسبش را سوار شد از امام حسين اجازه گرفت و فرار كرد!!
بود ، جنگيد ، دو نفر از دشمنان را كشت ولي پای جانش كه به ميان آمد امام را تنها گذاشت. ميدانيد يعنی چه ؟
يعني: امام را دوست داشت ، قبولش هم داشت ولي يك جايي كم آورد! دقيقا لحظه ی موعود، سر بزنگاه !
اينجا روی حرفم به خودم است ، و به دوستداران امام ، به مدعيان، البته نه مدعيان دروغين ، آنها كه حسابشان معلوم است ، منظورم مدعيان واقعی ست، آنها كه پای اعتقادشان هستند ، اما معلوم نيست تا کجا ...
#محمدرضا_محمدى
🆔️@Maghame_Amn
دو سرگذشت و دو سوال از دو نفر و پاسخ آنها ، ذهنم را به فكر ، قلبم را به درد و دستم را به نوشتن برد.
👈 اولی اين بود:
نوشته اند كه سالها بعد از واقعه ی عاشورا به يكی از ياران عمرسعد كه حال و روز خوشی نداشت گفتند چرا به جنگ حسين رفتی ؟
پاسخش دو روز است ذهنم را درگير كرده و البته به وحشتم انداخته است.
در جواب گفته بود: من اصلا نميدانستم كجا ميروم!! گفتند كسی از دين خروج كرده و برای دين خطرناك شده و بايد كشته شود و من هم رفتم !
يعنی او"همينجوری" و "بی هدف" مسيرش را انتخاب كرده بود ، و نتيجه اش شده بود كشتن فرزند رسول خدا !
و ديدم ما هم چقدر در زندگی مان كارهای "همينجوری" و "بی هدف" انجام ميدهيم! خب چه تضمينی ست كه ما هم از چنين جنايتی سر در نياوريم؟!
خودم البته اعتقاد داشتم كه انسانِ بی هدف به دليل بی توجهی به جريان كائنات ، به نظام هستی توهين ميكند ولی بعد از مواجه شدن با پاسخ آن مرد احساسم غليظ تر شد.
يعنی احساس كردم موضوع عميقتر از چيزي بود كه فكر ميكردم .
در واقع انسان بی هدف مستعد هرگونه خيانت و جنايتی هست!
🔅 اگر باور نميكنيد تاريخ را مطالعه كنيد.
كسی كه نميداند : چيست؟ كيست؟ كجا ميرود؟ از دنيا چه ميخواهد؟ جايگاه انسان بودنش چه ویژگيهايی دارد ؟ و دهها سوال ديگر ... يك انسان خطرناك است!
يعنی بی هدفی برابر است با آمادگی برای اصطكاك با خدا و درنهايت دشمنی با او... باور كنيد حرفم را .
خب حالا من هی دائما ميگويم هدف .. واقعا اين هدف چه ويژگی ای بايد داشته باشد؟
قطعا بايد يك ويژگی مهم و خاص داشته باشد تا برايمان "عادت" نشود و نسبت به آن بی انگيزه نشويم .
به هر حال قرار است اين هدف يك عمر همراهمان باشد اگر اين ويژگی را نداشته باشد به سرعت از آن خسته ميشويم ، در كوتاه مدت دلمان را می زند و آن را كنار می گذاريم
👈 آن ويژگي اين است :
هدف بايد طوری باشد كه بتوان عاشقش شد . زيرا چيزی كه به آن عشق بورزيم هرگز برايمان عادت نميشود . احساس كدام مان نسبت به فرزندانمان به صورت عادت در می آيد و از آن ها خسته ميشويم؟؟!!
هيچكدام ، اين خاصيت عشق است. هر روز معشوق برايمان تازگی خواهد داشت.
خب آيا به پولدار شدن ، خانه خريدن ، دكتر شدن ، ... ميشود عشق ورزيد؟
البته اينها مهم هستند ولی نميتوانند يك هدف متعالی باشند. حداكثر ميتوانند يك هدف كوتاه مدت باشند برای نيل به آن هدف والا .
آن هدف والا را بابيد پيدا كنيم. هر كس برای خودش. فقط هم با عمل ميتوان به آن رسيد. شايد به همين دليل ، تفكر عبادتی عظيم محسوب ميشود.
نكته ی ديگر اينكه بايد به هدفمان دائما نگاه كنيم ، برندازش كنيم ، و با تمركز كردن بر روی آن ، حركت كنيم. خيلی ها در زندگی هدف دارند ولی به آن نگاه و توجهی نميكنند.
نتيجه اش چه ميشود ؟ نتيجه اش اين ميشود كه زندگيِ روزمره اشان ربطی به هدفشان ندارد و هدفشان بلا تشبيه مثل همان قرآنی ميشود كه سر طاقچه شان است ولی خوانده نميشود.
🔺 نميدانم چرا هرچه ميگويم احساس ميكنم نميتوانم عمق اهميت وجود هدف را جا بيندازم.
فقط در سه جمله دوباره تاكيد ميكنم كه :
بی هدفی فاجعه آفرين است
هدفتان ارزش عشق ورزيدن داشته باشد
هدفتان را هرروز مرور كنيد...
اين سرگذشت اول بود...
غصه ی دومين سرگذشت را روز ديگر خواهيم خورد.
👈 و اما سرگذشت گروه دوم :
سرگذشت اين گروه دردناك تر است.
دو دسته در كربلا تفكر برانگيز بودند. اسمشان را ميگذارم:
ورودی ها
خروجی ها
ورودی ها مثل حر بن يزيد ، زهير بن قين ، بكربن تميمی ، عبدالله بن عمير ، زهيربن سليم، جوين بن مالك ....
