اسرائیل در ستیز با زمان
دور حوادثِ تلخْ تند شده و امواج پرفشار اخبار همهی ذهن و ضمیر مردم را بهسوی نومیدی از هرگونه امکان رهایی جهت داده، و با اجبار پرفشار امواجِ اخبار، همه سوگیرانه فکر میکنند که کار دیگر از کار گذشته و یکسره شده.
در چنین وضعی، گاهی خوب است سرمان را از درون این موجهای تند و از زیر آوار اخبار بیرون بیاوریم و از افق نزدیک و بستهی اینجا و اکنون فراز بگیریم و تصویر بزرگتر را در آیینهی افقهای گستردهتر تماشا کنیم.
این گستردن گسترهی دید، این کلاننگری، میتواند گاهی کمک کند که جوگیر نشویم، یعنی ذهن و روانمان زیر آوار اجبارآلود اخبار دفن و خفه نشود تا بتوانیم درکودریافتمان را از حوادث باز تنظیم و متوازن کنیم و خود را در موقعیت جدید بازیابی و بازسازی کنیم.
تصویری که در روزهای اخیر نسیم نیکلاس طالب از افق گستردهتر تحولات ترسیم میکند، به جای آرزواندیشی یا بیان آرزو در قالب اندیشه، چنین کارویژهای دارد. او مینویسد:
«به یاد داشته باشیم که کشتار، هر قدر هم هوشمندانه و زیرکانه باشد، در بهترین حالت، بر بقا نمیافزاید [و چهبسا بخت فنا را بالا میبرد]. اسرائیل با نصرالله و جانشینان او نمیجنگد؛ با زمان میجنگد [یعنی دیر یا زود محکوم به فنا ست].»
«تکرار میکنم: اگر بقای تو ایجاب میکند پیوسته شمار بیشتر و بیشتری از مردم را بکشی، و پای ابرقدرتی (موقت) را به میان بکشی که رژیمهای شکنندهی اطرافت را به توهم صلح، سر پا نگاه دارد، معنای صاف و سرراستش این است که پایدار و تابآور نیستی.»
نکتهی نسیم طالب این نیست که «خون بر شمشیر پیروز است» یا «خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.» بلکه، در چارچوب نظریههای تکاملی بقا (بهویژه بقای ارگانیسمهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی)، او دارد نکتهی بنیادین دیگری را دربارهی منطق ناممکن امنیت و بقای رژیم اسرائیل بیان میکند.
نکتهی نیکلاس طالب این است که علیالاصول، امنیت و قرار و ثباتِ پایدار در الگوریتم «پروژهی دولتسازی اسرائیل» تعبیه نشده است.
اسرائیل، بهمثابهی یک پروژه ملت-دولتسازی، چون تداوم و بقایش در گرو کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران است، و برای این کشتار و سر پا ماندن، همیشه به قیم و بزرگتر نیازمند است، محال است که با زیستمحیطش سازگار شود و به همین علت، سرنوشتی جز بیثباتی و بیقراری و ناپایداری مدام و، در نهایت، فنا و واپاشی ندارد.
پیچیدگی و پیشرفتگی عملیاتی و اطلاعاتی و جنگافزاری اسرائیل ناگزیر و همیشه نیازمند آمریکا بهمثابهی قیّمی (موقت) و در خدمت کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران در زیستمحیط این رژیم است. به همین علت، این پیچیدگیها و پیشرفتگیها، در ستیز ناگزیر و گریزناپذیر اسرائیل با زمان، چیزی بر پایداری و تابآوری این رژیم نمیافزاید.
اسرائیل پروژهای خودویرانگر است.
۹ مهرماه ۱۴۰۳
محمدمهدی مجاهدی
@mmojahedi
دور حوادثِ تلخْ تند شده و امواج پرفشار اخبار همهی ذهن و ضمیر مردم را بهسوی نومیدی از هرگونه امکان رهایی جهت داده، و با اجبار پرفشار امواجِ اخبار، همه سوگیرانه فکر میکنند که کار دیگر از کار گذشته و یکسره شده.
در چنین وضعی، گاهی خوب است سرمان را از درون این موجهای تند و از زیر آوار اخبار بیرون بیاوریم و از افق نزدیک و بستهی اینجا و اکنون فراز بگیریم و تصویر بزرگتر را در آیینهی افقهای گستردهتر تماشا کنیم.
این گستردن گسترهی دید، این کلاننگری، میتواند گاهی کمک کند که جوگیر نشویم، یعنی ذهن و روانمان زیر آوار اجبارآلود اخبار دفن و خفه نشود تا بتوانیم درکودریافتمان را از حوادث باز تنظیم و متوازن کنیم و خود را در موقعیت جدید بازیابی و بازسازی کنیم.
تصویری که در روزهای اخیر نسیم نیکلاس طالب از افق گستردهتر تحولات ترسیم میکند، به جای آرزواندیشی یا بیان آرزو در قالب اندیشه، چنین کارویژهای دارد. او مینویسد:
«به یاد داشته باشیم که کشتار، هر قدر هم هوشمندانه و زیرکانه باشد، در بهترین حالت، بر بقا نمیافزاید [و چهبسا بخت فنا را بالا میبرد]. اسرائیل با نصرالله و جانشینان او نمیجنگد؛ با زمان میجنگد [یعنی دیر یا زود محکوم به فنا ست].»
«تکرار میکنم: اگر بقای تو ایجاب میکند پیوسته شمار بیشتر و بیشتری از مردم را بکشی، و پای ابرقدرتی (موقت) را به میان بکشی که رژیمهای شکنندهی اطرافت را به توهم صلح، سر پا نگاه دارد، معنای صاف و سرراستش این است که پایدار و تابآور نیستی.»
نکتهی نسیم طالب این نیست که «خون بر شمشیر پیروز است» یا «خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.» بلکه، در چارچوب نظریههای تکاملی بقا (بهویژه بقای ارگانیسمهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی)، او دارد نکتهی بنیادین دیگری را دربارهی منطق ناممکن امنیت و بقای رژیم اسرائیل بیان میکند.
نکتهی نیکلاس طالب این است که علیالاصول، امنیت و قرار و ثباتِ پایدار در الگوریتم «پروژهی دولتسازی اسرائیل» تعبیه نشده است.
اسرائیل، بهمثابهی یک پروژه ملت-دولتسازی، چون تداوم و بقایش در گرو کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران است، و برای این کشتار و سر پا ماندن، همیشه به قیم و بزرگتر نیازمند است، محال است که با زیستمحیطش سازگار شود و به همین علت، سرنوشتی جز بیثباتی و بیقراری و ناپایداری مدام و، در نهایت، فنا و واپاشی ندارد.
پیچیدگی و پیشرفتگی عملیاتی و اطلاعاتی و جنگافزاری اسرائیل ناگزیر و همیشه نیازمند آمریکا بهمثابهی قیّمی (موقت) و در خدمت کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران در زیستمحیط این رژیم است. به همین علت، این پیچیدگیها و پیشرفتگیها، در ستیز ناگزیر و گریزناپذیر اسرائیل با زمان، چیزی بر پایداری و تابآوری این رژیم نمیافزاید.
اسرائیل پروژهای خودویرانگر است.
۹ مهرماه ۱۴۰۳
محمدمهدی مجاهدی
@mmojahedi
X (formerly Twitter)
Nassim Nicholas Taleb (@nntaleb) on X
A reminder that killing, no matter how sophisticated, at best, does not increase survival. Israel is not fighting Nasrallah & replacements; its fight is with Time.
Forwarded from یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
#لبنان
این روزها زیاد دیدم که وقایع لبنان به صورت منفصل از تاریخ خاص دولت-ملت بودنش به یک گروه نسبت داده میشه. فکر کردم شاید بد نباشه یاداوری کنیم که عقبه گاهشناسی و بستر این وقایع این نبوده که یک کشور پایدار در صلح یک دفعه دچار جنگ شده باشه. بلکه کشور لبنان از زمان تولدش در ۱۰۰ سال پیش درگیرهای داخلی بوده و گروههای مختلف هویت جمعیشون را قبل از ملیت براساس گروه اتنیک یا مذهبی شون تعریف کردند و بر این أساس با اهرمهای خارجی ائتلاف میکردند. به طور خلاصه کشور نه به صورت تاریخی بلکه به صورت تصیمیم سیاسی ساخته شده و ویژگیهای جمعیتیش تحت تاثیر مهاجرت های جدی از فلسطین قرار داشته.
پیش زمینه: این پست با این فرض نوشته شده که تغییرات داخلی کشورها تابع سه اهرم ۱. مشارکت شهروندان (مثبت و منفی) ۲. تاثیرات بین المللی و ۳. چانهزنی نخبگان شکل میگیره. در مورد لبنان به دلیل ویژگیهای خاص دولت-ملت و جمعیت شناسی خاص ۱و ۲ کاملا به هم تنیده اند و هویتهای جمعی افراد پیش از ملیت تحت تاثیر مذهب قرار داره.
لبنان امروزی - حتا تولد امل و حزب الله، ناشی از یک دینامیک ۱۵۰ ساله وقایع بین المللی و داخلی هست. چند زمینه اساسی در مورد لبنان همیشه باید مد نظر قرار بگیره. که باعث شد:
سه تا زمینه تاریخی بین المللی هم دینامیک وقایع داخلی لبنان را شکل دادند (جدول اول را ببینید-انگلیسی. )
۱. میراث عثمانی و فرانسه
۲. دوران جنگ سرد
۳. جنگهای اعراب و اسرايیل
اولین مساله که در مورد لبنان اینه از ۱۸۳۹ (Gülhane Hatt-ı Şerif) تا جنگ جهانی دولت عثمانی یک اقدامات نهادی -بااعمال خشونت – انجام داد که تراکم، روابط و وجوه مختلف جمعیتهای عرب،ارمنی، مسیحی، یونانی و کرد را در کل امپراطوری عثمانی تحت تاثیر قرار داد. یکی از نتایج جمعیتی این تغییرات نهادی تمرکز جمعیت مسیحی مارونی در جنوب سوریه و لبنان امروزی بود
- وقتی در زمان فروپاشی عثمانی در پی جنگ جهانی اول سوریه و لبنان امروزی تحت قیمومیت فرانسه در اومدن (۱۹۲۰ تا ۱۹۴۳) با حمایت دولت فرانسه قدرت سیاسی در انحصار جمعیت مسیحی مارونی قرارگرفت که بنا به آخرین سرشماری در سال ۱۹۳۲!!! اکثریت حمعیت لبنان را تشکیل می دادند. این باعث شد که ساختار سیاسی و همینطور قدرت اقتصادی در هنگام استقلال لبنان در سال ۱۹۴۳ به سمت قدرت داشتن مسیحیهای مارونی سوگیری داشته باشه.
- حزب راست کتايب در سال ۱۹۳۶ با اکثریت مارونی و به صورت تاریخی با ایدهيولوژي فالانژ تشکیل شد. (که بعدها شروع جنگهای داخلی لبنان حاصل درگیری بین این حزب و سازمان آزادی بخش فلسطین هست)
- ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ دو سال حیاتی در منطقه لبنان-سوریه و فلسطین هست چون دو دسته اتفاقات بین المللی را شاهد هستیم. شروع جنگ سرد و گرایش کشورهای عربی مثل مصر و اردن و سوریه به بلوک شرق و اشغال فلسطین توسط اسراییل و اولین جنگ اعراب و اسراییل. که ساختار جمعتی لبنان و ساختار سیاسیش را تحت تاثیر قرارداد.
الف) برخلاف سوریه و کشورهای عرب همسایه، دولت و طبقه نخبگان مارونی لبنان تمایلات راست و غربگرایانه داشتند و توسط فرانسه و بعدها آمریکا حمایت میشدند.
