امروز بیست و هشتم خرداد، روز بعد از امتحانهای ویردوی سیدانی، با زهرا رفتیم بخشهای قدیمی و کوچههای تنگ و کوچولوی نیشابور که دنبال سوژه برای پروژهی عکاسی بگردیم...
گلچین عکسهایی که دوستشون دارم اینان.
مخصوصا اون عکسی که بالای تبلیغات نونوایی تافتون، یه نفر خیلی شاعرانه کامنت گذاشته «گرون میدهند تافتونهایشان را»
پ.ن: پخته شدیم. برای واقعی. انقدر آب خوردیم، راه رفتنی صدای دریا میدادیم.
#خاطره 🦄
گلچین عکسهایی که دوستشون دارم اینان.
مخصوصا اون عکسی که بالای تبلیغات نونوایی تافتون، یه نفر خیلی شاعرانه کامنت گذاشته «گرون میدهند تافتونهایشان را»
پ.ن: پخته شدیم. برای واقعی. انقدر آب خوردیم، راه رفتنی صدای دریا میدادیم.
#خاطره 🦄
روزی که از رشته تجربی، به رفتن به دانشکده هنر فکر میکردم، خیال میکردم بچههای هنر همه یک فاز فرهیختگی و اداییای داشته باشن که ارتباط گرفتن و صمیمی شدن باهاشون غیرممکن باشه.
فکرشم نمیکردم یه روزی بعد از آخرین امتحان کارشناسی که امتحان تاریخ هنر دو باشه، با دوست گل گلابی که از همون ترم دو پیدا کردم و به سرپرستی گرفتم(چون درونگراست😂😔)چندتا خیابون اونطرفتر از اتوبوس پیاده شیم... که بریم تی و برس توالت بخریم.
و با همون تی و برس تو دستامون کل مسیر رو پیاده زیر آفتاب سگسوز راه بریم. طوری که انگار این تی و برس یجور اکسسوری هنریان واسمون.
نه وسیلهی شست و شویی که خریدیم خونه رو باهاش تمیز کنیم، چون فردا خانوادههامون برای شرکت توی جشن فارغالتحصیلی میان پیشمون و باید دوروبر رو برق بندازیم ببینن چه دخترای پاکیزهای هستیم.✨
- بعد از امتحان آشنایی با هنر در تاریخ ۲ صبا فدوی.
- چهارم تیر ۱۴۰۳
پ.ن: برس با پیرهنم ست بود.
پ.ن.ن: جزوهی ترسناک تاریخ هنوز توی کیفمه که در تصویر میبینید.
#خاطره 🦄
فکرشم نمیکردم یه روزی بعد از آخرین امتحان کارشناسی که امتحان تاریخ هنر دو باشه، با دوست گل گلابی که از همون ترم دو پیدا کردم و به سرپرستی گرفتم(چون درونگراست😂😔)چندتا خیابون اونطرفتر از اتوبوس پیاده شیم... که بریم تی و برس توالت بخریم.
و با همون تی و برس تو دستامون کل مسیر رو پیاده زیر آفتاب سگسوز راه بریم. طوری که انگار این تی و برس یجور اکسسوری هنریان واسمون.
نه وسیلهی شست و شویی که خریدیم خونه رو باهاش تمیز کنیم، چون فردا خانوادههامون برای شرکت توی جشن فارغالتحصیلی میان پیشمون و باید دوروبر رو برق بندازیم ببینن چه دخترای پاکیزهای هستیم.✨
- بعد از امتحان آشنایی با هنر در تاریخ ۲ صبا فدوی.
- چهارم تیر ۱۴۰۳
پ.ن: برس با پیرهنم ست بود.
پ.ن.ن: جزوهی ترسناک تاریخ هنوز توی کیفمه که در تصویر میبینید.
#خاطره 🦄
چرا واسه استندآپ کمدیهای جشن فارغالتحصیلی میگردن میگردن همیشه کصنمکترینهای ایرانو پیدا میکنن؟😭
◎•°Lär°•◎
خب سلامممم.
اولین چیزی که به ذهنم میاد امن بودنشه چون آدمیه که نیازی نیست جلوش نقش بازی کنی یا نگران نیستی که مسخره بشی. تو رو خوب میفهمه و باهات همراهی میکنه. صبور و مهربونه و هر وقت ازش کمک بخواید اگه بتونه کمک میکنه اگه نتونه هم بازم کنارتون میمونه.
خیلی پشتکار داره و تلاش میکنه. ذهنش پر از ایدههای باحال و تازهاس و بهت این حس میده که عههه خیلی خفنه *-* مشخصه قراره موفق بشه. 😌
و از اون آدماس که با خودت میگی چه قدر خوب که هستش و دوستمه. بهش کلی افتخار میکنم😌😎
اولین چیزی که به ذهنم میاد امن بودنشه چون آدمیه که نیازی نیست جلوش نقش بازی کنی یا نگران نیستی که مسخره بشی. تو رو خوب میفهمه و باهات همراهی میکنه. صبور و مهربونه و هر وقت ازش کمک بخواید اگه بتونه کمک میکنه اگه نتونه هم بازم کنارتون میمونه.
خیلی پشتکار داره و تلاش میکنه. ذهنش پر از ایدههای باحال و تازهاس و بهت این حس میده که عههه خیلی خفنه *-* مشخصه قراره موفق بشه. 😌
و از اون آدماس که با خودت میگی چه قدر خوب که هستش و دوستمه. بهش کلی افتخار میکنم😌😎
◎•°Lär°•◎
خب سلامممم. اولین چیزی که به ذهنم میاد امن بودنشه چون آدمیه که نیازی نیست جلوش نقش بازی کنی یا نگران نیستی که مسخره بشی. تو رو خوب میفهمه و باهات همراهی میکنه. صبور و مهربونه و هر وقت ازش کمک بخواید اگه بتونه کمک میکنه اگه نتونه هم بازم کنارتون میمونه. خیلی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM