کتابخانه تلگرام
89K subscribers
2.88K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
🔴فتواهای شگفت‌انگیز شرعی روحانیت در طول تاریخ

💠استفاده از آب لوله‌کشی حرام وغیرشرعی است.
علت: چون کر نیست!
البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.

💠استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.
علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!
البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش ازحرام بودن درآمد.

💠استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می‌شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین‌الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ۱۹۱۱ میلادی به تحریک علما و روس‌ها توسط ملت سلحشور و همیشه صحنه‌دار مشهد در آتش سوخت.

💠استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب شد تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".

💠استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت: لباس‌های نجس، لباس‌های پاک را نجس می‌کنند!


💠رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
این فتوا در سال ۱۳۴۲ خورشیدی در جریان انقلاب سفید توسط علما و به‌ویژه آیت‌الله خمینی مطرح ولی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی حلال شد!
علت: میزان رأی بیشتر برای تأیید جمهوری اسلامی.

💠ساخت راه شاهی آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام بود
علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
سرانجام زور رضاشاه و مشروطه خواهان بیشتر شد لذا حلال شد.

💠استفاده از ویدئو حرام و غیر شرعی بود.
علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد.

با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.

@Library_Telegram
(مهدی خزعلي):

حق داریم برای هرکاری که مقامات میکنند؛ کف بزنیم..!

دیروز...

جنگ با عراق را

که بیش از یک میلیون کشته..!

و مجروح..!، و معلول..!، و مفقود به بار آورد..!

و صدها شهر و روستای ایران را ویران کرد....!،

و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت بجا گذاشت!،

برای ملت... نعمت خواندیم...!!!



و بعد از نوشیدن جام زهر..!،

هرگز اقدامی برای دریافت خسارت

هزار میلیارد دلاری از عراق نکردیم!



و امروز...

دست به کاری بزرگتر زدیم...

تا با انرژی هسته ای کاری کنیم کارستان!



و به گفته

محمد جهرمی

( وزیر کار احمدی نژاد )

سالی 160 میلیارد دلار برای

پروژه هسته ای خسارت دادیم...!،

ترمز آنرا کندیم ، و دور انداختیم.....!،

و بزرگترین تحریمهای جهانی را پذیرفتیم..!،

تا به قیمت نابودی اقتصاد و امنیت و آبروی کشور..!،



جشن

هسته ای بگیریم..!،

و فقط " انرژی هسته ای " را...

" حق مسلم "مردم بیکار، و زیرخط فقر بدانیم!



و چون.....

کفگیر به ته دیگ خورد!

و دیگر رمقی برای ملک و ملت باقی نماند!



نرمشی کردیم... بس قهرمانانه..!،

و تافته های پیشین را تعطیل کردیم..!،

و تمام اورانیوم غنی شده را نابود کردیم..!

و با طولانی ترین مذاکرات طول تاریخ بشر..!

به توافق رسیدیم که به نقطه اول باز گردیم...!

تا مانند گذشته اجازه صادرات نفت و گاز بیابیم.!

و مانند گذشته؛ حق دریافت دلار و دینار بگیریم..!

و مانند گذشته؛ حق داد و ستد آزاد کسب کنیم..!

و از تحریم هائی که نعمت بودند، خلاص شویم.

تا 150میلیارد دلار پولهای خودمان را، بگیریم!



و بدهیم به ؛

حزب الله و بشاراسد و حوثی های یمن!!



ولی....

توافق بعمل آمده را آنقدر کش بدهیم!

تا ایام سوگواری شب های قدر پایان یابد!

تا جشنی بگیریم.. بزرگتر از جشن هسته ای..!،



که قبلا...

و سالهای سال...

برای غنی سازی اورانیوم 20% میگرفتیم...!!



حالا چرا...؟

چون ما باید همیشه...

برای مدیرانمان کف بزنیم...!!،

و هرگز نپرسیم ؛ چرا..............؟!!!



زیرا...