ب) جنگ ۱۹۴۸ اعراب و اسراییل باعث سرریز شدن موج اول جمعیت عربی فلسطینی به جنوب لبنان شد، گروههای مبارز فلسطینی فعالیتشون را تو لبنان آغاز کردند. مهاجرت جمعیت فلسطینی فقر را در مناطق جنوبی لبنان - عمدتا شیعه نشین - تشدید کرد. کاهش فرصتهای شغلی، تشدید فقر، نابرابریهای تحمیل شده بر اساس قومیت و مذهب نارضایتی شدید در بین شیعیان جنوب لبنان و همچنین شروع موجهای مهاجرت داخلی در لبنان را ایجاد کرد.
ج) در دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دوره شکوفایی پان-عربیسم فرا کشوری را داریم. پان عربیسیم دهههای ۵۰ و ۶۰ با غربستیزی، اندیشههای چپ و سوسیالیستی همراه بود که در فضای نابرابر لبنانو مهاجرین فلسطینی طرفدارهای گسترده پیدا کرد و در تضاد با دولت راستگرا مسیحی - با حمایت فرانسه و بعد تر آمریکا بعد از فرمان آیزنهاور مبنی بر جلوگیری از پیشروی کمونیسم - قرار داشت.
- به طور خلاصه در دهه ۱۹۵۰ در منطقه شرق مدیترانه، تنها دو دولت اسراییل و لبنان از سمت بلوک شرق حمایت میشدند. در مقابل گروههای پانعرب، آواره فلسطینی و دروزیها و مسلمانها منافع مشترک داشتند (به نکته نابرابری با پایه های قومی و مذهبی دقت کنید)
- در سال ۱۹۵۶ جنگ دوم اعراب و اسراییل، موج مهاجرت فلسطینیها، عدم حمایت دولت مستقر لبنان از جنبشهای پان عربی منطقه اتفاق افتاد که به بحران لبنان ۱۹۵۸ منجر شد. مداخله آمریکا به درخواست دولت وقت صورت گرفت که باعث شد به مدت سه ماه در کنترل بنادر و فرودگاه بیروت در اختیار نظامی ها قرار بگیره.
ادامه در پست: https://t.me/nosratolkhosro/116
این روزها زیاد دیدم که وقایع لبنان به صورت منفصل از تاریخ خاص دولت-ملت بودنش به یک گروه نسبت داده میشه. فکر کردم شاید بد نباشه یاداوری کنیم که عقبه گاهشناسی و بستر این وقایع این نبوده که یک کشور پایدار در صلح یک دفعه دچار جنگ شده باشه. بلکه کشور لبنان از زمان تولدش در ۱۰۰ سال پیش درگیرهای داخلی بوده و گروههای مختلف هویت جمعیشون را قبل از ملیت براساس گروه اتنیک یا مذهبی شون تعریف کردند و بر این أساس با اهرمهای خارجی ائتلاف میکردند. به طور خلاصه کشور نه به صورت تاریخی بلکه به صورت تصیمیم سیاسی ساخته شده و ویژگیهای جمعیتیش تحت تاثیر مهاجرت های جدی از فلسطین قرار داشته.
پیش زمینه: این پست با این فرض نوشته شده که تغییرات داخلی کشورها تابع سه اهرم ۱. مشارکت شهروندان (مثبت و منفی) ۲. تاثیرات بین المللی و ۳. چانهزنی نخبگان شکل میگیره. در مورد لبنان به دلیل ویژگیهای خاص دولت-ملت و جمعیت شناسی خاص ۱و ۲ کاملا به هم تنیده اند و هویتهای جمعی افراد پیش از ملیت تحت تاثیر مذهب قرار داره.
لبنان امروزی - حتا تولد امل و حزب الله، ناشی از یک دینامیک ۱۵۰ ساله وقایع بین المللی و داخلی هست. چند زمینه اساسی در مورد لبنان همیشه باید مد نظر قرار بگیره. که باعث شد:
سه تا زمینه تاریخی بین المللی هم دینامیک وقایع داخلی لبنان را شکل دادند (جدول اول را ببینید-انگلیسی. )
۱. میراث عثمانی و فرانسه
۲. دوران جنگ سرد
۳. جنگهای اعراب و اسرايیل
اولین مساله که در مورد لبنان اینه از ۱۸۳۹ (Gülhane Hatt-ı Şerif) تا جنگ جهانی دولت عثمانی یک اقدامات نهادی -بااعمال خشونت – انجام داد که تراکم، روابط و وجوه مختلف جمعیتهای عرب،ارمنی، مسیحی، یونانی و کرد را در کل امپراطوری عثمانی تحت تاثیر قرار داد. یکی از نتایج جمعیتی این تغییرات نهادی تمرکز جمعیت مسیحی مارونی در جنوب سوریه و لبنان امروزی بود
- وقتی در زمان فروپاشی عثمانی در پی جنگ جهانی اول سوریه و لبنان امروزی تحت قیمومیت فرانسه در اومدن (۱۹۲۰ تا ۱۹۴۳) با حمایت دولت فرانسه قدرت سیاسی در انحصار جمعیت مسیحی مارونی قرارگرفت که بنا به آخرین سرشماری در سال ۱۹۳۲!!! اکثریت حمعیت لبنان را تشکیل می دادند. این باعث شد که ساختار سیاسی و همینطور قدرت اقتصادی در هنگام استقلال لبنان در سال ۱۹۴۳ به سمت قدرت داشتن مسیحیهای مارونی سوگیری داشته باشه.
- حزب راست کتايب در سال ۱۹۳۶ با اکثریت مارونی و به صورت تاریخی با ایدهيولوژي فالانژ تشکیل شد. (که بعدها شروع جنگهای داخلی لبنان حاصل درگیری بین این حزب و سازمان آزادی بخش فلسطین هست)
- ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ دو سال حیاتی در منطقه لبنان-سوریه و فلسطین هست چون دو دسته اتفاقات بین المللی را شاهد هستیم. شروع جنگ سرد و گرایش کشورهای عربی مثل مصر و اردن و سوریه به بلوک شرق و اشغال فلسطین توسط اسراییل و اولین جنگ اعراب و اسراییل. که ساختار جمعتی لبنان و ساختار سیاسیش را تحت تاثیر قرارداد.
الف) برخلاف سوریه و کشورهای عرب همسایه، دولت و طبقه نخبگان مارونی لبنان تمایلات راست و غربگرایانه داشتند و توسط فرانسه و بعدها آمریکا حمایت میشدند.
ب) جنگ ۱۹۴۸ اعراب و اسراییل باعث سرریز شدن موج اول جمعیت عربی فلسطینی به جنوب لبنان شد، گروههای مبارز فلسطینی فعالیتشون را تو لبنان آغاز کردند. مهاجرت جمعیت فلسطینی فقر را در مناطق جنوبی لبنان - عمدتا شیعه نشین - تشدید کرد. کاهش فرصتهای شغلی، تشدید فقر، نابرابریهای تحمیل شده بر اساس قومیت و مذهب نارضایتی شدید در بین شیعیان جنوب لبنان و همچنین شروع موجهای مهاجرت داخلی در لبنان را ایجاد کرد.
ج) در دو دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دوره شکوفایی پان-عربیسم فرا کشوری را داریم. پان عربیسیم دهههای ۵۰ و ۶۰ با غربستیزی، اندیشههای چپ و سوسیالیستی همراه بود که در فضای نابرابر لبنانو مهاجرین فلسطینی طرفدارهای گسترده پیدا کرد و در تضاد با دولت راستگرا مسیحی - با حمایت فرانسه و بعد تر آمریکا بعد از فرمان آیزنهاور مبنی بر جلوگیری از پیشروی کمونیسم - قرار داشت.
- به طور خلاصه در دهه ۱۹۵۰ در منطقه شرق مدیترانه، تنها دو دولت اسراییل و لبنان از سمت بلوک شرق حمایت میشدند. در مقابل گروههای پانعرب، آواره فلسطینی و دروزیها و مسلمانها منافع مشترک داشتند (به نکته نابرابری با پایه های قومی و مذهبی دقت کنید)
- در سال ۱۹۵۶ جنگ دوم اعراب و اسراییل، موج مهاجرت فلسطینیها، عدم حمایت دولت مستقر لبنان از جنبشهای پان عربی منطقه اتفاق افتاد که به بحران لبنان ۱۹۵۸ منجر شد. مداخله آمریکا به درخواست دولت وقت صورت گرفت که باعث شد به مدت سه ماه در کنترل بنادر و فرودگاه بیروت در اختیار نظامی ها قرار بگیره.
ادامه در پست: https://t.me/nosratolkhosro/116
Telegram
یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
- درسال ۱۹۶۴ تاسیس سازمان آزدیبخش فلسطین در سال ۱۹۶۷ جنک ۶ روزه اعراب و اسراییل را اتفاق افتادند.
در نتیجه این دو جریان یک موج مهاجرت جمعیتی فلسطینی مجدد به جنوب لبنان اتفاق افتاد و به صورت رسمی گروههای فلسطینی به بازیگر سیاسی و نظامی در داخل خاک لبنان…
در نتیجه این دو جریان یک موج مهاجرت جمعیتی فلسطینی مجدد به جنوب لبنان اتفاق افتاد و به صورت رسمی گروههای فلسطینی به بازیگر سیاسی و نظامی در داخل خاک لبنان…
Forwarded from یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
- درسال ۱۹۶۴ تاسیس سازمان آزدیبخش فلسطین در سال ۱۹۶۷ جنک ۶ روزه اعراب و اسراییل را اتفاق افتادند.
در نتیجه این دو جریان یک موج مهاجرت جمعیتی فلسطینی مجدد به جنوب لبنان اتفاق افتاد و به صورت رسمی گروههای فلسطینی به بازیگر سیاسی و نظامی در داخل خاک لبنان تبدیل شدند.
- بعد از فوت عبدالناصر و تضعیف جبهه فراملی عربی، اتحادهای بین اعراب تغییرات جدی میکنه. در دهه ۱۹۷۰ اردن دست به سرکوب داخلی و اخراج گروههای نظامی فلسطینی زد که باعث مهاجرت این هسته های شبه نظامی به لبنان شد.
-گروهای فلسطینی ماهیتا در تقابل با گروههای مارونی و اسراییل بودند. جمعیت مسلمانان و به صورت خاص شیعیان لبنان (۱) به دلیل نابرابری، مسایل اقتصادی و نداشتن امکان مداخله موثر سیاسی درمخالفت با جمعیت مسیحی و (۲) به دلیل حملات غیر رسمی اسراییل به جنوب لبنان و مناطق شیعه نشین در زمینه مخالفت با اسراییل متحد بالقوه ساف - تا حدودی - به حساب می اومدن
- در سال ۱۹۷۴ امل به عنوان اولین تشکل ساخت یافته و گسترده شیعی تو لبنان (افواج المقاومه لبنانیه) شکل میگیره. و اگر دقت کنید در تمام این سال ها که امل حتا وجود نداشته - ج.ا هم ۳ سال بعدش به وجود اومده - لبنان درگیر تنازعات داخلی بوده.
- آوریل ۱۹۷۵ شروع درگیریهای مسلحانه بین ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) و فالانژهای کتایب هست که به جنگ داخلی بلندمدت لینان منجر شد. شروع درگیریها به این شکل بود که ۱۳ آوریل یک مرد ناشناس از یک خودرو سواری به سمت یک کلیسا شلیک میکنه و ۴ نفر - ازجمله ۲ مارونی فالانژ - کشته میشن. فالانژها ساف را مسول می دونند و با کشتن ۳۰ فلسطینی این مساله را تلافی میکنند. و این باعث می شه که درگیریها در بیروت گسترده بشه. (می تونید کلمات جمعه سیاه ۶ دسامبر ۱۹۷۵ یا قتلعام الكرنتينا ژانویه ۱۹۷۶ را گوگل کنید.)
