کتابخانه تلگرام
89K subscribers
2.88K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
Forwarded from همه چی، هیچی
این یک ماه رو هم زنده بمونیم

میتونیم بگیم :
ما بازماندگان سال 96 هستیم..!!


@hychy
دردهائی که من دﺍشتم، بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم اونا نمیتونن بفهمن! خستگی پدرﺍنم در من باقی مونده بود و نوستالژی ﺍین گذشته ‌رو در خود حس می‌کردم.

📕 تاریکخانه

صادق هدایت

@Library_Telegram
حدود ۱۶۰ سال پیش ملک التجار روسیه یک دست چای خوری برای امیر کبیر تحفه فرستاد
امیر اندیشید که آیا صنعت گران زِبردست ایرانی می توانند نظیرش را بسازند؟

سالها بعد در ایام نوروز جمعی در باغ چهل ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این بین گدایی پیش آمد و گفت:
من واقعا گدا نیستم سرگذشتی دارم اگر حوصلهٔ شنیدن دارید برایتان تعریف کنم گفت:

در زمان صدارت امیر کبیر یک روز حاکم اصفهان صنعت گران شهر را احضار کرد و گفت آیا میتوانید کسی را که در میان شما از همه استادتر است معرفی کنید؟ صنعتگران مرا معرفی کردند
حاکم گفت: امیرکبیر برای کار مهمی تو را به تهران خواسته است، به تهران رفتم
سماوری نزد امیر بود؟ سماور را آب و آتش نمود و تمام اجزاء سماور را بیان کرد و گفت: میتوانی سماوری مانند این بسازی؟ من تا آن زمان سماور ندیده بودم

گفتم: بله می توانم
امیر گفت مانندش را بساز و بیاور، سماور را برداشتم مشغول شدم پس از اتمام کار سماور ساخته شده را نزد امیر بردم و مورد پسند واقع شد، امیر پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟

من عرض کردم روی هم رفته ۱۵ ریال

امیر دستور داد تا امتیاز نامه ای برای من بنویسند که فن سماور سازی به طور کلی برای مدت ۱۶ سال منحصر به من باشد و بهای فروش هر سماور را ۲۵ ریال تعیین کردند پس از صدور این فرمان گفتند به حاکم اصفهان دستور دادم که وسایل کار را از هر جهت فراهم نماید، در اصفهان به سرعت مشغول کار شده و چند نفر را نیز استخدام کردم
و مجموعا مبلغ ۲۰۰ تومان خرج شد

اما بعد از مدتی به دنبال من آمدند و من را همچون دزدان نزد حاکم بردند، حاکم با خشونت گفت: امیرکبیر از صدارت خلع شده و دیگر کاره ای نیست و باید هر چه زودتر مبلغ ۲۰۰ تومان را به خزانهٔ دولت برگردانی، من پولی نداشتم مصادره اموالم صادر شد ۱۷۰ تومان فراهم شد
برای ۳۰ تومان دیگر مرا سر بازار برده و جلوی مردم چوب زدند تا اینکه مردم ترحم کرده و سکه های پول را به سوی من که مشغول چوب خوردن بودم پرتاب کردند ... آن ۳۰ تومان هم پرداخت شد اما به خاطر آن چوبها و صدمات چشم هایم تقریبا نابینا شد و دیگر نمیتوانم به کارگری مشغول شوم از این رو به گدایی افتادم ...!

این حکایت دویست سالهٔ ماست که با تغییر اشخاص و حاکمان کل زیر ساخت هایمان را شخم میزنیم... البته چهل ساله کلا شخم زدیم.

@Library_Telegram
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺مردى با یک چاقوى بزرگ به ایستگاه پلیس حمله میکنه ولی افسر پلیس بجاى اسلحه کشیدن، شروع به صحبت کردن با چاقوکش میکنه

تو ایران بود با توپ و تانک و آرپی جی با فرد معترض مقابله میکردن

@Library_Telegram
از دلایل وجود جشن‌های بسیار درایران باستان این بودکه ایرانیان معتقد بودند شادی‌های زندگی باعث همدلی وبیزاری ازخون‌ریزی وگرایش به راستی،درستی ومهربانی میشود ومانع ازخشونت آنها میشود.