آنها را ما انتخاب نمی کنیم..!،

آنها را خبرگان ما کشف میکنند...!!،

آنها منتخب ما نیستند، که به ما پاسخ بدهند..!!



ما هیچ حقی نداریم...

ما فقط تکلیف داریم.....!!،

ما فقط چهار جا ، صاحب کشورمان میشویم ؛



/ پرداختن مالیات....!،

/ رفتن به خدمت سربازی....!،

/ شرکت در انتخابات، که مقامات میگویند..!!،

/ و شرکت در جنگ..!، که حق سوآل نداریم....!!!



ولی تا دلتان بخواهد...

حق داریم برای هرکاری که مقامات میکنند؛

کف بزنیم..!، هورا بکشیم..!، و شادی کنیم🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

چرا نمیگیم مرگ بر عربستان

چطور می گیم مرگ بر اسراییل در حالیکه عراقی ها نزدیک یک میلیون ایرانی را کشته و معیوب کردند تو 8 سال جنگ تحمیلی!!!

چرا میگیم مرگ بر اسراییل وقتی که عربستان تو سال 67 نزدیک به 500 زائر بیگناه ایرانی رو به خاک و خون کشیدند در مکه!!!

چرا می گیم مرگ بر اسراییل وقتی که عراقی ها به صورت گروهی به نوامیس ایرانیان تو جنگ تجاوز می کردند!!!

چرا میگیم مرگ بر اسراییل وقتی که ایران تو جنگ با عراق فقط 170 اسیر فلسطینی گرفته بود!!!

چرا میگیم مرگ بر اسراییل وقتی که عرب ها به خلیج پارس می گن خلیج عرب!!! و اونوقت که اسراییل میگه خلیج پارس درسته،دیگه صداتون درنمیاد!!!

چرا مرگ بر اسراییل میگیم وقتی که همین بشار الاسد به خلیج عربی رای داد!!!

وقتی که حسن نصرالله میگه ایران تمدن نداشت و عرب ها تمدن رو بردن ایران!!!!

بعید میدانم اسراییل تاکنون حتی 4 ایرانی را کشته باشد!!! در حالیکه میلیونها ایرانی از زمان حمله عمر تا صدام به ایران،شهید شده اند.

اندیشیده ای؟!؟

همین فلسطینیا تو جنگ ایران و عراق به طرفداری از صدام با ایرانیان می جنگیدند

کاسه داغ تر از آش یعنی چی ؟

بزار برات بگم،....

کاسه داغ تر از آش یعنی اینکه ورزشکارای ما که یه عمر زحمت کشیدن،

تو مسابقاتی که میخوان نتیجشو بگیرن میخورن به یه حریف اسراییلی و در حمایت از مردم مظلوم فلسطین ،

آینده حرفه ای شون رو باطل میکنن و با حریف بازی نمیکنن و با اشک زمین رو ترک میکنن؛ اونوقت تو تیم ملی فلسطین تو جام ملت های آسیا 5 تا بازیکن اسراییلی وجود داره !!!

بعدشم خود فلسطين با اسرائيل بازى دوستانه ميكنه

و از همه جالبتر اینه که تیم فوتبال فلسطین بازی دوستانه با تیم ملی مارو رد میکنه...!!!

کپی نکنین ها ،بلا نسبت شما - مردم خدای نکرده از جهالت در میان یه وقت...!

@Library_Telegram
👍1
💥 تمام حقایق بزرگ زمانی توهین به عقاید شمرده می‌شدند.

#جرج_برنارد_شاو


@Library_Telegram
🔴قانون اضافی و نامناسب، عامل اصلی فساد مالی و مافياست

در یکی از شهرهای ایتالیا جوانی بود به نام آلفردو
آلفردو، دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی میفروخت.
او هر بطری عرق را به قیمت دو لیر میفروخت.
هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود.

برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود میبرد. او در روز 200 بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی میگذرانید.

روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام میشد.
اینگونه بود که فردای آن روز ماموران پلیس به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.

آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد.
او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست.
در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود ، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت؛
هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم. بد جوری تو خماری موندم رفیق. امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم.
تو چیزی تو خونه ات داری به من بدی ؟ من حاضرم به جای دو لیره ، بهت 10 لیره پول بدم.

آلفردو در بهت فرو رفت.
سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت. تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد . یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت. او در پایان به مشتری گفت :
اگه باز هم خواستی بیا همینجا.
به دوستان قابل اعتمادت هم بگو. اسم رمز هم این باشه :
"آقا ببخشید ! شما دیروز بازی رو دیدید؟"

در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت.
هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد.
در هفته اول مشتری های او به ده تن رسیده بود. در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند.

در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود.
او خانه ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند. با ویتوریا ی جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد

کم کم شهرتش فزونی گرفت طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی میفروشد.

این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت نه قربان . آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است
مامور دیگری را فرستاند و او هم همین را گفت .
مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست.

آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد . کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.

گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد.
او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد اما افسوس که دیگر دیر شده بود.

آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات می آورد. مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد. در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کار آمد نظام جدید ، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند.

چند بار چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.

عموم تصور میکنند که مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند
حال آنکه دقیقا جریان برعکس است.

مافیا از قانون تغذیه میکند. منتهی یک قانون اضافی...

#اقتصاد_مقاومتی

@Library_Telegram
#تلنگر 📚

اسکندر پس از حمله به ایران مستأصل بود.
از مشاوران خود پرسید که چگونه بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گوید: کتاب هایشان را بسوزان...
خردمندانشان را بکش ...

اما او مشاور جوان و باهوشی داشت که پاسخ داد..
نیازی به چنین کاری نیست
از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمی‌فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می‌فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار.

بی‌سوادها و نفهم‌ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ‌گاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده‌ها و با سوادها هم یا به سرزمین‌های دیگر کوچ می‌کنند یا خسته و سرخورده،
عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه‌ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...

حکایت روزگار ماست.

@Library_Telegram
#تلنگر 📚

شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد کارگاه نجاری شد.
همینطورکه مار گشتی میزد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد. مار خیلی ناراحت شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دور دهانش شد.

او نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده و از اینکه میدید اره دارد به او حمله میکند و مرگش حتمی است، تصمیم میگیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند و بدنش را دور اره پیچاند و هی فشار داد.

نجار صبح که آمد روی میز بجای اره لاشه ی مار بزرگ و زخم آلودی را دید...
مار بخاطر خشم زیاد و تفکر نادرستش موجب مرگ خود شد؛ مواظب افکار نادرستمان باشیم.

اگر عصبانی هستید کمی صبر کنید!


#لوییز_ال_هی

@Library_Telegram
📕تاریخ گیتی گشا(تاریخ سلسله زندیه)

محمد صادق موسوی اصفهانی

تاریخ گیتی گشا، کتابی است که تاریخ سلسله زندیه را بیان می کند. این کتاب مجموعه ای است از سه تألیف : تاریخ گیتی گشا و دو ذیل ، که هرکدام مؤلف جداگانه ای دارد. تاریخ گیتی گشا (بخشِ اول کتاب ) تألیف میرزامحمدصادق موسوی اصفهانی است. وی شاعر و دبیر بود و «نامی » تخلص می کرد. او پنج مثنوی ، به اسم نامه نامی و به تقلید از خمسه نظامی سروده که برخی از آنها، باقی مانده است. میرزامحمدصادق که وقایع نگار کریم خان زند بود، از سوی وی و جعفرخان، برادرزاده کریم خان، به نوشتن تاریخ سلسله زندیه مأمور شد.
تاریخ گیتی گشا از مهمترین و معتبرترین اسناد تاریخی زندیه است، زیرا مؤلف آن از حوادث عصر خود تا 21 محرّم 1200 سخن گفته و بسیاری از وقایعی را که خود شاهد آنها بوده ، بدون کم وکاست، شرح داده یا وقایع را از خاطرات و مشاهدات و نوشته های میرزامحمدحسین فراهانیِ وزیر، نقل کرده است. نثر این کتاب سست و متکلفانه و به شیوه مرسوم برخی تاریخ نویسانِ پس از صفویه، همراه با کنایات و استعارات و تشبیهات فراوان و جملات زاید است، به طوری که خواننده رشته کلام را از دست می دهد. تاریخ گیتی گشا گویا نامی است که عبدالکریم بن علی رضا الشریف، شاگرد نامی و نویسنده نخستین ذیل آن، به این کتاب داده است، زیرا تنها در دیباچه ذیل او این نام آمده است. در هرحال، این کتاب به همین نام مشهور بوده است.
ذیل نخستینِ (بخش دوم ) تاریخ گیتی گشا را، چنانکه گفته شد، عبدالکریم تألیف کرده است . وی پس از مرگ نامی به فرمان میرزامحمدحسین فراهانی مأمور ادامه تألیف این کتاب شد. او پس از مرگ لطفعلی خان زند در 1209، به خدمت شاهان قاجار درآمد و تاریخی در باره سلطنت فتحعلی شاه نوشت. این ذیل به طور کلی وقایع ایران پس از مرگ کریم خان و رویدادهای بعد از 1200 تا اواسط پادشاهی لطفعلی خان زند است . نظر به اینکه مؤلف در ذیل خود از کتاب گلشن مراد، تألیف میرزاابوالحسن غفاری در 1210، یاد می کند روشن می شود که این ذیل پس از این تاریخ نوشته شده است.
ذیل دومِ (بخش سوم ) کتاب در باره پایان احوال لطفعلی خان و حاجی ابراهیم خان، کلانتر شیراز، است و آن را آقامحمدرضا شیرازی نوشته است که از او اطلاعی در دست نیست. بنا بر متن ذیل دوم، او این ذیل را پس از 1219 به پایان رسانده است.
نویسندگان این کتاب ، گرچه در شرح حوادث امانت را رعایت کرده اند ولی حقایق را با اغراق گویی که در آن روزگار مرسوم بوده است درآمیخته اند. نویسندگان ذیل اول و دوم، به رغم آنکه سلسله زندیه هنگام نگارش ذیلها منقرض شده بود، از این سلسله خصوصاً از لطفعلی خان زند جانبدارانه سخن گفته اند.
محمداسماعیل خان وکیل الملک نوری، حکمران کرمان، پیش از 1275، تاریخ گیتی گشا را بدون در نظر گرفتن دو ذیل آن، تهذیب و عبارت پردازی های آن را حذف کرد.
تاریخ گیتی گشا و دو ذیل آن را سعید نفیسی با افزودن مقدمه و حواشی و فهرست ها در 1317 ه ش در تهران به چاپ رساند.

@Library_Telegram
👍1
Forwarded from Deleted Account
تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه.pdf
10.8 MB
📕 تاریخ گیتی گشا(تاریخ سلسله زندیه)

محمد صادق موسوی اصفهانی


@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
📚 #تا_انتها_بخوانید🔻

این‌ کَجی دیوار از راستی ماست!

هنگامی که انوشیروان خواست ایوان کاخ مدائن را بسازد دستور داد زمینهای اطراف آن را خریداری کنند، زمینهای اطراف از صاحبانش خریداری شد مگر پیرزنی که امتناع ورزید و گفت : من همسایگی شاهنشاه انوشیروان را به تمام عالم نمیفروشم ....

انوشیروان سخن او را پسندید و گفت : خانه پیرزن در جای خودش باقی باشد و آنگاه ساختمان او را محکم و با دوام کرد ایوان را محیط بر آن ساخت
اهل آن نواحی آنجا را "خانه پیرزن" نامیدند

گویند هر روز دود از آشپزخانه پیرزن بر دیوارهای کنده کاری شده زیبای عمارت مینشست و هر صبح و عصر گاوش از روی فرشهای ایوان گذر میکرد و غلامان شکایت به شاهنشاه بردند اما وی گفت هر چه خراب شد دوباره از نو تعمیر کنید!

قیصر روم سفیری به ایران فرستاد و وقتی سفیر به مدائن آمد از عظمت و زیبائی آن بنا در شگفت شد .

در گوشه ایوان یک نقص و کجی
توجه او را جلب کرد پرسید :
آن قسمت چرا درست نشده است ؟

گفتند این محل خانه ی پیرزنی است که مایل به فروش نشد و پادشاه هم او را مجبور نکرد . سفیر گفت :

این چنین کجی و نقص که از عدل و دادگری بهم رسد بهتر از آراستگی و درستی است که از روی ظلم و جور پیدا شود....

طاق کسری جفت نام نیک اگر بینی هنوز
این ز سقف آهنین و وز پایه پولاد نیست
این دوام دولت از فیض عدالت گستریست
ورنه در خشت و گِل این اندازه استعداد نیست
دادخواه و دادگاه و دادیار و دادرس
جمله بر بادند اگر بر دادشان ارشاد نیست ...

@Library_Telegram
☕️ قطعه ای از کتاب

رفتارش با دیگران تفاوت داشت.
دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال میکنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده، اما بعدها به اشتباه خود پی بردم و دانستم که درک او آسان تر از بوییدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند. و من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟

آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پر میشود. جوری که نخواهد به چیز دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچگاه دچار تردید نشود.

📕 #سمفونی_مردگان

#عباس_معروفی

@Library_Telegram
فقط در ممالکی که :
جهل جای علم
زور جای حق و
اوهام جای حقايق را گرفته است،
سلطنت موهبتی ست الهی !

#علی_اکبر_دهخدا

@Library_Telegram
#اندکی_بخندیم

تو اتوبان تهران قم ترافیک بوده،

یڪی از راننده‌ها از یه عابر میپرسه چه خبر شده؟ عابر میگه: يه اخونده رو گروگان گرفتن، گفتن یا 3 میلیارد تومن میدین یا بنزین میریزیم روش و آتیشش میزنیم.

مردم اومدن واسه ڪمک ڪردن...
راننده میگه: خب تا حالا چقدر ڪمک شده؟

عابر میگه: دیگه هرڪی به وسع خودش...
1 لیتر ...2 لیتر
بعضيام ڪارت سوخت دادند 😂

@Library_Telegram
انسان موجود عجیبی است!
اگر به او بگویید در آسمان خدا یکصد میلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد، بی‌چون و چرا می پذیرد.
اما اگر در پارکی ببیند روی نیمکتی نوشته‌اند رنگی نشوید، بی درنگ انگشت خود را به نیمکت می کشد تا مطمئن شود!



#فریدریش_نیچه

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

چون فرهنگ ما مردم ایران طوری است که همیشه گناه را به گردن دیگران می اندازیم و حتی برای یک لحظه تصور این که ممکن است تقصیر خودمان باشد به مخیله مان خطور نمی کند، و چون برای یافتن راه حل مشکلات همیشه به دنبال کوتاهترین آن -حتی اگر بی معنی ترین هم باشد– می گردیم، پس آسانترین راه این است که علت اصلی را موقعیت جغرافیایی معرفی کنیم و چون به حق قابل تغییر نیست، پس باید عقب افتادگی را مثل یک نقص عضو بپذیریم.
تنها مشکلی که باقی می ماند این است که چطور می توانیم با کیاست و سیاست و فریب یا در حقیقت با کلک و دروغ و تقلب خود را بین قدرت ها حفظ کنیم.