- در طول ساله ۱۹۷۵ و ۷۶ درگیریهای بیروت به بقیه لبنان کشیده میشه. و منجر به ايتلاف اولیه بین مارونیها و اسراییل میشه و در روی مقابل ائتلاف مسلمان لبنانی، دروزیها، فلسطینیها، گروههای پان عرب و چپ میشه. این ايتلاف ها در ۱۵ سال بعد تا پایان جنگّای داخلی بارها دچار تغییرات و احتلافات درونی میشن(جدول دوم گاهشناسی وقایع را نشون می ده که من به دلیل تنبلی مضاعف مستقیم از ویکی پدیا برداشتم و بعد دادم جی پی تی ترجمه کردم)
- از منظر خارجی سه تا اتفاق میافته: (۱) ایتلاف فالانژها و اسراییل که زمینه اشغال جنوب لبنان، کشتار صبرا و شتیلا را فراهم میکنه) (۲) ایتلاف اولیه دولت الیاس سرکیس و سوریه که باعث ورود نیروهای نظامی سوری به لبنان و اشغال بخشهایی از اون تا ۲۰۰۵! میشه و به مرور زمان دینامیکی شکل میگیره که سوریها همپیمان سنیهای لبنانی و سایر نیروها اتحادیه عرب میشن. و(۳) انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و ايتلافهای شیعی اولیه بین امل و ایران میشه. اما در دینامیک وقایع بخشی از نیروهای امل و شیعیان و ساکنین جنوب لبنان (که با نقشه راه های عرب لیگ و سوگیریهای امل اختلاف نظر داشتند ) با حمایت ایران حزب الله را در سال ۱۹۸۲ تشکیل میدن. (که اثرات هر کدوم را می تونید تو ترتیب وقایع جدول ۲ ببینید)
- دوباره نظرتون را به یک مساله جلب میکنم. در بستر بین المللی در فاصله سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱، با پایان جنگ سرد بخشی از منافع مرتبط با عدم اجازه به گسترش کمونیسم موضوعیت خودش را از دست میده. از طرف دیگه حمایت مالی و مستقیم و غیر مستقیم اتحاد جماهیر شوروی هم کاهش پیدا میکنه. زمینه های بین المللی مشوق درگیری ها کاهش پیدا کرد و بعلاوه گروه های داخلی متعدد با هم ادغام شدند - یا توسط همدگیر از صحنه حذف شدند- بنابراین امکان ایجاد عفو عمومی در سال ۱۹۸۹ و مذاکرات با تعداد نخبگان محدود فراهم شد. که با پایان جنگ داخلی در سال ۱۹۹۰ منجر شد.
- بعد از پایان جنگ داخلی و تشکیل پارلمان کماکان کشور در اشغال دو نیروی خارجی سوری (متحد استراتیک مسلمانان سنی) و اسراییل (متحد استراتژیک مارونیها) قرار داشت. که با لبنان مرز مشترک داشتند در طول دوران جنگ داخلی احتمالا مهاجرت جمعیت مسیحی و تا حدودی متمولین سنی به خارج لبنان، شیفت جمعیتی شیعیان از جنوب به سمت شمال و سکنی گرفتن فلسطینیها عمدتا در جنوب اتفاق افتاده. متاسفانه چون از دهه ۱۹۳۰ تا امروز کسی در لبنان سرشماری جدید برگزار نکرده امکان قطعی رد و تایید گزارههای جمعیتی را نداریم.
ادامه در پست بعد
(https://t.me/nosratolkhosro/117(
در نتیجه این دو جریان یک موج مهاجرت جمعیتی فلسطینی مجدد به جنوب لبنان اتفاق افتاد و به صورت رسمی گروههای فلسطینی به بازیگر سیاسی و نظامی در داخل خاک لبنان تبدیل شدند.
- بعد از فوت عبدالناصر و تضعیف جبهه فراملی عربی، اتحادهای بین اعراب تغییرات جدی میکنه. در دهه ۱۹۷۰ اردن دست به سرکوب داخلی و اخراج گروههای نظامی فلسطینی زد که باعث مهاجرت این هسته های شبه نظامی به لبنان شد.
-گروهای فلسطینی ماهیتا در تقابل با گروههای مارونی و اسراییل بودند. جمعیت مسلمانان و به صورت خاص شیعیان لبنان (۱) به دلیل نابرابری، مسایل اقتصادی و نداشتن امکان مداخله موثر سیاسی درمخالفت با جمعیت مسیحی و (۲) به دلیل حملات غیر رسمی اسراییل به جنوب لبنان و مناطق شیعه نشین در زمینه مخالفت با اسراییل متحد بالقوه ساف - تا حدودی - به حساب می اومدن
- در سال ۱۹۷۴ امل به عنوان اولین تشکل ساخت یافته و گسترده شیعی تو لبنان (افواج المقاومه لبنانیه) شکل میگیره. و اگر دقت کنید در تمام این سال ها که امل حتا وجود نداشته - ج.ا هم ۳ سال بعدش به وجود اومده - لبنان درگیر تنازعات داخلی بوده.
- آوریل ۱۹۷۵ شروع درگیریهای مسلحانه بین ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) و فالانژهای کتایب هست که به جنگ داخلی بلندمدت لینان منجر شد. شروع درگیریها به این شکل بود که ۱۳ آوریل یک مرد ناشناس از یک خودرو سواری به سمت یک کلیسا شلیک میکنه و ۴ نفر - ازجمله ۲ مارونی فالانژ - کشته میشن. فالانژها ساف را مسول می دونند و با کشتن ۳۰ فلسطینی این مساله را تلافی میکنند. و این باعث می شه که درگیریها در بیروت گسترده بشه. (می تونید کلمات جمعه سیاه ۶ دسامبر ۱۹۷۵ یا قتلعام الكرنتينا ژانویه ۱۹۷۶ را گوگل کنید.)
- در طول ساله ۱۹۷۵ و ۷۶ درگیریهای بیروت به بقیه لبنان کشیده میشه. و منجر به ايتلاف اولیه بین مارونیها و اسراییل میشه و در روی مقابل ائتلاف مسلمان لبنانی، دروزیها، فلسطینیها، گروههای پان عرب و چپ میشه. این ايتلاف ها در ۱۵ سال بعد تا پایان جنگّای داخلی بارها دچار تغییرات و احتلافات درونی میشن(جدول دوم گاهشناسی وقایع را نشون می ده که من به دلیل تنبلی مضاعف مستقیم از ویکی پدیا برداشتم و بعد دادم جی پی تی ترجمه کردم)
- از منظر خارجی سه تا اتفاق میافته: (۱) ایتلاف فالانژها و اسراییل که زمینه اشغال جنوب لبنان، کشتار صبرا و شتیلا را فراهم میکنه) (۲) ایتلاف اولیه دولت الیاس سرکیس و سوریه که باعث ورود نیروهای نظامی سوری به لبنان و اشغال بخشهایی از اون تا ۲۰۰۵! میشه و به مرور زمان دینامیکی شکل میگیره که سوریها همپیمان سنیهای لبنانی و سایر نیروها اتحادیه عرب میشن. و(۳) انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و ايتلافهای شیعی اولیه بین امل و ایران میشه. اما در دینامیک وقایع بخشی از نیروهای امل و شیعیان و ساکنین جنوب لبنان (که با نقشه راه های عرب لیگ و سوگیریهای امل اختلاف نظر داشتند ) با حمایت ایران حزب الله را در سال ۱۹۸۲ تشکیل میدن. (که اثرات هر کدوم را می تونید تو ترتیب وقایع جدول ۲ ببینید)
- دوباره نظرتون را به یک مساله جلب میکنم. در بستر بین المللی در فاصله سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱، با پایان جنگ سرد بخشی از منافع مرتبط با عدم اجازه به گسترش کمونیسم موضوعیت خودش را از دست میده. از طرف دیگه حمایت مالی و مستقیم و غیر مستقیم اتحاد جماهیر شوروی هم کاهش پیدا میکنه. زمینه های بین المللی مشوق درگیری ها کاهش پیدا کرد و بعلاوه گروه های داخلی متعدد با هم ادغام شدند - یا توسط همدگیر از صحنه حذف شدند- بنابراین امکان ایجاد عفو عمومی در سال ۱۹۸۹ و مذاکرات با تعداد نخبگان محدود فراهم شد. که با پایان جنگ داخلی در سال ۱۹۹۰ منجر شد.
- بعد از پایان جنگ داخلی و تشکیل پارلمان کماکان کشور در اشغال دو نیروی خارجی سوری (متحد استراتیک مسلمانان سنی) و اسراییل (متحد استراتژیک مارونیها) قرار داشت. که با لبنان مرز مشترک داشتند در طول دوران جنگ داخلی احتمالا مهاجرت جمعیت مسیحی و تا حدودی متمولین سنی به خارج لبنان، شیفت جمعیتی شیعیان از جنوب به سمت شمال و سکنی گرفتن فلسطینیها عمدتا در جنوب اتفاق افتاده. متاسفانه چون از دهه ۱۹۳۰ تا امروز کسی در لبنان سرشماری جدید برگزار نکرده امکان قطعی رد و تایید گزارههای جمعیتی را نداریم.
ادامه در پست بعد
(https://t.me/nosratolkhosro/117(
Telegram
یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
- برگزاری انتخابات، تصویبهای قانونی از جنس تغییرات de-jure هستند و ضامن شکل گیری صلح de-factoنخواهند بود. در مورد لبنان بلافاصله بعد از جنگ داخلی و انتخابات هم این مساله صادقه. در مورد خلع سلاح کلیه گروهها در زمان پذیرش صلح لینان کماکان در اشغال نیروهای…
Forwarded from یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
- برگزاری انتخابات، تصویبهای قانونی از جنس تغییرات de-jure هستند و ضامن شکل گیری صلح de-factoنخواهند بود. در مورد لبنان بلافاصله بعد از جنگ داخلی و انتخابات هم این مساله صادقه. در مورد خلع سلاح کلیه گروهها در زمان پذیرش صلح لینان کماکان در اشغال نیروهای نظامی اسراییل (متحد استراتژیک مارونیها) و سوریه (متحد استراتژیک اهل سنت) قرار داشته. این احتمالا مهمترین مساله زمینه ای درعدم پذیرش خلع سلاح گروه سوم (گروهای نظامی موسوم به مقاومت) میتونه به حساب بیاد.
(گرچه شواهد بسیاری هم ارایه میشه که گروه های دیگر هم تا حدود مجددا مسلح شدند. و اساسا خلع سلاح تعادل پایداری برای گروه های لبنانی به حساب نمی اومده)
- در سال ۲۰۰۰ بالاخره اسراییل نیروهاش را از جنوب لبنان بیرون کشده و در سال ۲۰۰۵ و در پی ترور رفیق حریری و وجود مستندات دست داشتن سوریه در این اتفاق نیرویهای نظامی سوری به صورت کامل از لبنان بیرون رفتند. و مرحله جدیدی از تاریخ لبنان اغاز میشه. - به صورت نسبی در فاصله ۲۰۰۶ تا پایان ۲۰۱۹ دوره نسبتا! با ثبات داخلی را تجربه میکنه. که این ثبات با شوک اقتصادی انفجار بندر بیروت و بعد تشدید تنازعات سیاسی پایان پیدا کرده.
