◎•°Lär°•◎
310 subscribers
803 photos
223 videos
3 files
99 links
°• 𝑰'𝒎 𝒓𝒆𝒂𝒅𝒚 𝒕𝒐 𝒍𝒆𝒕 𝒈𝒐 •° ⁦
________________________

𝑩𝒆𝒈𝒊𝒏: 27/08/2021

🦄: http://wattpad.com/user/f_skndri

🥕: http://wattpad.com/user/sanae_Chaan
Download Telegram
Chasing That Feeling
TOMORROW X TOGETHER
- آهنگی که امسال منتشر شده 🪼

- حس میکنم دارم آتیش میگیرم.
حتی اگه یکم درد بگیره، مثل یک ستاره‌ی دنباله‌دار آتیش میگیرم و سقوط میکنم.
Audio
- ریمیکسی که دوستش دارم 🌒
« سه بعدیه. با هندزفری گوش کنید.»

- درباره‌ی «تا ابد» صحبت نکن.
به هر حال پایانی وجود داره...
Audio
- آهنگی که باعث میشه درباره‌ی زندگی فکر کنم👤
Deewani Mastani
@Bollywood_Songss
- آهنگی که ریتمش برام کچی عه🕌

- جوری بهم زخم زدی که من دیوانه شدم...
جوری برام مرهم گذاشتی که پر از روح و احساسات شدم.
حالا هویت عشق من، شده همین دیوانگی.

پ.ن: موزیک ویدیوی خفن این آهنگ از فیلم «باجیرو مستانی». بهترین فیلم هندی‌ای که تابحال دیدم.
کلاس طراحی۷ امروز با ابوترابی به شکل متفاوتی برگزار شد.
به‌ جای قلم و کاغذ و ذغال، اینبار روی بوم طراحی کردیم. اونم با نفت، و شاپون که از خانواده‌ی قیرِ تصفیه‌شده‌‌اس و باید از ابزار فروشی‌ها تهیه‌اش کنین. و مربوط به صنایع چوب میشه، بسیار غلیظه و بوی ناجوری هم داره.
اما وقتی با نفت رقیق میشه، روی بوم، همچین رنگ خوشگل و کلاسیکی ایجاد میکنه.
و هرچیزی که بکشید، چون در زیرِ رنگ، بوم با نفت مرطوب شده، بعد از یه مدت رنگ‌ها پخش میشن و نقاشی‌تون به شکل اولیه حفظ نمیشه. :)
یعنی نقاشی‌هاتون موقته و بعد اتمام طراحی با دستمال پاکش میکنین.
از همین👆طراحی سریع و ذهنی من... الان فقط یه بوم نفتی با ته‌رنگی از قیر باقی مونده.
#آرت 🦄
: کسی که مشوق اصلیم شد برای نوشتن، معلم انشای‌ سال دهم؟ بود. خانم هادوی اگه اشتباه نکنم.
یه خانوم ترسناک و جدی و حساس و وسواسی که کلی عمل زیبایی انجام داده بود که ترسناک‌ترش هم میکردن.
اصلا فرست ایمپرشن خوبی نداشتم ازش‌.
حتی یکی از بچه‌ها وسط انشا خوندنش از حال رفت انقدر که جدی و حساس انتقاد میکرد و میرید به آدم. :)

ولی...
انتقاد‌هاش بجا بودن. حرفاش همه حق بودن. وسواسش و نکات ریزبینانه‌ای که میگفت خیلی چیزا به من یاد داد. انگار تازه متوجه می‌شدم که یک نوشته چقدر اجزای مختلف میتونه داشته باشه. چقدر انتخاب کلمات و جمله‌بندی‌ها و انسجام متن ممکنه به چشم کسی بیاد.
خانم هادوی انشاهامون رو توی خونه با دقتتتت میخوند و توی برگه نقاط ضعف و قوت همه‌مون رو یادداشت میکرد و بهمون میگفت و حتی از بچه‌ها میخواست نوشته‌های هم رو نقد کنن و من سر کلاس اون فهمیدم تمام مدت بیخودی حس حقارت میکردم که چرا نمیتونم ادبی و شاعرانه بنویسم.
همین معلم بود که برام روشن کرد که احتمالا استعداد من توی ادبیات داستانی و طنز و غمه.
و تشویقم میکرد که اعتراضی و رک بنویسم و به جامعه انتقاد کنم توی انشاهام.
خیلی آزادمون گذاشت تا قوی و متنوع بنویسیم.
خیلیا کلاسش رو دوست نداشتن ولی من با تمام وجودم سر کلاسش انشا مینوشتم چون میدونستم باحوصله و دقت میخونه‌اش و سطح علمی بالایی هم داره و ارزششو داره که براش بنویسم :)
آخر سال هم یه پرینت از تمام انشاهای‌ همه‌ی بچه‌ها گرفت و برد خونه. گفت اینا همه‌شون برای من عزیزن و همه‌ی انشاهای بچه‌ها رو برای خودم نگه میدارم. :)
و به این معروف بود که اگه شیرینی بهش میدادیم اول کلاس، خوش‌اخلاق‌تر میشد.
بچه‌ها به بهانه‌های مختلف شیرینی و بستنی یا کیک خونگی میاوردن سر کلاسش. اونم هی دستشو میگرفت جلوی دهنش روش رو میکرد اونطرفی و با وسواس شیرینی‌شو میخورد که بی‌ادبی نباشه.