📕 #چرا_عقب_مانده_ایم؟

#علی_محمد_ایزدی

@Library_Telegram
۱۰۲ روز از زلزله ۷/۳ ریشتری ۲۱ آبان گذشت و همانطور که میبینید خیلیها هنوز در چادرند

پس این سپاه و برادر بسیج کجا رفتن بودجه که گرفتن برای اسکان و تهیه کانکس زلزله زدگان پس کو؟؟

@Library_Telegram
قطعه‌ای از کتاب

این دنیا دمدمی و گذرنده است . آندنیا همیشگی است .توی پیشانی ما نوشته که باید دست رنج خودمان را بحضرت غول بی شاخ و دم تقدیم بکنیم . تا او بخورد و بنوشد و خوشگذرانی بکند .او عادل و کریم است . او ستون دنیا و عقبی است . ما باید رضایت خاطر گردن کلفتها و قلدران خودمان را فراهم بیاوریم . ما مطیع و منقاد هستیم .اراده آنها اراده آسمان است . ما جان و مال و عرض و ناموس خودمان را کورکورانه در طبق اخلاص میگذاریم و فدای منافع غول بی شاخ و دم میکنیم . ما گوسفندانِ غول بی شاخ و دم هستیم که هم در عروسی و هم در عزای او باید کشته بشویم . این را توی پیشانی ما نوشته اند و از بزرگترین افتخارات ماست! مُقدّر است که آنها از سیری بترکند و ما از گشنگی، زنده باد مُرده های قوم ما! ما برای خاطر مُرده ها زنده هستیم . ما خوش گریه هستیم و گریه بر هر درد بیدرمان دواست! ما از غضب مُرده ها میترسیم . ما مُردار پرستیم . اجی مجی لاترجی!

📕قضیه نمک ترکی

صادق هدایت

@Library_Telegram
#محمدرضا_عالی_پیام

چرا اینگونه از موی زنان ارشاد میترسد
از این موی رها گشته به دست باد میترسد

لباس تیره بر تن ڪن ، لباس قهوه ای ، مشڪی
چرا چونڪه طرف از رنگهای شاد میترسد

ڪند نابود آثار تمدنهای پیشین را
از آنچه آورد تاریخ را در یاد میترسد

به یاسوج از نماد آریوبرزن و شمشیرش
و در ساری هم از سرباز قوم ماد میترسد

چنان چون طالبان ڪه می هراسیدند از بودا
رفیق ما هم از سنگ و گچ و فولاد میترسد

فقط باید ببوسی دست او ،ای بل بله قربان
از اندیشه از استدلال از استعداد میترسد

بزن خود را به آن راه و بگو چیزی نفهمیدم
ڪه او از هر کسی دوزاری اش افتاد میترسد

هم از سرخی گل ترسد هم از سبزے برگ آن
از آن سروے ڪه محڪم جای خود اِستاد میترسد

نه تنها از زبان سرخ و از سرهای سبز ما
از آن دیگی ڪه بوی قرمه سبزی داد میترسد

زمانی می هراسید از تجمع های ملیونی
ولی امروزه روز از تک تک افراد میترسد

ڪسی ڪه منطق او داد و فریاد است و فحاشی
برای چی خودش از واژه ی فریاد میترسد

بزن بر فرق ما تا میتوانی تیشه ی خود را
عزیزم ڪوه ڪی از تیشه ے فرهاد میترسد

گذشت آن دوره ای ڪه می رمید آهو ز صیادان
ڪنون از سایه ی خود نیز هر صیاد میترسد

ڪبوتر میڪند پرواز هم بال پرستو ها
و جغد از اینڪه رفته هیبتش بر باد میترسد

زمانی می رمید از چوب و باتوم آنڪه می فهمید
ولی حالا چماق از ڪله ی پرباد میترسد

ندارد ماهی آزاد خوف از تور ماهیگیر
ڪنون قلاب و تور از ماهی آزاد میترسد

نمیترسد دگر شمشاد از داس و تبر زیرا
ڪه امروزه تبر از قامت شمشاد میترسد

بلی جانم گذشت آن دوره و امروزه لولو هم
چنین از بچه های این خراب آباد میترسد

خدایا میشود روزی رسد گویند ای هالو
ببین وارونه شد مادرزن از داماد میترسد! 


#هالو

@Library_Telegram
پهلوان پنبه و پنبه ی کسی را زدن»

(این اصطلاح را برای کسی به کار می برند که  آشکار شود چیزی در چنته ندارد و ادعاهایش توخالی بوده است)

ایرانیان در گذشته معنی عزا و ناله را نمی دانسته اند و در کنار تلاش و فعالیت پیوسته به نشاط و پایکوبی می پرداخته اند. به طور متوسط می توان گفت که ایرانیان قدیم که در سال نزدیک به پنجاه جشن داشته اند، در هر هفته یک جشن می گرفته اند.

در کنار نوروز در آغاز بهار، جشن تیرگان در آغاز تابستان، جشن مهرگان در آغاز پاییز، جشن بهمنگان در آغاز زمستان، جشن سده در پایان زمستان ، می توان  ده ها جشن کوچک و بزرک دیگر را نیز از قبیل بلا گردانی، کوزه شکنی، اسفند دود کنی، به صحرا روی، تخم مرغ شکنی، شال اندازی، بخت گشایی، گره گشایی، گردو شکنی، عاطل و باطل، فالگوش، فال کوزه، جشن های پهلوانی، جشن های ورزشی و یا جشن مردگیران در پنج روز پایانی اسفند ماه که جشن سلطه و حکومت زنان بر شوهران شان بوده است نام برد. ( آیین های نوروزی، مرتضی هنزی، ص ۴٣).

یکی از مراسم جالب که در برخی از جشن ها اجرا می گردید نمایشی بود که در آن مسخره و دلقکی لباس مضحکی به تن می کرد که درون و بیرون آن پر از گلوله های پنبه  بود و او را به شکل پهلوانی تنومند و پرزور در می آورد.

در کنار این «پهلوان پنبه» ، حلاجی (پنبه زنی)  نیز که کمانی در دست داشت و در برابر تماشاگران به رقص و پایکوبی می پرداخت، در همان حال رقص کم کم «پهلوان پنبه» را با زدن کمان خود لخت و برهنه می کرد و این کار را تا هنگامی ادامه می داد که تمام پنبه های تن او بر باد می رفت و اندام واقعی و نحیف و استخوانی او نمودار می گردید (لغت نامه ی دهخدا).

این پهلوان که اکنون دیگر «پنبه اش را زده بودند» و چیز دیگری نداشت تا ابراز وجود کند، به ناچار در برابر شلیک خنده ی تماشاگران از صحنه خارج می گردید و نوبت را به پهلوانان واقعی می داد.

@Library_Telegram
🔔 #امپراطوری_آستان_قدس_رضوی

💢 در سال 1366 که قانون مالیاتی ایران تصویب شد خمینی آستان قدس و موسسات وابسته‌اش را از پرداخت مالیات معاف کرد اما نکته همین است که 90% از بنگاه‌های متصل به آستان قدس بعد از مرگ او و در سه دهه گذشته پدیدار شدند که فعالیت‌های این بنگاه‌ها از بیمارستان تا خودروسازی را در بر می‌گیرد

#موسسات_و_شرکت‌های_صنعتی

🔻 شرکت سیمان سمنگان
🔻 شرکت تهیه و تولید فرش آستان
🔻 کارخانجات سنگ قدس رضوی
🔻 کارخانجات صنایع چوبی آستان
🔻 شرکت معادن وگرانیت قدس
🔻 شرکت نخ ریسی و نساجی خسروی
🔻 موسسه چاپ و انتشارات آستان

#موسسات_و_شرکت‌های_غذایی

🔻 شرکت آرد قدس رضوی
🔻 شرکت خمیر مایه رضوی
🔻 شرکت فرآورده‌های غذایی رضوی
🔻 شرکت فرآورده‌های لبنی رضوی
🔻 شرکت قند آبکوه
🔻 شرکت قند تربت حیدریه
🔻 شرکت قند چناران
🔻 شرکت قند خراسان رضوی
🔻 شرکت نان قدس رضوی