خلاصه اینکه (۱) حقیقتا انقلاب ۱۹۷۹ ایران مبدا تاریخ منطقه نبوده و نیست. وجود حزب الله و ارتباطش با حماس یا سایر گروه های فلسطینی «زادهی» یک دینامیک بالای ۷۵ ساله است که به مرور زمان به بازیگران قوی تبدیل شدند.
(۲) گروههای لبنانی در خیلی مسایل داخلی بیشتر از لبنانی بودن عقبهی ۱۰۰ سالهی اختلافات قومی و مذهبی دارند و این را در خیلی موارد بروز می دن.
(۳) در بعد تصاویر رسانه هم خیلی از بخشهای بیروت و لبنان - عروس شهرهای خاورمیانه - سالها قبل از انقلاب ۱۹۷۹ ایران در خاک و خون بوده و مناطق جنوبی و غیر ساحلی بیشتر از اون. (گرچه به نظر میاد اون خیابانّای معروف و عکسهای معروف سواحلشون و محلههای نزدیک دانشگاه بیروت که یک نمونه دست چین شده از زیباییهای لبنان است تا حد خوبی همون طور باقی مونده اند.)
جداول در پست بعد
(گرچه شواهد بسیاری هم ارایه میشه که گروه های دیگر هم تا حدود مجددا مسلح شدند. و اساسا خلع سلاح تعادل پایداری برای گروه های لبنانی به حساب نمی اومده)
- در سال ۲۰۰۰ بالاخره اسراییل نیروهاش را از جنوب لبنان بیرون کشده و در سال ۲۰۰۵ و در پی ترور رفیق حریری و وجود مستندات دست داشتن سوریه در این اتفاق نیرویهای نظامی سوری به صورت کامل از لبنان بیرون رفتند. و مرحله جدیدی از تاریخ لبنان اغاز میشه. - به صورت نسبی در فاصله ۲۰۰۶ تا پایان ۲۰۱۹ دوره نسبتا! با ثبات داخلی را تجربه میکنه. که این ثبات با شوک اقتصادی انفجار بندر بیروت و بعد تشدید تنازعات سیاسی پایان پیدا کرده.
خلاصه اینکه (۱) حقیقتا انقلاب ۱۹۷۹ ایران مبدا تاریخ منطقه نبوده و نیست. وجود حزب الله و ارتباطش با حماس یا سایر گروه های فلسطینی «زادهی» یک دینامیک بالای ۷۵ ساله است که به مرور زمان به بازیگران قوی تبدیل شدند.
(۲) گروههای لبنانی در خیلی مسایل داخلی بیشتر از لبنانی بودن عقبهی ۱۰۰ سالهی اختلافات قومی و مذهبی دارند و این را در خیلی موارد بروز می دن.
(۳) در بعد تصاویر رسانه هم خیلی از بخشهای بیروت و لبنان - عروس شهرهای خاورمیانه - سالها قبل از انقلاب ۱۹۷۹ ایران در خاک و خون بوده و مناطق جنوبی و غیر ساحلی بیشتر از اون. (گرچه به نظر میاد اون خیابانّای معروف و عکسهای معروف سواحلشون و محلههای نزدیک دانشگاه بیروت که یک نمونه دست چین شده از زیباییهای لبنان است تا حد خوبی همون طور باقی مونده اند.)
جداول در پست بعد
Forwarded from یادداشتهای توسعه - فاطمهنجفی
Forwarded from مجید تفرشی/ Majid Tafreshi (Majid Tafreshi)
“For years, it has been stated in various scientific, educational, and political centers around the world that the existence and legitimacy of Israel as the ‘only democracy in the Middle East’ is based on UN resolutions and international laws.
Now, this ‘only law-abiding democracy in the region,’ by killing more than 41,000 Palestinians over the past year and conducting air and ground assaults on Lebanon, shreds the UN Charter at the General Assembly with a paper shredder and then bans the UN Secretary-General as an anti-Israel Secretary-General.
Israel’s logic is the logic of Hitler’s Germany and Stalin’s Soviet Union: whoever is not with us is against us.
A clear example of a rogue state.”
https://www.bbc.com/news/articles/cy43j9944lno.amp
Now, this ‘only law-abiding democracy in the region,’ by killing more than 41,000 Palestinians over the past year and conducting air and ground assaults on Lebanon, shreds the UN Charter at the General Assembly with a paper shredder and then bans the UN Secretary-General as an anti-Israel Secretary-General.
Israel’s logic is the logic of Hitler’s Germany and Stalin’s Soviet Union: whoever is not with us is against us.
A clear example of a rogue state.”
https://www.bbc.com/news/articles/cy43j9944lno.amp
Forwarded from اندیشه دینی معاصر
چیستی صهیونیسم؛ از دین و دولت یهود
✍مجید سلیمانی
✔️اسرائیل فرزند صهیونیسم است، اما نه آن صهیونیسمی که امروزه تنها نامی از آن باقیمانده است. آن ایده اولیه قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، در واقع اندیشهای غیردینی بود. اندیشهای که حتی در مخالفت با تفکر غالب دینی یهود قرار داشت، که پراکندگی قوم را مشیّت و خواست خداوند میدانست. آن باور راسخ و رایج در کتاب مقدس که ضعف و عذاب قوم، ناشی از رویگردانی آنها از خدا و خدا از آنان است، تا زمانی که با تقوای قوم، خداوند بر سر لطف آید و مسیحایی دیگر از بین فرزندان داوود نزد آنان فرستد. همین امروز هم، سریالهای یهودی را ببینید، «صهیونیست» در میان ارتدکسها همچون ناسزا به کار میرود و معادل کافر است.
🌐مطالعه متن کامل اینجا
https://t.me/andishedinimoaser
✍مجید سلیمانی
✔️اسرائیل فرزند صهیونیسم است، اما نه آن صهیونیسمی که امروزه تنها نامی از آن باقیمانده است. آن ایده اولیه قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، در واقع اندیشهای غیردینی بود. اندیشهای که حتی در مخالفت با تفکر غالب دینی یهود قرار داشت، که پراکندگی قوم را مشیّت و خواست خداوند میدانست. آن باور راسخ و رایج در کتاب مقدس که ضعف و عذاب قوم، ناشی از رویگردانی آنها از خدا و خدا از آنان است، تا زمانی که با تقوای قوم، خداوند بر سر لطف آید و مسیحایی دیگر از بین فرزندان داوود نزد آنان فرستد. همین امروز هم، سریالهای یهودی را ببینید، «صهیونیست» در میان ارتدکسها همچون ناسزا به کار میرود و معادل کافر است.
🌐مطالعه متن کامل اینجا
https://t.me/andishedinimoaser
چهار گزاره دربارهی ایراندوستی مسؤولانه
۱. ایراندوستی مسؤولانه در وضع فعلی و در تحلیل نهایی، بیش و پیش از هر چیز دیگر، به معنای پاسداری از یکپارچگی ایران است.
۲. نیروهای رقیب و بدیل، ریز و درشت، درونی و بیرونی، درون ایران و بیرون ایران، از چهار دسته بیرون نیستند:
الف. نه میخواهند و نه میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
ب. میخواهند ولی نمیتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
پ. نمیخواهند ولی میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
ت. هم میخواهند و هم میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند.
۳. حالا (و همیشه؟) تنها آخرین دسته از این چهار نیرو به کار ایران میآید.
۴. این دسته تنها یک عضو دارد:
نیروی برآمده از وفاق مسألهپایه میان حکومت ایران و جامعهی ایران.
محمدمهدی مجاهدی
۱۷ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
۱. ایراندوستی مسؤولانه در وضع فعلی و در تحلیل نهایی، بیش و پیش از هر چیز دیگر، به معنای پاسداری از یکپارچگی ایران است.
۲. نیروهای رقیب و بدیل، ریز و درشت، درونی و بیرونی، درون ایران و بیرون ایران، از چهار دسته بیرون نیستند:
الف. نه میخواهند و نه میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
ب. میخواهند ولی نمیتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
پ. نمیخواهند ولی میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند؛
ت. هم میخواهند و هم میتوانند یکپارچگی ایران را پاس دارند.
۳. حالا (و همیشه؟) تنها آخرین دسته از این چهار نیرو به کار ایران میآید.
۴. این دسته تنها یک عضو دارد:
نیروی برآمده از وفاق مسألهپایه میان حکومت ایران و جامعهی ایران.
محمدمهدی مجاهدی
۱۷ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
Forwarded from مؤسسهٔ رحمان
موسسه رحمان برگزار میکند:
▫️پنل هشتم آینده پژوهی اجتماعی
🔻آینده دولت و جامعه در ایران شکنندگی یا پایداری
دبیر علمی: مقصود فراستخواه
اعضای پنل:
مجتبی مقصودی
محمد مهدی مجاهدی
عبدالامیر نبوی
کارشناس میز: زهرا اصغری
📆 یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۸
پخش زنده از اسکای روم
@rahmaninstitute
▫️پنل هشتم آینده پژوهی اجتماعی
🔻آینده دولت و جامعه در ایران شکنندگی یا پایداری
دبیر علمی: مقصود فراستخواه
اعضای پنل:
مجتبی مقصودی
محمد مهدی مجاهدی
عبدالامیر نبوی
کارشناس میز: زهرا اصغری
📆 یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۸
پخش زنده از اسکای روم
@rahmaninstitute
آینده دولت و جامعه در ایران: شکنندگی یا پایداری
موسسه رحمان، مقصود فراستخواه، عبدالامیر نبوی، مجتبی مقصودی، محمدمهدی…
🎧فایل صوتی پنل هشتم آینده پژوهی اجتماعی
🔻آینده دولت و جامعه در ایران شکنندگی یا پایداری
دبیر علمی: مقصود فراستخواه
اعضای پنل:
مجتبی مقصودی
محمد مهدی مجاهدی
عبدالامیر نبوی
کارشناس میز: زهرا اصغری
📆 ۲۲ مهر ۱۴۰۳
📍موسسه رحمان
@rahmaninstitute
🔻آینده دولت و جامعه در ایران شکنندگی یا پایداری
دبیر علمی: مقصود فراستخواه
اعضای پنل:
مجتبی مقصودی
محمد مهدی مجاهدی
عبدالامیر نبوی
کارشناس میز: زهرا اصغری
📆 ۲۲ مهر ۱۴۰۳
📍موسسه رحمان
@rahmaninstitute
Forwarded from مطالعات راهبردی آمریکا
🌎 اسرائیل با زمان میجنگد
✍ محمدمهدی مجاهدی
@mmojahedi
🌿 دور حوادثِ تلخْ تند شده و امواج پرفشار اخبار همهی ذهن و ضمیر مردم را بهسوی نومیدی از هرگونه امکان رهایی جهت داده، و با اجبار پرفشار امواجِ اخبار، همه سوگیرانه فکر میکنند که کار دیگر از کار گذشته و یکسره شده.
🌿 در چنین وضعی، گاهی خوب است سرمان را از درون این موجهای تند و از زیر آوار اخبار بیرون بیاوریم و از افق نزدیک و بستهی اینجا و اکنون فراز بگیریم و تصویر بزرگتر را در آیینهی افقهای گستردهتر تماشا کنیم.
🌿 این گستردن گسترهی دید، این کلاننگری، میتواند گاهی کمک کند که جوگیر نشویم، یعنی ذهن و روانمان زیر آوار اجبارآلود اخبار دفن و خفه نشود تا بتوانیم درکودریافتمان را از حوادث باز تنظیم و متوازن کنیم و خود را در موقعیت جدید بازیابی و بازسازی کنیم.
