Forwarded from یادگاری بهنام شاه
امروز،روزعرفهروز بخشش گناهان و اجابت دعاست!
خداوندا به حق این روز عزیز
به حق خط خط قرآن
و به حق روح پاڪ محمدمصطفی(ص)
هیچ خانه ایے غم دار
هیچ مادرے داغ دیده
هیچ پدرے شرمنده
هیچ محتاجے ستم دیده
هیچ بیمارے درد دیده
هیچ چشمے اشکبار
هیچ دستے محتاج
هیچ دلے شکسته
و هیچ خانه ایے بے نعمتت نباشد
الهے آمین یا رب العالمین...🤲🏻♥️🕊️
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
خداوندا به حق این روز عزیز
به حق خط خط قرآن
و به حق روح پاڪ محمدمصطفی(ص)
هیچ خانه ایے غم دار
هیچ مادرے داغ دیده
هیچ پدرے شرمنده
هیچ محتاجے ستم دیده
هیچ بیمارے درد دیده
هیچ چشمے اشکبار
هیچ دستے محتاج
هیچ دلے شکسته
و هیچ خانه ایے بے نعمتت نباشد
الهے آمین یا رب العالمین...🤲🏻♥️🕊️
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
Forwarded from یادگاری بهنام شاه
میگن که عید آمد ماکه عیدے ندارم😔
ما جنازه عید رازمانے خاندیم
که دست مادر خودرا بوسیدم
و به مدت طولانے از وطن خارج شدیم🇦🇫🧑🏾🦯
ومسافرشدیم😔💔
بعد از اون روزے بما روز نشد..!
شب به ما شب نشد..!
عید به ما عید نشد..!
ما هزاران عیده به یڪ لحظه دیدن مادر خود برار نمیکنیم
مسافر که باشے عیدے نداری
خوشے نداری
فقط سال ها منتظر میباشی🥺
تا برگردے دست مادر تو ببوسی😘✨🧑🏾🦯
بازم عید سعید قربان را از صمیم قلب❤️✨
به تمام مادران و پدران و برادران تبریڪ گفته 🤍🧑🏾🦯
و آروز میکنم روزے شوه فرزندان تان درکنار تان باشه💔🧑🏾🦯
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
ما جنازه عید رازمانے خاندیم
که دست مادر خودرا بوسیدم
و به مدت طولانے از وطن خارج شدیم🇦🇫🧑🏾🦯
ومسافرشدیم😔💔
بعد از اون روزے بما روز نشد..!
شب به ما شب نشد..!
عید به ما عید نشد..!
ما هزاران عیده به یڪ لحظه دیدن مادر خود برار نمیکنیم
مسافر که باشے عیدے نداری
خوشے نداری
فقط سال ها منتظر میباشی🥺
تا برگردے دست مادر تو ببوسی😘✨🧑🏾🦯
بازم عید سعید قربان را از صمیم قلب❤️✨
به تمام مادران و پدران و برادران تبریڪ گفته 🤍🧑🏾🦯
و آروز میکنم روزے شوه فرزندان تان درکنار تان باشه💔🧑🏾🦯
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
Forwarded from یادگاری بهنام شاه
لاشے بازی
دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زياد خوب نبود برا همين هميشه کار ميکرد تا زنش راحت زندگي کنه گاهي وقتا حتي شبا هم کار ميکرد. همه کار ميکرد.کارگري فروشندگي حمالي عملگي .سخت کار ميکرد اما .هيچ وقت دست خالي نميومد خونه.وقتي ميومد دختره با جون و دل ازش استقبال ميکرد.ماساژش ميداد براش غذا ميذاشت پاهاشو پاشوره ميکرد .هميشه به عشق شوهرش خونه تميز بود و برق ميزد و با چيزايي که داشتن بهترين غذاي ممکن رو درست ميکرد.هيچ وقت دستشونو جلو کسي دراز نميکردن.ساده زندگي ميکردن اما خوشبخت بودن.تا اينکه............. يه شب که پسره براي کار دير کرده بود يه اس ام اس رو کوشي دختره اومد.کارت شارژ بود.دختره تعجب کرده بود.بعد از اون هيچ کس زنگ نزد.منتظر شد اما خبري نشد.فکر کرد اشتباهي اومده.خوابيد.صبح که بيدار شد از رو کنجکاوي کارت شارژ رو کارد کرد.شارژ شد.دختره تعجب کرده بود.فکر کرد شايد کسي براش دلسوزي کرده.خيلي با خودش کلنجار رفت.شب بعد دوباره يکي اومد.باز شارژ شد.اما نه کسي زنگ ميزد نه اس ميداد.از اون شب به بعد دختره هر شب براش شارژ ميومد.گوشيش پر بود.فکر ميکرد يکي داره اينجوري بهشون کمڪ ميکنه.ميخواست به شوهرش کمڪ کنه اما نميخواست به غرور شوهرش بربخوره.بعد از اون اين کارش بود .