Chinese Songs【聞說】中國武侠風歌曲.mp3
من توی ناول «استاد بودن ساده نیست.» با این آهنگ آشنا شدم. البته این آهنگ بازخوانی عه و آهنگ اصلی خیلی قدیمیتره.
در کل از سلیقهی شن ژیشیان، شخصیت اصلی داستان، خوشم اومد.😔✨
در کل از سلیقهی شن ژیشیان، شخصیت اصلی داستان، خوشم اومد.😔✨
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توی سلف گیر افتادیم. انقدر بارون و تگرگ شدید بود که برقها هم قطع شدن.
حس انیمههایی رو دارم که بارون میگیره و دانشآموزا توی مدرسه و بدون چتر گیر میفتن. البته که قطعا قرار نیست مثل وانشات «بزرگ و خوشحال» یه قند عسل با چتر پیداش بشه بگه بیا برسونمت خانومی و فلان.
ما میشینیم بارون کم بشه اسنپ بگیریم بریم خانهمان زیر پتو.
همهجا خنک و مرطوبه و بوی خیسی بارون میاد.😭 خیلی قشنگه...
اگه پریود و دردمند نبودم و کتابهای ژاپنیم توی کولهپشتیم نبودن و نمیخواستم واسه فاینال جمعه، زبان بخونم... خیلی حالم بهتر هم میبود.
میخواستم برم کتابخونهی دانشگاه که ژاپنی بخونم ولی با قطعی برق فعلا کنسله. میریم خونه چیل میکنیم تا دلدرد کمردردمون هم بهتر بشه.😔
#خاطره 🦄
حس انیمههایی رو دارم که بارون میگیره و دانشآموزا توی مدرسه و بدون چتر گیر میفتن. البته که قطعا قرار نیست مثل وانشات «بزرگ و خوشحال» یه قند عسل با چتر پیداش بشه بگه بیا برسونمت خانومی و فلان.
ما میشینیم بارون کم بشه اسنپ بگیریم بریم خانهمان زیر پتو.
همهجا خنک و مرطوبه و بوی خیسی بارون میاد.😭 خیلی قشنگه...
اگه پریود و دردمند نبودم و کتابهای ژاپنیم توی کولهپشتیم نبودن و نمیخواستم واسه فاینال جمعه، زبان بخونم... خیلی حالم بهتر هم میبود.
میخواستم برم کتابخونهی دانشگاه که ژاپنی بخونم ولی با قطعی برق فعلا کنسله. میریم خونه چیل میکنیم تا دلدرد کمردردمون هم بهتر بشه.😔
#خاطره 🦄
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی روبهرویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی! گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژهها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت، میشود آیا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو
پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
- بیتا امیری
#نوشته 🦄
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی روبهرویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی! گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژهها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت، میشود آیا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو
پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
- بیتا امیری
#نوشته 🦄
لایت مود و دارک مود آسمون خوشگل امروز.
بعد از سه روز بارندگی، بالاخره یکم نور خورشید.✨
بعد از سه روز بارندگی، بالاخره یکم نور خورشید.✨
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم! آهوکم
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی
پس ازین درهی ژرف
جای خمیازهی جادو شدهی غار سیاه
پشت آن قلهی پوشیده ز برف
نیست چیزی، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعلهی پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم
منشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه سادهی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمیست
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمیست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بیخویشتنم
پوپکم! آهوکم
تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من
بی تو؟ چون مردهی چشم سیهت
منشین اما با من، منشین
تکیه بر من مکن، ای پردهی طناز حریر
که شراری شدهام
پوپکم! آهوکم
گرگ هاری شدهام...
- مهدی اخوان ثالث
#نوشته 🦄
پوپکم! آهوکم
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی
پس ازین درهی ژرف
جای خمیازهی جادو شدهی غار سیاه
پشت آن قلهی پوشیده ز برف
نیست چیزی، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعلهی پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم
منشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه سادهی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمیست
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمیست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بیخویشتنم
پوپکم! آهوکم
تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من
بی تو؟ چون مردهی چشم سیهت
منشین اما با من، منشین
تکیه بر من مکن، ای پردهی طناز حریر
که شراری شدهام
پوپکم! آهوکم
گرگ هاری شدهام...
- مهدی اخوان ثالث
#نوشته 🦄
خب...
من یک آویز رنگینکمونی و یه دستبند گیلاسی از غرفههای انجمن علمی دانشجوها و از غرفهی صنایع دستی هم خریدم و از همون دختر فروشندههه خواستم دستبنده رو واسم ببنده. چون مهربون به نظر میرسید و من کس دیگهای رو نداشتم که واسم ببندش.
و کلی لبخند مهربان و ارتباط چشمی کمرو هم پاشیدم به سر و صورتش.
مود ابرازگر با لبخند ملیح و فمینینم رو امروز آن کردم.😂
و متوجه شدم خط چشم آبی جدیدم هم پشت پلکهام تیرهتر دیده میشه و خیلی فرقی با مشکی نداره. :(
الان کمتر دلم گرفته.
بریم سر نوشتن ورک بوک ژاپنی.🚶
#خاطره 🦄
من یک آویز رنگینکمونی و یه دستبند گیلاسی از غرفههای انجمن علمی دانشجوها و از غرفهی صنایع دستی هم خریدم و از همون دختر فروشندههه خواستم دستبنده رو واسم ببنده. چون مهربون به نظر میرسید و من کس دیگهای رو نداشتم که واسم ببندش.
و کلی لبخند مهربان و ارتباط چشمی کمرو هم پاشیدم به سر و صورتش.
مود ابرازگر با لبخند ملیح و فمینینم رو امروز آن کردم.😂
و متوجه شدم خط چشم آبی جدیدم هم پشت پلکهام تیرهتر دیده میشه و خیلی فرقی با مشکی نداره. :(
الان کمتر دلم گرفته.
بریم سر نوشتن ورک بوک ژاپنی.🚶
#خاطره 🦄
یه فنآرت ناناز چند اسلایدی از جانگهو کشیده بودم که قرار بود توی اسلایدهای بعد ولیعهد هم وارد قاب بشه و اصلا ماه...✨🤌
که به دلایلی از اساس پاک شد.
پس من به جای چصناله نشستم زارت یه نقاشی یهویی کشیدم که به نظر میاد حال درونیم در اون لحظه رو نشون میده.😂😔
این اون فاطمهی درونمه که نقاشی عسلش حذف شده و جن گرفتهاش.
#آرت 🦄
که به دلایلی از اساس پاک شد.
پس من به جای چصناله نشستم زارت یه نقاشی یهویی کشیدم که به نظر میاد حال درونیم در اون لحظه رو نشون میده.😂😔
این اون فاطمهی درونمه که نقاشی عسلش حذف شده و جن گرفتهاش.
#آرت 🦄
غمخوار من به خانهی غمها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من، به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای من و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!
- فاضل نظری
#نوشته 🦄
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من، به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای من و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!
- فاضل نظری
#نوشته 🦄
چرا ملت توی مطب انقدر زل میزنن به آدم.😂😭
حالا درسته رژلب تیرهام هارمونی خاصی با پیرهن چارخونهی سیاه سفید مردونهی گشادم داره...
ولی دیگه نخورید منو.😔
حالا درسته رژلب تیرهام هارمونی خاصی با پیرهن چارخونهی سیاه سفید مردونهی گشادم داره...
ولی دیگه نخورید منو.😔
وای تازه پیرهنم یکم تو ماشین لباسشویی رنگ هم گرفته و مربعهای سفیدش یه تم لایتی از صورتی داره.
ولی خب اوکیه چون
بلک پینک این یور اریاااا
ولی خب اوکیه چون
بلک پینک این یور اریاااا