🌿 تصویری که در روزهای اخیر نسیم نیکلاس طالب از افق گستردهتر تحولات ترسیم میکند، به جای آرزواندیشی یا بیان آرزو در قالب اندیشه، چنین کارویژهای دارد. او مینویسد:
«به یاد داشته باشیم که کشتار، هر قدر هم هوشمندانه و زیرکانه باشد، در بهترین حالت، بر بقا نمیافزاید [و چهبسا بخت فنا را بالا میبرد]. اسرائیل با نصرالله و جانشینان او نمیجنگد؛ با زمان میجنگد [یعنی دیر یا زود محکوم به فنا ست].»
«تکرار میکنم: اگر بقای تو ایجاب میکند پیوسته شمار بیشتر و بیشتری از مردم را بکشی، و پای ابرقدرتی (موقت) را به میان بکشی که رژیمهای شکنندهی اطرافت را به توهم صلح، سر پا نگاه دارد، معنای صاف و سرراستش این است که پایدار و تابآور نیستی.»
🌿 نکتهی نسیم طالب این نیست که «خون بر شمشیر پیروز است» یا «خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.» بلکه، در چارچوب نظریههای تکاملی بقا (بهویژه بقای ارگانیسمهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی)، او دارد نکتهی بنیادین دیگری را دربارهی منطق ناممکن امنیت و بقای رژیم اسرائیل بیان میکند.
🌿 نکتهی نیکلاس طالب این است که علیالاصول، امنیت و قرار و ثباتِ پایدار در الگوریتم «پروژهی دولتسازی اسرائیل» تعبیه نشده است.
🌿 اسرائیل، بهمثابهی یک پروژه ملت-دولتسازی، چون تداوم و بقایش در گرو کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران است، و برای این کشتار و سر پا ماندن، همیشه به قیم و بزرگتر نیازمند است، محال است که با زیستمحیطش سازگار شود و به همین علت، سرنوشتی جز بیثباتی و بیقراری و ناپایداری مدام و، در نهایت، فنا و واپاشی ندارد.
🌿 پیچیدگی و پیشرفتگی عملیاتی و اطلاعاتی و جنگافزاری اسرائیل ناگزیر و همیشه نیازمند آمریکا بهمثابهی قیّمی (موقت) و در خدمت کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران در زیستمحیط این رژیم است. به همین علت، این پیچیدگیها و پیشرفتگیها، در ستیز ناگزیر و گریزناپذیر اسرائیل با زمان، چیزی بر پایداری و تابآوری این رژیم نمیافزاید.
اسرائیل پروژهای خودویرانگر است.
@EsfandiarKhodaee
✍ محمدمهدی مجاهدی
@mmojahedi
🌿 دور حوادثِ تلخْ تند شده و امواج پرفشار اخبار همهی ذهن و ضمیر مردم را بهسوی نومیدی از هرگونه امکان رهایی جهت داده، و با اجبار پرفشار امواجِ اخبار، همه سوگیرانه فکر میکنند که کار دیگر از کار گذشته و یکسره شده.
🌿 در چنین وضعی، گاهی خوب است سرمان را از درون این موجهای تند و از زیر آوار اخبار بیرون بیاوریم و از افق نزدیک و بستهی اینجا و اکنون فراز بگیریم و تصویر بزرگتر را در آیینهی افقهای گستردهتر تماشا کنیم.
🌿 این گستردن گسترهی دید، این کلاننگری، میتواند گاهی کمک کند که جوگیر نشویم، یعنی ذهن و روانمان زیر آوار اجبارآلود اخبار دفن و خفه نشود تا بتوانیم درکودریافتمان را از حوادث باز تنظیم و متوازن کنیم و خود را در موقعیت جدید بازیابی و بازسازی کنیم.
🌿 تصویری که در روزهای اخیر نسیم نیکلاس طالب از افق گستردهتر تحولات ترسیم میکند، به جای آرزواندیشی یا بیان آرزو در قالب اندیشه، چنین کارویژهای دارد. او مینویسد:
«به یاد داشته باشیم که کشتار، هر قدر هم هوشمندانه و زیرکانه باشد، در بهترین حالت، بر بقا نمیافزاید [و چهبسا بخت فنا را بالا میبرد]. اسرائیل با نصرالله و جانشینان او نمیجنگد؛ با زمان میجنگد [یعنی دیر یا زود محکوم به فنا ست].»
«تکرار میکنم: اگر بقای تو ایجاب میکند پیوسته شمار بیشتر و بیشتری از مردم را بکشی، و پای ابرقدرتی (موقت) را به میان بکشی که رژیمهای شکنندهی اطرافت را به توهم صلح، سر پا نگاه دارد، معنای صاف و سرراستش این است که پایدار و تابآور نیستی.»
🌿 نکتهی نسیم طالب این نیست که «خون بر شمشیر پیروز است» یا «خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل.» بلکه، در چارچوب نظریههای تکاملی بقا (بهویژه بقای ارگانیسمهای پیچیدهی اجتماعی و سیاسی)، او دارد نکتهی بنیادین دیگری را دربارهی منطق ناممکن امنیت و بقای رژیم اسرائیل بیان میکند.
🌿 نکتهی نیکلاس طالب این است که علیالاصول، امنیت و قرار و ثباتِ پایدار در الگوریتم «پروژهی دولتسازی اسرائیل» تعبیه نشده است.
🌿 اسرائیل، بهمثابهی یک پروژه ملت-دولتسازی، چون تداوم و بقایش در گرو کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران است، و برای این کشتار و سر پا ماندن، همیشه به قیم و بزرگتر نیازمند است، محال است که با زیستمحیطش سازگار شود و به همین علت، سرنوشتی جز بیثباتی و بیقراری و ناپایداری مدام و، در نهایت، فنا و واپاشی ندارد.
🌿 پیچیدگی و پیشرفتگی عملیاتی و اطلاعاتی و جنگافزاری اسرائیل ناگزیر و همیشه نیازمند آمریکا بهمثابهی قیّمی (موقت) و در خدمت کشتار همیشگی و فزایندهی دیگران در زیستمحیط این رژیم است. به همین علت، این پیچیدگیها و پیشرفتگیها، در ستیز ناگزیر و گریزناپذیر اسرائیل با زمان، چیزی بر پایداری و تابآوری این رژیم نمیافزاید.
اسرائیل پروژهای خودویرانگر است.
@EsfandiarKhodaee
Telegram
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
🍀 نقد و نظر خود را دربارهی مطالبی که اینجا منتشر میشود، میتوانید به این نشانی با نگارنده در میان بگذارید:
@MMMojahedi
@MMMojahedi
Forwarded from یک حرف از هزاران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
با غصب و تداوم قساوت، زندگی عادی به خاورمیانه بازنمیگردد.
برخی حاکمان عرب تصور میکنند که آنچه «اسلام افراطی» میخوانند و مقاومت مسلحانه دربرابر تجاوز اسرائیل با میل و اراده و تحکم حاکمان عرب از تکاپو باز میایستد.
چنین گمانی نشانهی سادهدلی و کوتهبینی و/یا خودخدایپنداری است. مگر این جنبشها و مقاومتها از آغاز با اراده و فرمان دیگران راه افتاده بوده که حالا با اراده و فرمان دیگران فرو بنشیند؟
بهویژه پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، زمینهها و انگیزههای برآمدن آنچه «تروریسم اسلامی» و «افراطیگری اسلامی» خوانده میشود، موضوع مطالعات معتبری در دانشگاهها و مراکز پژوهشی آمریکا و اروپا بوده است. در این مطالعات روشن شده است که ترکیبی از غصب و قساوت و تحقیر و تحمیل و تبعیض و نیاز به قهرمانْ و التیام هویت مجروحِ راندهشدگان و زندانیان و آوارگانِ مادامالعمر مهمترین نیروی برانگیزانندهی گروههای ستیزهجوی عرب و/یا مسلمان پس از تأسیس رژیم اسرائیلْ تا امروز بوده است.
چه بدانند و چه ندانند، چه خوش بدارند و چه ناخوش بشمارند، همین چندثانیه ویدیو از صحنهی مقاومتِ دستخالی یحیی سنوار که نشان میداد او دیروز دستتنها و مجروح، در حالی که یک دستش را از کف داده بود، با دست دیگرش و با تهماندهی توانش در آخرین لحظات زندگی، تکه چوبی را به سوی پهپاد دشمن پرتاب میکند، باز هزاران جوان عاصی عرب را در سراسر منطقه به مبارزهی مسلحانه تا پای جان با اسرائیل و حامیان منطقهای و فرامنطقهایاش برخواهد انگیخت.
بازگشت زندگی عادی به کشورهای عربی منطقه در کنار تداوم غصب و قتل و تحقیر و جنایت و قساوت سودای محال است.
محمدمهدی مجاهدی
۲۷ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
برخی حاکمان عرب تصور میکنند که آنچه «اسلام افراطی» میخوانند و مقاومت مسلحانه دربرابر تجاوز اسرائیل با میل و اراده و تحکم حاکمان عرب از تکاپو باز میایستد.
چنین گمانی نشانهی سادهدلی و کوتهبینی و/یا خودخدایپنداری است. مگر این جنبشها و مقاومتها از آغاز با اراده و فرمان دیگران راه افتاده بوده که حالا با اراده و فرمان دیگران فرو بنشیند؟
بهویژه پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، زمینهها و انگیزههای برآمدن آنچه «تروریسم اسلامی» و «افراطیگری اسلامی» خوانده میشود، موضوع مطالعات معتبری در دانشگاهها و مراکز پژوهشی آمریکا و اروپا بوده است. در این مطالعات روشن شده است که ترکیبی از غصب و قساوت و تحقیر و تحمیل و تبعیض و نیاز به قهرمانْ و التیام هویت مجروحِ راندهشدگان و زندانیان و آوارگانِ مادامالعمر مهمترین نیروی برانگیزانندهی گروههای ستیزهجوی عرب و/یا مسلمان پس از تأسیس رژیم اسرائیلْ تا امروز بوده است.
چه بدانند و چه ندانند، چه خوش بدارند و چه ناخوش بشمارند، همین چندثانیه ویدیو از صحنهی مقاومتِ دستخالی یحیی سنوار که نشان میداد او دیروز دستتنها و مجروح، در حالی که یک دستش را از کف داده بود، با دست دیگرش و با تهماندهی توانش در آخرین لحظات زندگی، تکه چوبی را به سوی پهپاد دشمن پرتاب میکند، باز هزاران جوان عاصی عرب را در سراسر منطقه به مبارزهی مسلحانه تا پای جان با اسرائیل و حامیان منطقهای و فرامنطقهایاش برخواهد انگیخت.
بازگشت زندگی عادی به کشورهای عربی منطقه در کنار تداوم غصب و قتل و تحقیر و جنایت و قساوت سودای محال است.
محمدمهدی مجاهدی
۲۷ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
Telegram
توییتر دانشگاه تهرانی ها
بن سلمان :
هفتاد درصد جمعیت کشورم زیر سی سالن دیگه وقت خودمان را صرف اسلام افراطی نمی کنیم!!
_Vahid Jafari_
@uttweet
هفتاد درصد جمعیت کشورم زیر سی سالن دیگه وقت خودمان را صرف اسلام افراطی نمی کنیم!!
_Vahid Jafari_
@uttweet
Forwarded from معاونت راهبردی ریاست جمهوری
⭕️ سلسله نشستهای «وفاق ملی» در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری
نشست نخست:
بررسی ابعاد مفهومی ایده وفاق
باحضور:
🔹 دکتر کیومرث اشتریان، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه
🔹 دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🔹 دکتر محمد مهدی مجاهدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🕓 زمان: یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۵ الی ۱۷
📍 مکان: تهران، خیابان پاستور شرقی، کوچه شهید شکلآبادی، شماره ۵۲، معاونت راهبردی ریاست جمهوری
📨 درصورت تمایل به شرکت در این نشست ازطریق آدرس اینترنتی tarhevefaghemeli@gmail.com مکاتبه کنید.