خروجی ها مثل طرماح ، ضحاك بن عبدالله ، مالك بن نصر ، حربن يزيدجعفی ، عمربن قيس....
امام حسين ، وقتی حربن يزيد جعفی را به كمك طلبيد ، او در جواب گفت من نميتوانم همراه شما بيايم ولی حاضرم اسب و شمشيرم را برای كمك به شما بدهم!!
چيزی شبيه افرادی كه برای حضرت حسين و در جهت اهداف والای او حاضر نيستند هيچ قدمی بردارند و فقط بلدند پول و نذری دهند!!
در اين ميان البته داستان ضحاك بن عبدالله چيز ديگريست...
او تا روز عاشورا ايستاد ، حتی كمی جنگيد ولی وقتی ديد كه كار دارد به پايان ميرسد و ياران امام حسين يك به يك شهيد شدند اسبش را سوار شد از امام حسين اجازه گرفت و فرار كرد!!
بود ، جنگيد ، دو نفر از دشمنان را كشت ولي پای جانش كه به ميان آمد امام را تنها گذاشت. ميدانيد يعنی چه ؟
يعني: امام را دوست داشت ، قبولش هم داشت ولي يك جايي كم آورد! دقيقا لحظه ی موعود، سر بزنگاه !
اينجا روی حرفم به خودم است ، و به دوستداران امام ، به مدعيان، البته نه مدعيان دروغين ، آنها كه حسابشان معلوم است ، منظورم مدعيان واقعی ست، آنها كه پای اعتقادشان هستند ، اما معلوم نيست تا کجا ...
#محمدرضا_محمدى
🆔️@Maghame_Amn
Telegram
attach📎
🌺همراهان همیشگی مقام امن🌺
پیج جدید اینستاگرام استاد #محمدرضا_محمدى را دنبال کنید
🆔https://www.instagram.com/mohamadrezamohamadi.52/tv/CYERtm_FxcG/?utm_medium=copy_link
پیج جدید اینستاگرام استاد #محمدرضا_محمدى را دنبال کنید
🆔https://www.instagram.com/mohamadrezamohamadi.52/tv/CYERtm_FxcG/?utm_medium=copy_link
🌺 سخنی باهمراهان همیشگی 🌺
سلام و ارادت
سال ۹۳ که بنا شد نامی برای دروس آموزشی خود انتخاب کنم، به دلیل تمرکزی که روی موضوعات روانشناسی داشتم، نام "مقام امن" را با تفألی به حافظ انتخاب نمودم . اما در طی این سالها به لطف پروردگار و با حمایت شما، دروس این مجموعه به بخشهای دیگر از جمله توسعه فردی و مباحث کسب و کار کشیده شد بطوریکه نام زیبای "مقام امن" بیانگر تنوع مطالب ارائه شده نبود.
طبیعیست که در بحث برندینگ، نام و هویت بصری برند باید گستردگی کار را نشان دهد. لذا تصمیم گرفتم، نام جامعتری برای این موسسه آموزشی انتخاب کرده و نام "مقام امن" را حذف نمایم.
لازم به ذکر است که یکی از مباحثی که در دو بخش مهم به آن ورود کرده و به شکل کاملا تخصصی به آن پرداخته خواهد شد، حوزه کودک میباشد که فعلا در مراحل طراحی سایت و آمادهسازی محصولات میباشد.
در نهایت ؛
پس از بررسی و استفاده از رسالت خود و همچنین چشماندازی که برای این مجموعه در نظر داشتم، نام « فارتیم» را برگزیدم که بر مبنا و در راستای باورها، ارزشها و رسالتم میباشد.
فراموش نمیکنم حمایت شما عزیزان و البته همکاران سابق، جناب مهندس مقدسی ، خانم حاجیانمنش، آقای عبدالوهاب و ... را که همراهیشان کمک بزرگی به من کرد.
دوست و همراه شما ؛
محمدرضا محمدی
#محمدرضا_محمدى
سلام و ارادت
سال ۹۳ که بنا شد نامی برای دروس آموزشی خود انتخاب کنم، به دلیل تمرکزی که روی موضوعات روانشناسی داشتم، نام "مقام امن" را با تفألی به حافظ انتخاب نمودم . اما در طی این سالها به لطف پروردگار و با حمایت شما، دروس این مجموعه به بخشهای دیگر از جمله توسعه فردی و مباحث کسب و کار کشیده شد بطوریکه نام زیبای "مقام امن" بیانگر تنوع مطالب ارائه شده نبود.
طبیعیست که در بحث برندینگ، نام و هویت بصری برند باید گستردگی کار را نشان دهد. لذا تصمیم گرفتم، نام جامعتری برای این موسسه آموزشی انتخاب کرده و نام "مقام امن" را حذف نمایم.
لازم به ذکر است که یکی از مباحثی که در دو بخش مهم به آن ورود کرده و به شکل کاملا تخصصی به آن پرداخته خواهد شد، حوزه کودک میباشد که فعلا در مراحل طراحی سایت و آمادهسازی محصولات میباشد.
در نهایت ؛
پس از بررسی و استفاده از رسالت خود و همچنین چشماندازی که برای این مجموعه در نظر داشتم، نام « فارتیم» را برگزیدم که بر مبنا و در راستای باورها، ارزشها و رسالتم میباشد.
فراموش نمیکنم حمایت شما عزیزان و البته همکاران سابق، جناب مهندس مقدسی ، خانم حاجیانمنش، آقای عبدالوهاب و ... را که همراهیشان کمک بزرگی به من کرد.
دوست و همراه شما ؛
محمدرضا محمدی
#محمدرضا_محمدى