@Library_Telegram
#اندکی_تٵمل

ڪشتی به گِل نشسته....
حڪایتی اشنا در مملڪت ما....
هیچ ڪس سر ڪار تخصصی خود نیست......و هرگز کیفیت هم اتفاقی نمیشود....
جان ماڪسول

یڪی از روزها ناخدای یک ڪشتی و سرمهندس آن دراین‌باره بحث می‌ڪردند ڪه در ڪار اداره و هدایت ڪشتی ڪدام‌یک نقش مهم‌تری دارند. بحث به‌شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد ڪرد ڪه یک روز جایشان را با هم عوض ڪنند. قرار گذاشتند ڪه سرمهندس سڪان ڪشتی را به‌دست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس ڪشتی برود. هنوز چند ساعتی از جابه‌جایی نگذشته بود ڪه ناخدا عرق‌ریزان با سر و وضعی ڪثیف و روغن‌مالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش می‌ڪنم، ڪشتی حرڪت نمی‌کند.»

سرمهندس فریاد ڪشید: «البته ڪه حرڪت نمی‌کند، ڪشتی به گِل نشسته است!»

حڪایت این روزهای مملڪت ما

@Library_Telegram
#یک_دقیقه_مطالعه 📚

دانمارک و سوئد در قرن هفده میلادی درگیر جنگ دامنه داری با یکدیگر بودند.

در یکی از این جنگ ها و پس از عقب نشینی سوئدی ها، یکی از سربازان دانمارکی که جراحت مختصری برداشته بود احساس تشنگی کرد. وقتی دست به قمقه برد تا آب بنوشد، صدایی ضعیف به گوشش رسید. این صدای یک سرباز مجروح سوئدی بود که تقاضای آب می کرد.

سرباز دانمارکی به سویش رفت، کنارش زانو زد تا از آب قمقمۀ خود به او بدهد. درست در همین لحظه سرباز سوئدی به روی سرباز دانمارکی شلیک کرد. گلوله مختصر خراشی در شانه اش ایجاد کرد. او گفت: می خواستم به تو آب بدهم ولی تو خواستی مرا به قتل برسانی. آیا پاداش من این بود؟
من قصد داشتم تمام آب قمقمه را به تو بدهم. ولی حالا که این کار را کردی فقط نصف آن را به تو می دهم.

یکی از افسران ارتش دانمارک که از نزدیک شاهد این ماجرا بود پادشاه دانمارک را از آنچه دیده بود آگاه ساخت. پادشاه، سرباز را به حضور طلبید.

- چرا نیمی از آب قمقمه ی خود را به دشمنی دادی که قصد کشتن تو را داشت؟
سرباز پاسخ داد: هر چند او قصد جان مرا کرده بود ولی به هر حال، انسانی مجروح بود و انسانیت به من حکم می کرد که به یک فرد تشنه و مجروح آب برسانم.

پادشاه گفت: تو لایق آن هستی که سردار ارتش من باشی.

نکته: با هرکس مطابق شأن خود رفتار کن نه شأن مخاطبت. این اصل که با هر کس مطابق آنچه او عمل کرده رفتار کنید، شما را تبدیل به یک اثرپذیر مطلق و بی اراده می کند.

📕 به دنیا آمده ایم تا آن را تغییر دهیم

#مسعود_لعلی

@Library_Telegram
🌹مرداویچ🌹

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥

ادامه👇👇👇
🌹مرداویچ🌹

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥

قتل مرداویج یکی از بزرگترین زیانهایی بود که ملت ایران برد . زیرا این امر باعث شد که مرداویج نقشه وسیع و مهم خود یعنی ایجاد حکومت بزرگی در ایران و تجدید دوره ساسانی و برانداختن حکومت بنی عباس را به پایان نرساند . اجرای چنین نقشه بزرگ و مهمی برای مرداویج شجاع و جنگاور ، امر دشواری نبود ، اما برای دیگران به آسانی میسر نمی گردید .او بزرگترین مردی بود که آمال دیلمان و مردان شجاع کوهستانی گیلان و مازندران را در برانداختن قدرت تازیان و از میان بردن ” سیاه پوشان “ می توانست برآورد . زیرا وی عالیترین نمونه شجاعت و دلاوری این مردان رزمسار بود .
🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥
👍1
Ghasede Eshgh-(3dakadeh.com)
Davod Maghami
قاصد عشق
داوود مقامی

💠💠💠
کانال موسیقی اصیل ایرانی
@Original_IR_Music
👍1
🔴 واکنش روزنامه جمهوری اسلامی به نامه احمدی نژاد: مردم را از ابهام نجات دهید.