🆔 t.me/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
نشست نخست:
بررسی ابعاد مفهومی ایده وفاق
باحضور:
🔹 دکتر کیومرث اشتریان، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه
🔹 دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🔹 دکتر محمد مهدی مجاهدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🕓 زمان: یکشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۵ الی ۱۷
📍 مکان: تهران، خیابان پاستور شرقی، کوچه شهید شکلآبادی، شماره ۵۲، معاونت راهبردی ریاست جمهوری
📨 درصورت تمایل به شرکت در این نشست ازطریق آدرس اینترنتی tarhevefaghemeli@gmail.com مکاتبه کنید.
🆔 t.me/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
Forwarded from عکس نگار
ستمستیزی شیعی؛
خیره در مغاک صهیونیسم
صهیونیسم آنتیتز فاشیسم و نازیسم نیست، نه در دیرینهشناسی تاریخی، نه در تبارشناسی نظری.
صهیونیسم که از آغاز جنبشی سکولار و غیرمذهبی بود، روایتی خاص و مهجور از سرگشتی قوم یهود را به خدمت گرفت و از آن سلاحی مرگبار برای سلاخی قربانیان در پیشگاه خداوندگار قدرتپرستی ساخت، سلاحی که پیشتر در کف سرسپردگان فاشیسم و نازیسم پرورده شده بود.
صهیونیسم و نازیسم دو سایه از یک پدیدار اند یا دو شاخه روییده بر یک ریشه، ریشهای مرکب از ضدیت با خرد نقاد و روشنگر، ارادهگرایی، نوستیزی، خودمستثناپنداری، برتریجویی قومی و نژادی، آخرالزمانگرایی، نظامیگری، دیگریسازی، دیگریستیزی، دیگریسوزی، خودحقپنداری، ذوب فردیتها در کلیتی تجسدیافته در قالب ابرمرد.
صهیونیسم قرنبیستمی بخشی از رنجدیدگان و دردکشیدگان هولوکاست و همدلان ایشان را فریفت تا به انگیزهی ستیز با اهریمن به مغاک انسانسوزی نازیسم خیره شوند.
خستگان خیره در مغاک آدمیسوزیْ روان روشن و ستمستیز خود را به مغاک درباختند و روان تیره و تباه هیولای خیرهی مغاک را برگرفتند و دیوخو و خیرهسر برآمدند و کورههای آدمسوزی را از خاکستر آرمانهای سوخته برآوردند. اینچنین، روانِ پریشان و دیوانهی نازیسم در پیکر صهیونیسم قرنبیستمی باززاده شد و آستانهی سدهی بیستویکم را مانند آغاز و میانهی سدهی بیستم، باز به خون و آتش کشید.
اومبرتو اکو ویژگیهای سنخنمای فاشیسم را که همزاد و همخون و همخوی نازیسم است، تیزبینانه چنین برشمرده است: کیشِ پرستش بتوارهی سنتِ مسخشده، دشمنی با روشنگری و نوگرایی، اصالت عمل و ستایش قدرت و توجیه هر وسیلهای برای کسب و حفظ و بسط و اعمال قدرت، خیانت دانستن هرگونه نقد و مخالفت، تفاوتهراسی، برانگیختن عواطف و احساسات منفیِ طبقه متوسطِ سرخورده و عاصی، وسواسِ توطئهاندیشی، دشمن را همزمان قوی و ضعیف شمردن، خیانتشماریِ صلحطلبی، تحقیر ضعف و ضعفا، آموزش قهرمانپروری برای همه، مردسالاری و پرستش جنگافزار، پوپولیسم گزینشی، سطحیسازی زبان و سادهسازی پیچیدگیهای واقعیتِ جامعه و سیاست و جنگ در قالب داستانسراییها و روایتپردازیهای عامهپسندانه و عوامفریبانه.
صهیونیسم در همهی این اوصاف با فاشیسم و نازیسم شریک است و اکنون در شماری از این اوصاف، از شرکای خود با فاصلهی بسیار پیش افتاده است.
و نیچه همنوا با دیگر پیامبران ناکام پاد-روشنگری هنوز مویه میکند:
«آنان که به ستیز با هیولا برمیخیزند، بههوش باشند مبادا خود هیولا شوند؛ در مغاک که خیره بنگری، مغاک نیز در تو خیره مینگرد.»
از سیره و سنت نبوی و علوی و حسنی و حسینی و رضوی که نیاموختهاند، بلکه برخی از ارادهگرایان و قدرتباوران ما که به مغاکِ تیرگی و تباهی چشم دوختهاند، و به ستیز با اژدهای صهیونیسم، گرمی بازار و هویت یافتهاند، زنهار ناشنیدهی نیچه را که نوای ارادهگرایانهاش به گوش ایشان خوش و آشنا ست، به گوش گیرند تا ارادهگرایانه و بیباکانه و دیوپسندانه از کشته شدن نیمی از مردم جهان در پای آرمان آخرالزمانی خود دم نزنند و آن را روا نشمارند و درهای جهنم فاشیسم و نازیسم و صهیونیسم را رو به سوی دامنههای تشیع ستمستیز گشوده نخواهند و نهادن این داغ تیرهی ننگ را بر گونهی سنت شیعه نپسندند.
محمدمهدی مجاهدی
۲۹ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
خیره در مغاک صهیونیسم
صهیونیسم آنتیتز فاشیسم و نازیسم نیست، نه در دیرینهشناسی تاریخی، نه در تبارشناسی نظری.
صهیونیسم که از آغاز جنبشی سکولار و غیرمذهبی بود، روایتی خاص و مهجور از سرگشتی قوم یهود را به خدمت گرفت و از آن سلاحی مرگبار برای سلاخی قربانیان در پیشگاه خداوندگار قدرتپرستی ساخت، سلاحی که پیشتر در کف سرسپردگان فاشیسم و نازیسم پرورده شده بود.
صهیونیسم و نازیسم دو سایه از یک پدیدار اند یا دو شاخه روییده بر یک ریشه، ریشهای مرکب از ضدیت با خرد نقاد و روشنگر، ارادهگرایی، نوستیزی، خودمستثناپنداری، برتریجویی قومی و نژادی، آخرالزمانگرایی، نظامیگری، دیگریسازی، دیگریستیزی، دیگریسوزی، خودحقپنداری، ذوب فردیتها در کلیتی تجسدیافته در قالب ابرمرد.
صهیونیسم قرنبیستمی بخشی از رنجدیدگان و دردکشیدگان هولوکاست و همدلان ایشان را فریفت تا به انگیزهی ستیز با اهریمن به مغاک انسانسوزی نازیسم خیره شوند.
خستگان خیره در مغاک آدمیسوزیْ روان روشن و ستمستیز خود را به مغاک درباختند و روان تیره و تباه هیولای خیرهی مغاک را برگرفتند و دیوخو و خیرهسر برآمدند و کورههای آدمسوزی را از خاکستر آرمانهای سوخته برآوردند. اینچنین، روانِ پریشان و دیوانهی نازیسم در پیکر صهیونیسم قرنبیستمی باززاده شد و آستانهی سدهی بیستویکم را مانند آغاز و میانهی سدهی بیستم، باز به خون و آتش کشید.
اومبرتو اکو ویژگیهای سنخنمای فاشیسم را که همزاد و همخون و همخوی نازیسم است، تیزبینانه چنین برشمرده است: کیشِ پرستش بتوارهی سنتِ مسخشده، دشمنی با روشنگری و نوگرایی، اصالت عمل و ستایش قدرت و توجیه هر وسیلهای برای کسب و حفظ و بسط و اعمال قدرت، خیانت دانستن هرگونه نقد و مخالفت، تفاوتهراسی، برانگیختن عواطف و احساسات منفیِ طبقه متوسطِ سرخورده و عاصی، وسواسِ توطئهاندیشی، دشمن را همزمان قوی و ضعیف شمردن، خیانتشماریِ صلحطلبی، تحقیر ضعف و ضعفا، آموزش قهرمانپروری برای همه، مردسالاری و پرستش جنگافزار، پوپولیسم گزینشی، سطحیسازی زبان و سادهسازی پیچیدگیهای واقعیتِ جامعه و سیاست و جنگ در قالب داستانسراییها و روایتپردازیهای عامهپسندانه و عوامفریبانه.
صهیونیسم در همهی این اوصاف با فاشیسم و نازیسم شریک است و اکنون در شماری از این اوصاف، از شرکای خود با فاصلهی بسیار پیش افتاده است.
و نیچه همنوا با دیگر پیامبران ناکام پاد-روشنگری هنوز مویه میکند:
«آنان که به ستیز با هیولا برمیخیزند، بههوش باشند مبادا خود هیولا شوند؛ در مغاک که خیره بنگری، مغاک نیز در تو خیره مینگرد.»
از سیره و سنت نبوی و علوی و حسنی و حسینی و رضوی که نیاموختهاند، بلکه برخی از ارادهگرایان و قدرتباوران ما که به مغاکِ تیرگی و تباهی چشم دوختهاند، و به ستیز با اژدهای صهیونیسم، گرمی بازار و هویت یافتهاند، زنهار ناشنیدهی نیچه را که نوای ارادهگرایانهاش به گوش ایشان خوش و آشنا ست، به گوش گیرند تا ارادهگرایانه و بیباکانه و دیوپسندانه از کشته شدن نیمی از مردم جهان در پای آرمان آخرالزمانی خود دم نزنند و آن را روا نشمارند و درهای جهنم فاشیسم و نازیسم و صهیونیسم را رو به سوی دامنههای تشیع ستمستیز گشوده نخواهند و نهادن این داغ تیرهی ننگ را بر گونهی سنت شیعه نپسندند.
محمدمهدی مجاهدی
۲۹ مهرماه ۱۴۰۳
@mmojahedi
Forwarded from معاونت راهبردی ریاست جمهوری
⭕️ برگزاری نخستین نشست از سلسله نشستهای «وفاق ملی» در مرکز بررسیهای استراتژیک
🔸نخستین نشست از سلسله نشستهای «وفاق ملی» با حضور اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و پژوهشگاههای برجسته کشور در حوزههای علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی عصر امروز در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری برگزار شد.
به گزارش اداره کل رسانه معاونت راهبردی ریاست جمهوری، در نخستین نشست از سلسله نشستهای «وفاق ملی» با موضوع «بررسی ابعاد مفهومی ایده وفاق»، شرکتکنندگان به کنکاش مفهومی وفاق ملی پرداختند.
🔸بر اساس دیدگاههای مطرح شده در این جلسه از سوی دکتر محمدمهدی مجاهدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، متأسفانه هنوز شاهد پرورش دیدگاههای سنجیده و پخته شدهای در موضوع وفاق در فضای آکادمیک و ادبیات سیاسی کشور نبودهایم و تلاشی برای برگرداندن ادبیات جهانی علوم سیاسی تجربی در موضوع وفاق به فارسی انجام نشده است. یک علت این مسئله آن است که نگاه غالب مترجمان اندیشه و دانش علوم سیاسی در ایران بیشتر چپِ تنشپایه و مبتنی بر تضاد بوده تا وفاق و مصالحه؛ اما در عین حال باید توجه داشت که موضوع وفاق در حوزه علوم سیاسی تجربی از پشتوانه نظری خوبی برخوردار است که قابلیت ترجمه و آموزندگی دارد.