شبا شارژ ميکرد و روزا اونو به دوستاش و همسايه ها ميفروخت و پولشو هر چند که کم بود جمع ميکرد.يڪ ماه گدشت.يه شب دختره هر چي منتظر موند اس ام اس نيومد.هزارتا فکر و خيال کرد.اخرش اين تصميمو گرفت.چادر سرش کرد و رفت سر کوچه و با تلفن عمومي زنگ زد.يه پسر گوشي رو برداشت.دختره نتونست حرف بزنه.پسره گفت من اين گوشي رو پيدا کردم صاحبش هم تصادف کرده و فلان بيمارستانه.دختره قطع کرد و رفت خونه.تا صبح گريه کرد.براي مردي که بدون چشم داشت به اون کمڪ ميکرد.روز بعد دوباره زنگ زد.اين بار با گوشي خودش.پسره خودش برداشت.حالش بهتر شده بود.دختره کلي گريه کرد و تشکر کرد و قطع کرد.اون شب دوتا کارت شارژ اومد.دختره به رسم ادب براش اس فرستاد ممنونم داداش.اما جوابي نيومد.از اون شب هر موقع شارژ ميرسيد دختره پيام تشکر ميفرستاد.تا اينکه........ شوهر دختره اومد خونه.خيلي زود خوابش برد.دختره پيشونيشو بوسيد و رفت که لباساشو بشوره.دست تو جيبش کرد قلبش ايستاد.پاکت سيگار بود.بي اختيار اشڪ از چشمش جاري شد.رفت يه گوشه و شروع کرد گريه کردن.پسره شارژ فرستاد اما دختره متوجه نشد تا اس تشکر بفرسته.بعد از نيم ساعت پسره زنگ زد.نگران شده بود.دختره هم بي اختيار گريه ميکرد و شروع کرد به درددل کردن.از اون روز به بعد هر چند وقت يکبار دختره تو جيب شوهره سيگار ميديد .ديگه اروم اروم عادي شده بود براش.اما به شوهرش نميگفت.گريه ها و درددلاشو ميبرد پيش پسره.ديگه بهش نميگفت داداش.ديگه اکه اس نميداد نگران ميشد.ديگه کمتر و کمتر شوهرشو ماساژ ميداد.ديگه لباساشو خوب تميز نميشست.ديگه براش نميخنديد.به پسره ميگفت شوهرم لياقت نداره اکه داشت ترڪ ميکرد.اروم اروم مهر پسره تو دلش نشست.از شوهر قبلي فقط اسمي که تو شناسنامه ش بود مونده بود و اگه کاري ميکرد يا از سر اجبار بود يا از روي عادت.دختره گفت... ميخوام ببينمت.پسره هم از خداش بود.قرار گذاشتن.يه ماشين باکلاس جلوش ترمز زد.دختره تازه داشت ميفهميد اين يعني زندگي .با شوهرش فقط جوونيش حروم ميشد.شده بودن دوتا دوست صميمي.يه روز دختره بهش گفت بيا خونه شوهرم تا شب نمياد.پسره قبول کرد اما گفت اول بريم بيرون دور بزنيم.سوار شد.يه خيابون دو خيابون يه چهار راه دو چهار راه.اما پسره حرف نميزد و فقط ميگفت طاقت داشته باش يه سورپرايز برات دارم.رسيدن به يه جايي.پسره گفت اونجا رو ببين.يه مرد بود با چهره اي خسته.شيڪ بود اما کمرش خم شده بود.سيگار فروش بود.آره شوهره ميفروخت نميکشيد.حرف اخر پسره اين بود.برو پايين کصکش جنده
#دست_نویس_فرهاد_فردینال
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زياد خوب نبود برا همين هميشه کار ميکرد تا زنش راحت زندگي کنه گاهي وقتا حتي شبا هم کار ميکرد. همه کار ميکرد.کارگري فروشندگي حمالي عملگي .سخت کار ميکرد اما .هيچ وقت دست خالي نميومد خونه.وقتي ميومد دختره با جون و دل ازش استقبال ميکرد.ماساژش ميداد براش غذا ميذاشت پاهاشو پاشوره ميکرد .هميشه به عشق شوهرش خونه تميز بود و برق ميزد و با چيزايي که داشتن بهترين غذاي ممکن رو درست ميکرد.هيچ وقت دستشونو جلو کسي دراز نميکردن.ساده زندگي ميکردن اما خوشبخت بودن.تا اينکه............. يه شب که پسره براي کار دير کرده بود يه اس ام اس رو کوشي دختره اومد.کارت شارژ بود.دختره تعجب کرده بود.بعد از اون هيچ کس زنگ نزد.منتظر شد اما خبري نشد.فکر کرد اشتباهي اومده.خوابيد.صبح که بيدار شد از رو کنجکاوي کارت شارژ رو کارد کرد.شارژ شد.دختره تعجب کرده بود.فکر کرد شايد کسي براش دلسوزي کرده.خيلي با خودش کلنجار رفت.