#موسسات_و_شرکت‌های_کشاورزی

🔻 شرکت کشاورزی رضوی
🔻 شرکت عمران جنگل‌های قدس
🔻 شرکت کشاورزی وموقوفات چناران
🔻 شرکت کشت وصنعت اسفراین
🔻 شرکت کشت وصنعت انابد
🔻 شرکت کشت وصنعت سرخس
🔻 موسسه باغات آستان قدس رضوی
🔻 موسسه کشت و دام کنه بیست
🔻 موسسه کشت وصنعت مزرعه نمونه
🔻 موسسه موقوفات ملک
🔻 موسسه کشاورزی جنوب خراسان
🔻 موسسه موقوفات و کشاورزی سمنان

#موسسات_و_شرکت‌های_خدماتی

🔻 شرکت پخش رضوی
🔻 شرکت داروسازی ثامن
🔻 شرکت ساختمانی بتن قدس رضوی
🔻 شرکت فن آوری اطلاعات رضوی فاوا
🔻 شرکت کارگزاری رضوی
🔻 شرکت مسکن وعمران قدس رضوی
🔻 شرکت مهندسان مشاور آستان قدس
🔻 شرکت مهندسی آب وخاک
🔻 موسسه اعتباری رضوی
🔻 موسسه خدمات عمران خراسان
🔻 موسسه منطقه ویژه اقتصادی سرخس

#موسسات_و_شرکت‌های_خودروسازی

🔻 شرکت شهاب خودرو
🔻 شرکت شهاب یار
🔻 شرکت کمباین سازی ایران

#املاک_آستان_قدس_رضوی

💢 43% از مساحت مشهد متعلق به آستان قدس است یعنی بیش از 13 هزار هکتار از مساحت این شهر جزو موقوفات آستان قدس رضوی است اما این موقوفات محدود به مشهد و خراسان نیست و آستان قدس در سرتاسر ایران زمین و باغ و چاه و قنات دارد و بیش از 300 هزار مستاجر ، از همدان و آذربایجان شرقی و گلستان و گیلان تا تهران و سمنان و یزد ... ارزش تقریبی زمین‌های آستان قدس را حدکد 20 میلیارد دلار تخمین می‌زنند ...!!

#موسسات ، شرکت‌ها و کارخانه‌هایی که آستان قدس رضوی یکی از #سهامداران اصلی آنهاست

🔻 راه‌آهن مشهد
🔻 فرودگاه بین‌المللی سرخبخشی
🔻 پارکینگ طبقاتی صحن رضوی
🔻 شرکت فولاد مبارکه

💢 نهادی که روزگاری قرار بود با موقوفات شهروندان کار خیریه پیشه کند حالا آنقدر بزرگ و قدرتمند شده است که نه نهادهای نظارتی و نه‌دولت جرات نزدیک شدن به حریم و حوزه استحفاظی #امپراطوری_علم_الهدی را ندارند

💢 وقتی بنگاه‌های اقتصادی آستان قدس رضوی که از آن به عنوان #بزرگ_‌ترین امپراتوری مالی خاورمیانه یاد می‌شود نه تنها مالیات نمیدهد بلکه دفتر و دستک‌ روشنی ندارد و به هیچ مرجعی هم حساب پس نمی‌دهد در چنین کشوری از شفافیت سخن گفتن بیشتر شبیه جک گفتن است !!!

@Library_Telegram
اگه مثبت فکر نکنیم چی می شه؟
همین الان هرجا که نشستین پای راستتون رو از زمین بلند کنین و در جهت عقربه های ساعت بچرخونین...
حالا همزمان؛ با دست راستتون تو هوا حرف "ع" رو بنویسین.
دیدین؟!
جهت حرکت پاتون عوض شد!
می دونید چرا؟!
چون وقتی می خواهید حرف "ع" رو بنویسین، ذهن شما در جهت خلاف عقربه های ساعت حرکت می کنه.
به همین دلیل پاتون ناخودآگاه جهتشو عوض می کنه تا
--> "با ذهنتون هماهنگ عمل کنه" ᐸ--

اینو گفتم که یادتون باشه وقتی دارین منفی فکر می کنین، بدونین که ناخودآگاهتون علیه شما می شه و شروع می کنه به رفتار منفی حتی اگه شما نخواسته باشین!

@Library_Telegram