وی با بیان اینکه باید در نظر داشت وفاق نه یک نظریه و الگو دربارهٔ فرم سیاسی، بلکه یک «برنامه سیاسی-اجتماعی» درون ساختار سیاسی است که میتواند به مدیریت بیثباتی سیاسی کمک کند و در جهت حل مسائل مشترک تضادهای همفرسا را به تضادها و روابط همافزا برساند و همین مسئله هدف اصلی سیاست وفاق است، ادامه داد: در سایه این برنامه سیاسی-اجتماعی مفاهیم مختلفی از جمله شکلگیری ائتلافهای بزرگ، تعبیه مکانیزم وتوی متقابل و نمایندگی تناسبی نیز شکل میگیرد.
محمدمهدی مجاهدی نزدیکترین مفهوم و معادل فنی انگلیسی برای وفاق را Consociationalism نامید که سنت نظری غنی و قابل اعتنایی را در ادبیات علوم سیاسی تجربی بعد از کتاب آرنت لیپهارت، اندیشمند علوم سیاسی هلندی، تحت عنوان «دموکراسی در جوامع متکثر» (۱۹۷۷) شکل داده و به تدریج پرورده و آزمون تجربی شده است و برای پژوهشگران ایرانی هم آموزنده است.
🔸دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز در این نشست با اشاره به اینکه مفهوم وفاق در ایران دارای اقتضائات مختلف در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است، افزود: برای رسیدن به هرگونه وفاق در حوزههای مختلف، باید به لوازم متناظرش در عرصههای دیگر هم توجه کرد.
🔸دکتر کیومرث اشتریان، عضو هیئتعلمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، هم با تأکید بر تکثر بالا در جامعه ایرانی بر پایه قومیت، مذهب، زبان، آرا و افکار گفت: ایران کشوری بسیار متکثر است و این تکثر ایجاب میکند که گروهها و احزاب سیاسی یک طرح ثانویه در پاسخ به این پرسش داشته باشند که چگونه میخواهند دیگران متکثر و متفاوت از خود را به رسمیت بشناسند و بپذیرند و با آنها در جامعه و سیاست همزیستی کنند.
🆔 t.me/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
🔸نخستین نشست از سلسله نشستهای «وفاق ملی» با حضور اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و پژوهشگاههای برجسته کشور در حوزههای علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی عصر امروز در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری برگزار شد.
به گزارش اداره کل رسانه معاونت راهبردی ریاست جمهوری، در نخستین نشست از سلسله نشستهای «وفاق ملی» با موضوع «بررسی ابعاد مفهومی ایده وفاق»، شرکتکنندگان به کنکاش مفهومی وفاق ملی پرداختند.
🔸بر اساس دیدگاههای مطرح شده در این جلسه از سوی دکتر محمدمهدی مجاهدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، متأسفانه هنوز شاهد پرورش دیدگاههای سنجیده و پخته شدهای در موضوع وفاق در فضای آکادمیک و ادبیات سیاسی کشور نبودهایم و تلاشی برای برگرداندن ادبیات جهانی علوم سیاسی تجربی در موضوع وفاق به فارسی انجام نشده است. یک علت این مسئله آن است که نگاه غالب مترجمان اندیشه و دانش علوم سیاسی در ایران بیشتر چپِ تنشپایه و مبتنی بر تضاد بوده تا وفاق و مصالحه؛ اما در عین حال باید توجه داشت که موضوع وفاق در حوزه علوم سیاسی تجربی از پشتوانه نظری خوبی برخوردار است که قابلیت ترجمه و آموزندگی دارد.
وی با بیان اینکه باید در نظر داشت وفاق نه یک نظریه و الگو دربارهٔ فرم سیاسی، بلکه یک «برنامه سیاسی-اجتماعی» درون ساختار سیاسی است که میتواند به مدیریت بیثباتی سیاسی کمک کند و در جهت حل مسائل مشترک تضادهای همفرسا را به تضادها و روابط همافزا برساند و همین مسئله هدف اصلی سیاست وفاق است، ادامه داد: در سایه این برنامه سیاسی-اجتماعی مفاهیم مختلفی از جمله شکلگیری ائتلافهای بزرگ، تعبیه مکانیزم وتوی متقابل و نمایندگی تناسبی نیز شکل میگیرد.
محمدمهدی مجاهدی نزدیکترین مفهوم و معادل فنی انگلیسی برای وفاق را Consociationalism نامید که سنت نظری غنی و قابل اعتنایی را در ادبیات علوم سیاسی تجربی بعد از کتاب آرنت لیپهارت، اندیشمند علوم سیاسی هلندی، تحت عنوان «دموکراسی در جوامع متکثر» (۱۹۷۷) شکل داده و به تدریج پرورده و آزمون تجربی شده است و برای پژوهشگران ایرانی هم آموزنده است.
🔸دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز در این نشست با اشاره به اینکه مفهوم وفاق در ایران دارای اقتضائات مختلف در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است، افزود: برای رسیدن به هرگونه وفاق در حوزههای مختلف، باید به لوازم متناظرش در عرصههای دیگر هم توجه کرد.
🔸دکتر کیومرث اشتریان، عضو هیئتعلمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، هم با تأکید بر تکثر بالا در جامعه ایرانی بر پایه قومیت، مذهب، زبان، آرا و افکار گفت: ایران کشوری بسیار متکثر است و این تکثر ایجاب میکند که گروهها و احزاب سیاسی یک طرح ثانویه در پاسخ به این پرسش داشته باشند که چگونه میخواهند دیگران متکثر و متفاوت از خود را به رسمیت بشناسند و بپذیرند و با آنها در جامعه و سیاست همزیستی کنند.
🆔 t.me/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
Telegram
معاونت راهبردی ریاست جمهوری
﷽
کانال اطلاعرسانی «معاونت راهبردی ریاستجمهوری»
کانال اطلاعرسانی «معاونت راهبردی ریاستجمهوری»
Forwarded from قنات (دکتر مجید مرادی) (Majid Moradi)
✅ حمله خجولانه اسرائیل به ایران
✍ مجید مرادی
🔺نتانیاهو احتمالا برای فرار از فشار افکار عمومی داخلی نخستین ساعات روز شنبه را برای حمله به ایران انتخاب کرد. مردم صهیونیست در روز شنبه از رسانهها استفاده نمیکنند و طبعا اخبار زنده را پیگیری نمیکنند تا سوال کنند که این هجوم چه اهدافی را زده است و چقدر خسارت به بار آورده است و داوری کند که آن تهدید وزیر دفاعش که گفته بود دنیا خواهد فهمید که چه خواهند کرد محقق شده است یا نه.
🔺 مصاحبه دانیل هاگاری سخنگوی ارتش رژیم هار صهیونیست پس از پایان این هجوم میزان هراس و وحشت از پاسخ ایران را آشکار کرد. او اعلام کرد اهداف دقیقی را در ایران زدهاند و به ایران هشدار داد در صورت ارتکاب خطا هزینه گزافی خواهد داد. او نگفت که آیا تهدید وزیر دفاع این رژیم عملی شده است یا نه و یا تکلیف تهدید نتانیاهو که پس از حمله دوم ایران توییت زده بود خودتان خواستید! به کجا رسید؟!
🔺هنوز آثاری از حمله اسراییل به ایران که مشابه آثار موشکهای ایران در سرزمین های اشغالی باشد، منتشر نشده و گویا این هجوم، هجومی کارتونی بوده است و در صورت پاسخ ندادن ایران به این هجوم، همچنان ایران برنده است. جرم انگاری انتشار کلیپ های هجوم ایران از سوی ارتش اسرائیل پس از هجوم وعده صادق ۲ پرده از اهمیت آن بر می دارد. اسرائیل ضربات هولناکی دریافت کرد که جزئیات آن هنوز منتشر نشده است.
🔺هجوم امروز ارتش رژیم اشغالگر اسرائیل در حدی نبود که ارزش پاسخ داشته باشد. به صلاح این رژیم نبود که با اقدام به این هجوم، خودزنی کند و اعتبار تهدیدات خود را زیر سؤال ببرد.
https://t.me/K_MjM
✍ مجید مرادی
🔺نتانیاهو احتمالا برای فرار از فشار افکار عمومی داخلی نخستین ساعات روز شنبه را برای حمله به ایران انتخاب کرد. مردم صهیونیست در روز شنبه از رسانهها استفاده نمیکنند و طبعا اخبار زنده را پیگیری نمیکنند تا سوال کنند که این هجوم چه اهدافی را زده است و چقدر خسارت به بار آورده است و داوری کند که آن تهدید وزیر دفاعش که گفته بود دنیا خواهد فهمید که چه خواهند کرد محقق شده است یا نه.
🔺 مصاحبه دانیل هاگاری سخنگوی ارتش رژیم هار صهیونیست پس از پایان این هجوم میزان هراس و وحشت از پاسخ ایران را آشکار کرد. او اعلام کرد اهداف دقیقی را در ایران زدهاند و به ایران هشدار داد در صورت ارتکاب خطا هزینه گزافی خواهد داد. او نگفت که آیا تهدید وزیر دفاع این رژیم عملی شده است یا نه و یا تکلیف تهدید نتانیاهو که پس از حمله دوم ایران توییت زده بود خودتان خواستید! به کجا رسید؟!
🔺هنوز آثاری از حمله اسراییل به ایران که مشابه آثار موشکهای ایران در سرزمین های اشغالی باشد، منتشر نشده و گویا این هجوم، هجومی کارتونی بوده است و در صورت پاسخ ندادن ایران به این هجوم، همچنان ایران برنده است. جرم انگاری انتشار کلیپ های هجوم ایران از سوی ارتش اسرائیل پس از هجوم وعده صادق ۲ پرده از اهمیت آن بر می دارد. اسرائیل ضربات هولناکی دریافت کرد که جزئیات آن هنوز منتشر نشده است.
🔺هجوم امروز ارتش رژیم اشغالگر اسرائیل در حدی نبود که ارزش پاسخ داشته باشد. به صلاح این رژیم نبود که با اقدام به این هجوم، خودزنی کند و اعتبار تهدیدات خود را زیر سؤال ببرد.
https://t.me/K_MjM
Telegram
قنات (دکتر مجید مرادی)
مجید مرادی رودپشتی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه سن ژوزف بیروت- شاعر- مترجم- مدرس دانشگاه و پژوهشگر مطالعات اسلامی و خاورمیانه
تماس با ادمین: @mmoradi49
تماس با ادمین: @mmoradi49
Forwarded from جماران
🔴 نصری، حقوقدان بین الملل: ادعای رسایی مبنی بر اینکه در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» کاملا خلاف واقع است
🔴 ترک تابعیت به این آسانی نیست/ حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت تعیین تکلیف کند؟
✍️به گزارش جماران؛ رضا نصری، حقوقدان بین الملل در خصوص اظهارات حمید رسایی نماینده مجلس در رابطه با دوتابعیتی بودن فرزندان محمدجواد ظریف و تلاش برای برکناری وی از معاونت راهبردی رییس جمهور نوشت:
👈 ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت قهری من درآوردی است» و اگر والدین درخواست کنند به فرزندی که در آمریکا به دنیا آمده تابعیت میدهند، کاملا خلاف واقع است.
👈در آمریکا، مطابق اصل تابعیت سرزمینی (Jus soli) - که در متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور آمده - هر انسان به صرف تولد در خاک آمریکا به صورت خودکار تابعیت آمریکایی کسب میکند. این موضوع را دیوان عالی آمریکا در سال ۱۸۹۸ تایید کرده و از آن به بعد هم هیچ تردیدی بر آن وارد نشده است.
👈اینکه تابعیت متولدین آمریکا «سرزمینی» و «قهری» است - و نیاز به درخواست از سوی والدین ندارد - در قضیه Hamdi Vs Rumsfled در سال ۲۰۰۴ به بارزترین شکل نشان داده شد.