شب بعد دوباره يکي اومد.باز شارژ شد.اما نه کسي زنگ ميزد نه اس ميداد.از اون شب به بعد دختره هر شب براش شارژ ميومد.گوشيش پر بود.فکر ميکرد يکي داره اينجوري بهشون کمڪ ميکنه.ميخواست به شوهرش کمڪ کنه اما نميخواست به غرور شوهرش بربخوره.بعد از اون اين کارش بود .شبا شارژ ميکرد و روزا اونو به دوستاش و همسايه ها ميفروخت و پولشو هر چند که کم بود جمع ميکرد.يڪ ماه گدشت.يه شب دختره هر چي منتظر موند اس ام اس نيومد.هزارتا فکر و خيال کرد.اخرش اين تصميمو گرفت.چادر سرش کرد و رفت سر کوچه و با تلفن عمومي زنگ زد.يه پسر گوشي رو برداشت.دختره نتونست حرف بزنه.پسره گفت من اين گوشي رو پيدا کردم صاحبش هم تصادف کرده و فلان بيمارستانه.دختره قطع کرد و رفت خونه.تا صبح گريه کرد.براي مردي که بدون چشم داشت به اون کمڪ ميکرد.روز بعد دوباره زنگ زد.اين بار با گوشي خودش.پسره خودش برداشت.حالش بهتر شده بود.دختره کلي گريه کرد و تشکر کرد و قطع کرد.اون شب دوتا کارت شارژ اومد.دختره به رسم ادب براش اس فرستاد ممنونم داداش.اما جوابي نيومد.از اون شب هر موقع شارژ ميرسيد دختره پيام تشکر ميفرستاد.تا اينکه........ شوهر دختره اومد خونه.خيلي زود خوابش برد.دختره پيشونيشو بوسيد و رفت که لباساشو بشوره.دست تو جيبش کرد قلبش ايستاد.پاکت سيگار بود.بي اختيار اشڪ از چشمش جاري شد.رفت يه گوشه و شروع کرد گريه کردن.پسره شارژ فرستاد اما دختره متوجه نشد تا اس تشکر بفرسته.بعد از نيم ساعت پسره زنگ زد.نگران شده بود.دختره هم بي اختيار گريه ميکرد و شروع کرد به درددل کردن.از اون روز به بعد هر چند وقت يکبار دختره تو جيب شوهره سيگار ميديد .ديگه اروم اروم عادي شده بود براش.اما به شوهرش نميگفت.گريه ها و درددلاشو ميبرد پيش پسره.ديگه بهش نميگفت داداش.ديگه اکه اس نميداد نگران ميشد.ديگه کمتر و کمتر شوهرشو ماساژ ميداد.ديگه لباساشو خوب تميز نميشست.ديگه براش نميخنديد.به پسره ميگفت شوهرم لياقت نداره اکه داشت ترڪ ميکرد.اروم اروم مهر پسره تو دلش نشست.از شوهر قبلي فقط اسمي که تو شناسنامه ش بود مونده بود و اگه کاري ميکرد يا از سر اجبار بود يا از روي عادت.دختره گفت... ميخوام ببينمت.پسره هم از خداش بود.قرار گذاشتن.يه ماشين باکلاس جلوش ترمز زد.دختره تازه داشت ميفهميد اين يعني زندگي .با شوهرش فقط جوونيش حروم ميشد.شده بودن دوتا دوست صميمي.يه روز دختره بهش گفت بيا خونه شوهرم تا شب نمياد.پسره قبول کرد اما گفت اول بريم بيرون دور بزنيم.سوار شد.يه خيابون دو خيابون يه چهار راه دو چهار راه.اما پسره حرف نميزد و فقط ميگفت طاقت داشته باش يه سورپرايز برات دارم.رسيدن به يه جايي.پسره گفت اونجا رو ببين.يه مرد بود با چهره اي خسته.شيڪ بود اما کمرش خم شده بود.سيگار فروش بود.آره شوهره ميفروخت نميکشيد.حرف اخر پسره اين بود.برو پايين کصکش جنده
#دست_نویس_فرهاد_فردینال
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
خب خب
دوستا نمیخام زیاد طولانے کنم خدا کنه همیشه خب خوش باشن از همه تون تشکر که تا اینجا با من بودین رفیقام همه تون دمتون گرم میرم برارها مه حلال بکنید یاحق🤞🏻
اینم شماره مه کسے کار داشت بزنگ پایدار یاحق🤞🏻
09021936167
#یاحق
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم
دوستا نمیخام زیاد طولانے کنم خدا کنه همیشه خب خوش باشن از همه تون تشکر که تا اینجا با من بودین رفیقام همه تون دمتون گرم میرم برارها مه حلال بکنید یاحق🤞🏻
اینم شماره مه کسے کار داشت بزنگ پایدار یاحق🤞🏻
09021936167
#یاحق
#بهنام_همون_دلشکسته_قدیم