آخر سال براش هدیه یه کتاب کوچولوی شعر خریدم به اسم نامه‌هایی به یک دوست. چون واااقعا از صمیم قلبم دوستش داشتم معلمه رو.
انقدرررر خوشحال شد که ته ته دلم براش سوخت.

و یه روزی وسط امتحانات نوبت دوم، توی کلاس مراقب بود.
تا منو دید یهو بی‌مقدمه بهم گفت کتابی که برام خریدی رو گذاشتم بالای تخت‌خوابم. هرشب قبل خواب یک صفحه ازش رو میخونم و خیلی دوستش دارم.🥹

و دیگه هیچوقت ندیدمش :(((((
#خاطره 🦄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- اگه جانگهو و ولیعهد در کودکی همدیگه رو ملاقات میکردن🥹:
#فیکشن 🦄
◎•°Lär°•◎
به آن‌هایی که عاشق‌شان نیستم خیلی مدیونم احساس آسودگی خاطر می‌کنم وقتی می‌بینم کس دیگری به آن‌ها بیشتر نیاز دارد شادم از این که خواب‌شان را پریشان نمی‌کنم آرامشی که با آن‌ها احساس می‌کنم، آزادی که با آن‌ها دارم، عشق، نه می‌تواند بدهد، نه بگیرد. برای آمدن‌شان…
زیرمجموعه‌ی خودم هستم
مثل مجموعه‌ای که سخت تهی‌ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی‌ست
 
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
 
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
 
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
 
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
 
گرچه باغ من از درخت تهی‌ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...

- یاسر قنبرلو
#نوشته 🦄
مانده‌ام تا از شما پروازپرپرکن‌ترین قوم جهان ته‌ماندهٔ بال و پرم را پس بگیرم.

مانده‌ام تا از شما خفاش‌های بی‌بصیرت سوی چشمان ترم را پس بگیرم.

مانده‌ام من
مانده‌ام تا پشت این تکرارهای نامکرر
از شما ناماندنی‌ها
باورم را باورم را باورم را پس بگیرم.

مانده‌ام تا از شما اصوات گوش‌آزار موهن
حق آواز زنان کشورم را پس بگیرم

من در «اینجا ریشه در خاکم» فریدون گفت و خوش گفت
من همینجا «تا نفس باقی است می‌مانم»
رفتنی‌جان! گرچه سرتاپا دهانی
گوش کن:
هر سر که بر دار شمایان رفت از من بود
من بودم
هر جوانی که شما بهر طناب خویش دنبال سرش بودید
مانده‌ام تا از شما سی‌پاره‌خوانان برادرکش سرم را پس بگیرم

من نخواهم رفت از اینجا
من نخواهم رفت می‌مانم که یک‌روز
بعد مرگم هم که باشد
از شما آتش‌فروزان
ماندهٔ خاکسترم را پس بگیرم


- علی‌اکبر یاغی‌تبار
#نوشته 🦄
Loading...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد: *درخت می‌کشه و سایه میزنه*
من اینور با موس:

#خاطره 🦄
این یه شخصیت بی‌اعصابه که توسط من و با حروف آهنرباییِ آبجی کلاس اولیم ساخته شده که داره میگه «با اعصابم بازی نکن. بیا با این بازی کن.»
و اصلا چیز خوبی توی دستش نیست.

پ.ن: به هر دری میزنم که نرم زبان بخونم.
#خاطره یا #آرت ؟🗿🦄
وقتی با چشای گود افتاده پارت‌های هفت‌ هزار کلمه‌ای آپ میکنم... و تصادفا چشمم میخوره به حرفای قدیمم توی پارت‌های ابتدایی تولفث:
#توییت 🦄
To Each His Own
Talos
از بین تمام آهنگ‌هایی که جونگ‌کوک برای ساخت G.C.Fهاش استفاده کرده، این آهنگ بهترینه...💜
#آرت 🦄