🔹یاسر عصام حمدی در سال ۱۹۸۰ در ایالت لوئیزیانای آمریکا از والدینی سعودی که بهطور موقت در ایالات متحده زندگی میکردند، متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به عربستان سعودی بازگشتند و او در آنجا بزرگ شد. حمدی در نوجوانی با القاعده ارتباط گرفت و در سال ۲۰۰۱، در جریان حمله آمریکا به افغانستان، توسط نیروهای ائتلاف شمال دستگیر شد و به ارتش آمریکا تحویل داده شد.
🔹با وجود اینکه حمدی هرگز در آمریکا سکونت نداشت، هرگز والدینش برای او درخواست تابعیت نکرده بودند و با وجود اینکه همراه با القاعده و طالبان علیه آمریکا جنگیده بود، در روند دادرسی - بر اساس متمم ۱۴ قانون اساسی آمریکا - تبعه ایالات متحده تشخیص داده شد؛ و همین موضوع مباحث حقوقی فراوانی پیرامون موضوع تابعیت قهری در آمریکا به جریان انداخت.
👈 اگر آقای رسایی حداقل این مباحث را دنبال کرده بود، هرگز مدعی نمیشد بحث تابعیت قهری در آمریکا یک بحث «من درآوردی» است!
❗️دوستان میگویند فرزندان دکتر ظریف میتوانستند با پُر کردن یک فرم تابعیت قهری خود را باطل کنند.
☑️ ترک تابعیت به این آسانی نیست. شخص متقاضی ابتدا باید در یکی از سفارتخانههای آمریکاحضور پیدا کند و - ضمن پرداخت مبلغی حدوداً معادل ۱۵۰ میلیون تومان - رسماً تقاضای سلب تابعیت کند. در مرحله بعد باید در تاریخی که برای او تعیین میشود برای مصاحبه مجدداً حاضر شود و دلایل خود را برای تقاضای سلب تابعیت بیان کند. در مرحله بعد دلایل او بررسی میشود و اگر تازه تشخیص داده شد که از نظر قانون تمام شرایط و معیارها برای پذیرش تقاضای او برآورده شده، کنسول، سفیر - یا مقامات بالاتر دولت آمریکا - اختیار دارد مطابق اصل «علم قاضی» درخواست متقاضی را رد کند!
☑️ جدا از اینکه فرزندان بزرگسال و مستقل مقامات کشور به هیچ عنوان مکلف به طی کردن چنین فرایندی برای حفظ شغل پدر یا مادر نیستند، از خود بپرسید این چه قانونی است که حضور یا عدم حضور یک مقام عالیرتبه سیاسی در یک پُست حساس در دولت جمهوری اسلامی را منوط به تصمیم یک سفیر یا یک کنسول آمریکایی میکند؟
☑️ یعنی حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند این مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا آنوقت به مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت راهبردی ریاست جمهوری تعیین تکلیف کند؟
☑️ اگر آن سفیر یا مقام آمریکایی تصمیم گرفت برای آزار دکتر ظریف - یا هر فرد دیگری در شرایط مشابه - تقاضای سلب تابعیت فرزند او را بپذیرد، همین حضرات که این قانون معیوب را تصویب کردهاند نخواهند گفت ظریف با حمایت سفیر آمریکا در معاونت رییسجمهور ابقا شد؟
✅ اصلاح قانونی چنین معیوب و غیر اصولی که عملاً به مقامات آمریکایی چنین اختیاری برای مداخله در امور داخلی کشور میدهد، قطعا باید اصلاح شود.
🕌 @jamarannews
🔴 ترک تابعیت به این آسانی نیست/ حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت تعیین تکلیف کند؟
✍️به گزارش جماران؛ رضا نصری، حقوقدان بین الملل در خصوص اظهارات حمید رسایی نماینده مجلس در رابطه با دوتابعیتی بودن فرزندان محمدجواد ظریف و تلاش برای برکناری وی از معاونت راهبردی رییس جمهور نوشت:
👈 ادعای آقای رسایی مبنی بر اینکه در آمریکا «چیزی به اسم تابعیت قهری نداریم» و «تابعیت قهری من درآوردی است» و اگر والدین درخواست کنند به فرزندی که در آمریکا به دنیا آمده تابعیت میدهند، کاملا خلاف واقع است.
👈در آمریکا، مطابق اصل تابعیت سرزمینی (Jus soli) - که در متمم چهاردهم قانون اساسی این کشور آمده - هر انسان به صرف تولد در خاک آمریکا به صورت خودکار تابعیت آمریکایی کسب میکند. این موضوع را دیوان عالی آمریکا در سال ۱۸۹۸ تایید کرده و از آن به بعد هم هیچ تردیدی بر آن وارد نشده است.
👈اینکه تابعیت متولدین آمریکا «سرزمینی» و «قهری» است - و نیاز به درخواست از سوی والدین ندارد - در قضیه Hamdi Vs Rumsfled در سال ۲۰۰۴ به بارزترین شکل نشان داده شد.
🔹یاسر عصام حمدی در سال ۱۹۸۰ در ایالت لوئیزیانای آمریکا از والدینی سعودی که بهطور موقت در ایالات متحده زندگی میکردند، متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به عربستان سعودی بازگشتند و او در آنجا بزرگ شد. حمدی در نوجوانی با القاعده ارتباط گرفت و در سال ۲۰۰۱، در جریان حمله آمریکا به افغانستان، توسط نیروهای ائتلاف شمال دستگیر شد و به ارتش آمریکا تحویل داده شد.
🔹با وجود اینکه حمدی هرگز در آمریکا سکونت نداشت، هرگز والدینش برای او درخواست تابعیت نکرده بودند و با وجود اینکه همراه با القاعده و طالبان علیه آمریکا جنگیده بود، در روند دادرسی - بر اساس متمم ۱۴ قانون اساسی آمریکا - تبعه ایالات متحده تشخیص داده شد؛ و همین موضوع مباحث حقوقی فراوانی پیرامون موضوع تابعیت قهری در آمریکا به جریان انداخت.
👈 اگر آقای رسایی حداقل این مباحث را دنبال کرده بود، هرگز مدعی نمیشد بحث تابعیت قهری در آمریکا یک بحث «من درآوردی» است!
❗️دوستان میگویند فرزندان دکتر ظریف میتوانستند با پُر کردن یک فرم تابعیت قهری خود را باطل کنند.
☑️ ترک تابعیت به این آسانی نیست. شخص متقاضی ابتدا باید در یکی از سفارتخانههای آمریکاحضور پیدا کند و - ضمن پرداخت مبلغی حدوداً معادل ۱۵۰ میلیون تومان - رسماً تقاضای سلب تابعیت کند. در مرحله بعد باید در تاریخی که برای او تعیین میشود برای مصاحبه مجدداً حاضر شود و دلایل خود را برای تقاضای سلب تابعیت بیان کند. در مرحله بعد دلایل او بررسی میشود و اگر تازه تشخیص داده شد که از نظر قانون تمام شرایط و معیارها برای پذیرش تقاضای او برآورده شده، کنسول، سفیر - یا مقامات بالاتر دولت آمریکا - اختیار دارد مطابق اصل «علم قاضی» درخواست متقاضی را رد کند!
☑️ جدا از اینکه فرزندان بزرگسال و مستقل مقامات کشور به هیچ عنوان مکلف به طی کردن چنین فرایندی برای حفظ شغل پدر یا مادر نیستند، از خود بپرسید این چه قانونی است که حضور یا عدم حضور یک مقام عالیرتبه سیاسی در یک پُست حساس در دولت جمهوری اسلامی را منوط به تصمیم یک سفیر یا یک کنسول آمریکایی میکند؟
☑️ یعنی حتی به فرض اینکه فرزندان بزرگسال دکتر ظریف بپذیرند این مراحل را در یک سفارتخانه آمریکایی طی کنند، آیا آنوقت به مصلحت است یک مقام آمریکایی برای ماندن یا رفتن دکتر ظریف از معاونت راهبردی ریاست جمهوری تعیین تکلیف کند؟
☑️ اگر آن سفیر یا مقام آمریکایی تصمیم گرفت برای آزار دکتر ظریف - یا هر فرد دیگری در شرایط مشابه - تقاضای سلب تابعیت فرزند او را بپذیرد، همین حضرات که این قانون معیوب را تصویب کردهاند نخواهند گفت ظریف با حمایت سفیر آمریکا در معاونت رییسجمهور ابقا شد؟
✅ اصلاح قانونی چنین معیوب و غیر اصولی که عملاً به مقامات آمریکایی چنین اختیاری برای مداخله در امور داخلی کشور میدهد، قطعا باید اصلاح شود.
🕌 @jamarannews
Forwarded from آزاد | Azad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شریعت و عقلانیت ۱: گستره فقه
🔶 مناظره عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست - قسمت اول
🔻عبدالکریم سروش: فقه ما بریده از اخلاق است. قرنها بهصرف وجود روایت، فتوا میدادند و گمان میکردند عدالت در آن گنجانده شده، اما دیگر نمیتوان به انسان مدرن گفت که اسلام خوب است، چون احکام رهن و اجارهاش از قوانین آمریکا برتر است. بنابراین چرا باید بهدنبال گسترش دادن چنین فقهی بود؟ گستره شریعت نه از راه مراجعه به دین، بلکه براساس انتظار انسان از دین مشخص میشود.
🔻ابوالقاسم علیدوست: اگر گمان شود که مطلبی از دین با اخلاق ناسازگار است، یا آن گزاره اخلاقی نیست و یا دین درباره آن چنین حکمی نداده است. منظور از بسط و گسترش فقه، شیمی اسلامی و... نیست. احکام رهن و اجاره نیز لزوما برای دعوت به اسلام نوشته نشدهاند. در کنار انتظار انسان از دین، انتظار خالق از مخلوق نیز مهم است. انتظار مسلمانان از دین را آیات و روایاتی که بیانگر اهداف دین هستند، مشخص میکنند.
🎞 فیلم این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/WOY5S41gg0s
🎞 فیلم این گفتگو در پلتفرم آزاد:
https://azad.im/table/140
✅ حمایت «ارزی» و «ریالی» از آزاد
🆔@AzadSocial
🔶 مناظره عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست - قسمت اول
🔻عبدالکریم سروش: فقه ما بریده از اخلاق است. قرنها بهصرف وجود روایت، فتوا میدادند و گمان میکردند عدالت در آن گنجانده شده، اما دیگر نمیتوان به انسان مدرن گفت که اسلام خوب است، چون احکام رهن و اجارهاش از قوانین آمریکا برتر است. بنابراین چرا باید بهدنبال گسترش دادن چنین فقهی بود؟ گستره شریعت نه از راه مراجعه به دین، بلکه براساس انتظار انسان از دین مشخص میشود.
🔻ابوالقاسم علیدوست: اگر گمان شود که مطلبی از دین با اخلاق ناسازگار است، یا آن گزاره اخلاقی نیست و یا دین درباره آن چنین حکمی نداده است. منظور از بسط و گسترش فقه، شیمی اسلامی و... نیست. احکام رهن و اجاره نیز لزوما برای دعوت به اسلام نوشته نشدهاند. در کنار انتظار انسان از دین، انتظار خالق از مخلوق نیز مهم است. انتظار مسلمانان از دین را آیات و روایاتی که بیانگر اهداف دین هستند، مشخص میکنند.
🎞 فیلم این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/WOY5S41gg0s
🎞 فیلم این گفتگو در پلتفرم آزاد:
https://azad.im/table/140
✅ حمایت «ارزی» و «ریالی» از آزاد
🆔@AzadSocial