This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوست دارم به همچین درجهای توی هنر برسم. فقط به احساساتی که با کمترین خطوط ممکن توی طرحهاش گنجونده نگاه کنین. تکنیک، نور، قدرت قلم، فوکوس و همهی اینا به حاشیه رفتن و اولین چیزی که شما رو مجذوب میکنه و تحت تاثیر قرار میده، حس عمیق و دارک و پیچیدهایه که توی کلیت طرح گنجونده شده. پر از احساسات متنوعه که اغلب بسیار غمگین هم هستن. واقعا محشره. تابحال با چندتا طراحی بغض نکرده بودم. از ته قلبم حسشون میکنم.😭
اسم هنرمند: کته اشمیت کلویتس
پ.ن: نتونستم یک مقالهی کامل و جامع برای زندگینامهاش پیدا کنم. میتونین با سرچ اسمش، بقیهی آثار و اطلاعات کامل رو دربارش پیدا کنین. و حتی اگه به چیز جالبی برخوردین، با منم به اشتراک بذارینش. ✨🤍
#معرفی 🦄
اسم هنرمند: کته اشمیت کلویتس
پ.ن: نتونستم یک مقالهی کامل و جامع برای زندگینامهاش پیدا کنم. میتونین با سرچ اسمش، بقیهی آثار و اطلاعات کامل رو دربارش پیدا کنین. و حتی اگه به چیز جالبی برخوردین، با منم به اشتراک بذارینش. ✨🤍
#معرفی 🦄
Dil Ibadat
K.K.
دقیقهی 2:35 این آهنگ، واسه من جزو پر احساسترین موسیقیهاییه که شنیدم.
خوانندهاش اونقدر خالصانه و با درد و غم این قسمت رو میخونه که انگار از ته ته قلبش، با تمام وجودش داره کلماتی که میگه رو درک میکنه و التماس میکنه.
خودتون رو از شنیدنش و «خوندن ترجمهاش از اینجا» محروم نکنین.✨
پ.ن: خوانندهاش فوت شده بچهها. اینهمه احساس و زیبایی دیگه تکرار نمیشه.🥲
خوانندهاش اونقدر خالصانه و با درد و غم این قسمت رو میخونه که انگار از ته ته قلبش، با تمام وجودش داره کلماتی که میگه رو درک میکنه و التماس میکنه.
خودتون رو از شنیدنش و «خوندن ترجمهاش از اینجا» محروم نکنین.✨
پ.ن: خوانندهاش فوت شده بچهها. اینهمه احساس و زیبایی دیگه تکرار نمیشه.🥲
◎•°Lär°•◎
این بزرگترین نقاشی ایه که تابحال کشیدم.😂 نقاشی دیواری از رشته های دانشگاهی باستان شناسی و هنر.
پایان کار.
هوا سرده به زور دارم تایپ میکنم دستام یخ کردن. دیوار سیمانی و ناهمواره و قلموها بیکیفیت...
ولی از سر استادش هم زیاده. تمام تلاشم رو کردم واقعا.🤌😔
#آرت 🦄
هوا سرده به زور دارم تایپ میکنم دستام یخ کردن. دیوار سیمانی و ناهمواره و قلموها بیکیفیت...
ولی از سر استادش هم زیاده. تمام تلاشم رو کردم واقعا.🤌😔
#آرت 🦄
The Way
Zack Hemsey
روحم با این آهنگ پرواز میکنه. حس میکنم تمام نقاط غمگین زندگیم از جلوی چشمام میگذرن. واقعا حس تموم شدن و گذشتن زندگی رو میده. مثل اسمش.✨
بچهها من یه فیلم خیلی تاثیرگذار و خوب هندی دیدم.
و انقدررر که حس همزاد پنداری با محتوای این فیلم داشتم، ترسناک بود. فیلم دربارهی خرافات و جنسیت زدگی و نابرابری زن و مرد و مردسالاری خیلیییی سمی جامعهی هنده. و این موضوع خیلی خیلی خیلیییی آزار دهنده رو، به بهترین نحو درام و یه کمدی ملایم و شاید تلخ نشون میده.
با خانوما مثل ماشین بچه آوردن رفتار میشه و اگه نتونن پسر بیارن اونا رو بیرون میکنن از خونه و مایهی ننگن.
نقش اصلی ده ساله ازدواج کرده و با وجود رابطهی جنسی، هنوز زنش رو نبوسیده. چون عشقش به یک زن، «جادو شدن توسط زن» محسوب میشه.
پسرای مست مزاحم دخترا میشن و رئیس روستا (شما بخونین رهبر مرد سالارِ جامعه) استفاده از صابون معطر برای خانوما رو ممنوع میکنه. تا پسرا رو تحریک نکنن. :)))
و زنان جامعه توی این تحقیر رشد کردن و حتی خودشون هم ارزش خودشون رو فراموش کردن و فکر میکنن این حقشونه اینطور باهاشون رفتار بشه... و حتی رفتار زنان دیگه هم با هم، به همین شکله.
تحقیر آمیز... سرکوبگر... کنار گذاشته شده از همه چیز.
توی سکانس طلایی این فیلم (از نظر من) شخصیت اصلی که یک مرد و عاشق همسرش هم هست میگه:
_امروز صابون معطر رو ممنوع کردن. فردا خودتون رو ممنوع میکنن. شما رو توی یک اتاق و مکان امن حبس میکنن و فقط برای ادامه نسل شما رو بیرون میارن...
و دلم گرفت که چقدر این داستان، نه تنها برای من، که برای تمام زنهای دنیا آشناست. :)
خانومایی که توی یک روستا، هیچکدوم محبتی مثل بوسه رو نچشیدن و از خشم و ناامیدی و تحقیر پر شدن.
فیلم پر از صحنههای معنیدار و رفتارهای قابل بحث و تحلیله و زیباییهای بصری خوبی هم داره و بازیگرهای بسیار خوبی هم توش هستن. ارزش دیدن داره قطعا. ببینیدش خلاصه...
اسم فیلم: Jayeshbhai jordaar 2022
#معرفی 🦄
و انقدررر که حس همزاد پنداری با محتوای این فیلم داشتم، ترسناک بود. فیلم دربارهی خرافات و جنسیت زدگی و نابرابری زن و مرد و مردسالاری خیلیییی سمی جامعهی هنده. و این موضوع خیلی خیلی خیلیییی آزار دهنده رو، به بهترین نحو درام و یه کمدی ملایم و شاید تلخ نشون میده.
با خانوما مثل ماشین بچه آوردن رفتار میشه و اگه نتونن پسر بیارن اونا رو بیرون میکنن از خونه و مایهی ننگن.
نقش اصلی ده ساله ازدواج کرده و با وجود رابطهی جنسی، هنوز زنش رو نبوسیده. چون عشقش به یک زن، «جادو شدن توسط زن» محسوب میشه.
پسرای مست مزاحم دخترا میشن و رئیس روستا (شما بخونین رهبر مرد سالارِ جامعه) استفاده از صابون معطر برای خانوما رو ممنوع میکنه. تا پسرا رو تحریک نکنن. :)))
و زنان جامعه توی این تحقیر رشد کردن و حتی خودشون هم ارزش خودشون رو فراموش کردن و فکر میکنن این حقشونه اینطور باهاشون رفتار بشه... و حتی رفتار زنان دیگه هم با هم، به همین شکله.
تحقیر آمیز... سرکوبگر... کنار گذاشته شده از همه چیز.
توی سکانس طلایی این فیلم (از نظر من) شخصیت اصلی که یک مرد و عاشق همسرش هم هست میگه:
_امروز صابون معطر رو ممنوع کردن. فردا خودتون رو ممنوع میکنن. شما رو توی یک اتاق و مکان امن حبس میکنن و فقط برای ادامه نسل شما رو بیرون میارن...
و دلم گرفت که چقدر این داستان، نه تنها برای من، که برای تمام زنهای دنیا آشناست. :)
خانومایی که توی یک روستا، هیچکدوم محبتی مثل بوسه رو نچشیدن و از خشم و ناامیدی و تحقیر پر شدن.
فیلم پر از صحنههای معنیدار و رفتارهای قابل بحث و تحلیله و زیباییهای بصری خوبی هم داره و بازیگرهای بسیار خوبی هم توش هستن. ارزش دیدن داره قطعا. ببینیدش خلاصه...
اسم فیلم: Jayeshbhai jordaar 2022
#معرفی 🦄
امروز اینجا تگرگ و بارون شدید اومد، برقهای اتاق ما یه مدت رفت، به خاطر بارون آب آشامیدنیمون گلآلود شده، طبقهی سوم خوابگاه آتیش سوزی شد، آبگرمکن خرابه و یه مدته با آب سرد یا نهایتا ولرم حموم میریم، پوشیدن شلوارک و تاپ رو ممنوع کردن توی خوابگاه و محدودیت ساعت خروج و برگشتن به خوابگاه رو بیشتر کردن، سلف که به عنوان سالن مطالعهی آخرشبی استفاده میشد رو بستن و ساعت کار بوفه رو محدود کردن، واحدهای این ترم خیلی سنگینن و از نوزده واحد، سیزده واحدش با بدترین اساتید دانشگاهه، با کلی ابزار و وسایل پرهزینه... و دلار شده شصت تومن.
هربار که پول خرج میکنم از خودم بیشتر بدم میاد. نسبت به درس بیعلاقه ام و حتی به درس زبانم هم کشش ندارم و یاد نمیگیرم.
یه مدته شبا کابوس نمیذاره راحت بخوابم و همش خستهام، مضطربم و فکرم درگیره.
هوبی داره میره سربازی...
و پیروزم مریضه.
مامانم میگه درد به خروار میاد و به مثقال میره.
خروار خروار توی هرروزِ این زندگی درد و ناراحتی و خستگی چپیده، اون مثقال ها به چشم نمیان.
خیلی خسته ام. نمیدونم چیکار کردم... چیکار میکنم... باید چیکار کنم... که آیندهمو اقلا برای خودم نگه دارم. تنها داراییم آیندهمه... که ندارمش.
#خاطره 🦄
هربار که پول خرج میکنم از خودم بیشتر بدم میاد. نسبت به درس بیعلاقه ام و حتی به درس زبانم هم کشش ندارم و یاد نمیگیرم.
یه مدته شبا کابوس نمیذاره راحت بخوابم و همش خستهام، مضطربم و فکرم درگیره.
هوبی داره میره سربازی...
و پیروزم مریضه.
مامانم میگه درد به خروار میاد و به مثقال میره.
خروار خروار توی هرروزِ این زندگی درد و ناراحتی و خستگی چپیده، اون مثقال ها به چشم نمیان.
خیلی خسته ام. نمیدونم چیکار کردم... چیکار میکنم... باید چیکار کنم... که آیندهمو اقلا برای خودم نگه دارم. تنها داراییم آیندهمه... که ندارمش.
#خاطره 🦄