مردم می‌پرسند حاکمیتی که حتی يک دهم اين مطالب را از ديگران تحمل نکرده چگونه اينها را که از خط قرمزها عبور کرده‌اند تحمل می‌کند؟

کسانی که بعد از دو دوره حاکميت بر کشور خواستار عزل رئيس قوه قضائيه و برگزاری انتخابات زودهنگام رياست جمهوری بدون دخالت شورای نگهبان می‌شوند، آيا صرفاً از هوس‌های سیاسی خودشان حرف می‌زنند يا از چيزی خبر دارند؟

آيا آنها چیزهایی می‌دانند که ديگران نمی‌دانند؟

آنها اگر درست می‌گویند چرا به خواسته‌هاي‌شان عمل نمی‌شود؟ و اگر خلاف می‌گويند چرا با آنها برخورد نمی‌شود؟

اگر در اين تحمل کردن مصلحتی وجود دارد، چرا به مردم گفته نمی‌شود تا از اين همه سؤال و ابهام نجات پيدا کنند؟

@Library_Telegram
👍1
☕️ قطعه ای از کتاب

هر گاه شتری در پهنه ی کویری از پای درافتد، آسمان پر از باشه گان و لاشخوران می شود.
به اولین یورش، کلاغان چشمانش را از کاسه ها بیرون می کشند و جانوران می خورندش. مرد نیز چنین است.
پس، فروافتادن مباد. مباد!
شکستن شاید، اما درغلتیدن نه. نبودن شاید، اما نیمه کاره بودن نه.
شلیدن به عبث، هرگز! مرگ حتی به از خواری. مردان را دلت قرین مباد.
کدام چشم اندازی دلشکن تر از تاشدن مرد؟
نمد برای تاشدن است، نه مرد! 

📕 کلیدر

محمود دولت ابادی

@Library_Telegram
Forwarded from همه چی، هیچی
آسایش جهان در یک بیت از فردوسی بزرگ👌

به نزد کهان و به نزد مهان
به آزار موری نیرزد جهان



@hychy


جامعه ایرانی هنوز اندر خم فرقه گرایی و خرافه پنداری عصبیت وتعصب در گرداب جهالت وعقب ماندگی ذهنی خویش غوطه ور است

همیشه دنبال مرشد، شاه، امام ،استاد ،پیامبرو چوبان است
اینگونه مردم در تراز با گوسپندان جای میگیرن هیچگاه نگرش وجهان بینی از خویش ندارن به همین دلیل است مجذوب نگرش های قدما یا هرنوع جهان بینی های چه مضرچه مفید میشوند
اینگونه مردمان نااندیشمندان هستند
که وسیله ودستاویز دیگران میشوند
برای راهبرد ومقاصد وسیاست های
پیامبران ،مرشدان ،شاهان
جان ومال وناموسشان(این واژه را از فرهنگ لغات حذف کنید)ودرکل زندگیشان رابه باد فنا میدهند صرفا بدلیل نا اندیشه گری.

#ویر

@Library_Telegram
بدترین بیسواد، بیسواد سیاسی است!

وی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و میگوید که : “از سیاست بیزار است”.
چنین آدم سبک‌مغزی نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست است که زنــان فــاحــشه و کــودکان خــیابانــی می‌سازد، قتــل و غــارت را زیاد می‌کند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت می‌افزاید…

✍️برتولت برشت

@Library_Telegram
قطعه‌ای از کتاب

مشکل مردم این است که به قدری عاشق باورهایشان هستند که تمام الهامات شان یا باید قطعی وجامع باشد یا هیچ .نمی توانند این احتمال را قبول کنند که حقیقت شان شاید فقط عنصری از حقیقت را در خود داشته باشد.پس شاید این احتمال وجود داشته باشد که بعضی بیماری ها زاده ی ذهن باشند واز آن جایی که آدم هر چقدر هم بدبخت شود باز هم دنبال بدبختی می گردد.

📕جزء از کل

استیو تولتز

@Library_Telegram
📕 تاریخ گفته نشده اسلام

سیامک ستوده 2جلد

جلد اول: جریان پیدایش و شکل گیری مالکیت خصوصی، خانواده و دولت
جلد دوم: چگونه محمد به زور عربستان را وارد عصر تمدن کرد

اسلام رونوشت عربی شده جدیدی از مذاهب ناکام و قبلا آزمایش شده سامی در عربستان بود که اکنون محمد بدون آنکه از ناکامی آتی ولی موقتی خود خبر داشته باشد، سعی در پوشاندن آن بر پیکر عریان و بدوی جامعه عرب داشت. نگاهی به بعضی مشترکات آیات قرآن با مندرجات مذاهب آزمون شده قبلی میزان صحت این مدعا را روشن می سازد.

@Library_Telegram
تاریخ گفته نشده اسلام (جلد اول) .pdf
2.9 MB
📕 تاریخ گفته نشده اسلام (جلد اول)

سیامک ستوده


@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
تاریخ گفته نشده اسلام (جلد دوم) .pdf
5.6 MB
📕 تاریخ گفته نشده اسلام (جلد دوم)

سیامک ستوده


@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_bot
👌✌️چگونه ایرانیان، مغولان را از ایران بیرون کردند و ایران را آزاد ساختند؟

🔸زوال از یک روستا شروع شد!

‏صدوبیست سال مغولها هر چه خواستند در ایران کردند. جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشند.
از کشتن صدهزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل مغول‌ها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند ولی چون بیابانگرد بودند در شهرها زندگی نمی‌کردند.
مغول‌ها همه حقی داشتند
‏مغولان مجاز بودند هر که را خواستند بکشند، به هر که خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند. ایرانیان برایشان برده نبودند،احشام بودند
‏در تاریخ دورهٔ مغول همه‌چیز باورنکردنی است. چنان یأسی میان مردم ایران وجود میداشته که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمی‌کردند.
‏ابن اثیر می‌نویسد: یک مغول در صحرایی به هفده نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد. هیچکس جرات نکرد مقاومت کند جز یک نفر که او را کشت
‏داستان از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع می‌شود. چند مغول بیابانگرد به خانهٔ این‌دو می‌روند و زنان و دخترانشان را طلب می‌کنند
‏بر خلاف ۱۲۰سال قبلش،دو برادر مقاومت می‌کنند و مغولان را می‌کشند.مردم باشتین اول می‌ترسند ولی مرد شجاعی به نام عبدالرزاق دعوت بایستادگی میکند

‏خبر به قریه‌های اطراف می‌رسد. حاکم سبزوار مامورانی را می‌فرستد تا دو برادر را دستگیر کنند.
عبدالرزاق با کمک مردم روستا ماموران را می‌کشد.
‏در نهایت حاکم سبزوار سپاهی چندصدنفره را به باشتین می‌فرستد، ولی حالا خیلی‌ها جرأت مقاومت می‌کنند. عبدالرزاق فرمانده قیام می‌شود.
‏در چند روستا، مردم مغولان را می‌کشند و خبرهای مغول‌کشی کم‌کم زیاد می‌شود. عبدالرزاق نام سربداران بر سپاهیان از جان گذشته‌اش می‌گذارد.
‏فوج‌فوج مردمان به‌ستوه آمده از ستم مغول‌ها به باشتین می‌روند تا به عبدالرزاق بپیوندند و در برابر سپاه ارغونشاه (حاکم سبزوار) بایستند
‏عبدالرزاق بر ارغونشاه پیروز می‌شود و سبزوار فتح می‌گردد. پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغول‌ها فائق می‌شوند.
آن روز حتماً پرشکوه بوده است!
‏طغای‌تیمور ایلخان مغول،یک ایلچی مغول را می‌فرستد تا سربداران از او اطاعت کنند. سربداران او را می‌کشند و از طغای‌تیمور می‌خواهند که اطاعت کند
‌‎#سربداران به جنگ می‌روند و طغای‌تیمور را شکست می‌دهند.
و این نقطهٔ پایان ایلخانان مغول است،
همان لحظه‌ای که ‎#سیف_فرغانی انتظارش را می‌‌کشید

‏هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

‏آن کس که اسب داشت، غبارش فرونشست
باد سُم خران شما نیز بگذرد

در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد...

@Library_Telegram