کینگ محمد
1.38K subscribers
16.8K photos
9.25K videos
78 files
8.63K links
ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای

#شاهزاده_سیدمحمدحسینی
#کینگ‌محمد
هر خبری رو نخون
«مطالب همه مهم اند،اما خیلی مهم ها پین شده»
https://www.VoiceOfRestart.com
Download Telegram
Forwarded from صفی علیشاه (یوسفی)
هوالعلے‌العالے‌الاعلے

💠مولانا صفی الحق فرماید: درویش بی شریعت و متشرع بی طریقت هردو هیکل نفس اماره‌اند و از شهردیانت آواره...

پیرو این فرمایش بر سالکان #طریقت #فرض است تا همت به رعایت #شریعت از جمله نماز و احکام و... نمایند که هرلحظه نفس اماره در کمین است تا سالک راه حق را از انجام امور شرعی باز دارد و درانجام امور کسالت ایجاد کند که سالکان باید مراقب و مواظب باشند و برخلاف نفس اماره عمل نمایند و از اهم امور شریعت به نماز توجه کنند که بازدارنده از خطا و گناه و امور برخلاف طریقت است.

👤شیخ السالکین حضرت درویش مولانا معصوم‌علیشاه‌گیلانے (دام عزه العالے)❤️

💠 #در_محضر_استاد_طریقت ☀️

🆔 @safialishahi
هوالعلے

💠 #در_اخلاق_درویشان

پادشاهی به دیده استحقار در طایفه درویشان نظر کرد.

🔸یکی زآن میان به فراست به جای آورد و گفت: ای ملک! ما در این دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر.

اگر کشور خدای کامران است
وگر درویش حاجتمند نان است

در آن ساعت که خواهند این و آن مرد
نخواهند از جهان بیش از کفن برد

چو رخت از مملکت بربست خواهی
گدایی بهتر است از پادشاهی

🔹ظاهرِ درویشی جامه ژنده است و موی سِترده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفس مرده.

نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی
وگر خلاف کنندش به جنگ برخیزد

اگر ز کوه فرو غلطد آسیا سنگی
نه عارف است که از راه سنگ برخیزد

📿طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل.

🌿هر که بدین صفتها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است وگر در قباست.

🍀اما هرزه‌گردی بی نماز هواپرست هوسباز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رند است وگر در عباست.

ای درونت برهنه از تقوی
کز برون جامه ریا داری

پرده هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا داری

👤شیخ اجل سعدی شیرازی ره🍀
📚گلستــــان (حڪایت ۴۶)
محمد حسن قدیری ابیانه فعال سیاسی جریان اصولگرا و نزدیک به شورای نیروهای انقلاب اسلامی:

پس از ناآرامی‌ها برخی با مینی ژوپ بیرون می‌آیند و تازه برخی ناف و قسمت‌هایی از بدنشان پیدا ست؛ برخی همدیگر را در کوچه و خیابان در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند.

گشت ارشاد برای افرادی که مینی ژوپ می‌پوشند واجب است. حال اگر فردا فردی مینی ژوپ پوشید و قبلا مشکل جراحی داشت و او را ببرند و به او تذکر بدهند؛ اگر او سکته زد بگویند چرا سکته کردی؟

#در_حذف_جاسوسان_مصمم_باش
انتقاد دموکرات از کومله: نمی‌توانیم با ربع پهلوی که چیزی برای مردم ایران در بساط ندارد، همکاری کنیم!!

«کمال کریمی» عضو رهبری حزب تروریستی دموکرات کردستان ضمن انتقاد از «عبدالله مهتدی» رئیس گروهک تروریستی "کومله" هر گونه مذاکره با ربع پهلوی را بی‌فایده دانست.


#در_حذف_جاسوسان_مصمم_باش

@KingM121
‌هــــــ۱٤۱ـــــو

💠 #در_اخلاق_درویشان

دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رسته

گفتم چه بود گیاه ناچیز
تا در صف گل نشیند او نیز؟

بگریست گیاه و گفت خاموش
صحبت نکند کرم فراموش

گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاه باغ اویم

من بندهء حضرت کریمم
پروردهء نعمت قدیمم

گر بی هنرم وگر هنرمند
لطف است امیدم از خداوند

با آنکه بضاعتی ندارم
سرمایهء طاعتی ندارم

او چارهء کار بنده داند
چون هیچ وسیلتش نماند

ای بار خدای عالم آرای
بر بندهء پیر خود ببخشای

"سعدی" ره کعبهء رضا گیر
ای مرد خدا، درِ خدا گیر

بدبخت کسی که سر بتابد
زین در که دری دگر بیابد

👤شیخ‌اجل‌سعدےشیرازےره🍀
📚گلستــــــــان (حڪایت ۴۷)

🆔 @KingM121
💠💠💠💠💠💠💠

🔸هوالعلی🔸

🔴 در کوی رندان

🔵 قسمت چهارم

🔘 شرح احوال حضرت ملاحسن آرندی نائینی استاد طریقت حضرت میرزا حسن اصفهانی صفی علیشاه طاب ثراه قبل از حضرت رحمت علیشاه (ره)

🕊...  بعضی نیز نوشته اند که: از میراث پدر، یکی دو حبه از مزرعه آرند بدو رسیده بود، از محصول همان به قناعت گذران می­کرد به شست و شو با آب سرد عادت داشت و همه وقت در حجره تن را با آب سرد می­شست. برای خفتن زیر اندازی نداشت و روی انداز او در زمستان پلاسی بود که ژندگی، رویه و آستر آن از هم باز شناخته نبود.

♦️بعض معاصران آرندی، حلیه و شمایل او را چنین توصیف کرده اند: عبا نداشت و دستار  نمی بست، قبای پشمینه ای ژنده به تن می کرد و میان را با ریسمانی استوار می­نمود؛ کلاه فرسوده­ای از آن گونه که در اصفهان بدان«بیگی» می گفتند و خاص حمالان و طوافان شهر و رعایای روستا بود، به سر می­نهاد. کفشی پاره و گاه تا به تا به پا داشت و چون بدین هیأت ناسازوار به جمع آوری خرده چوب و هیزم برای سوخت اجاق و آتش قلیان به خیابان چهارباغ می­رفت که در آن روزگار هنوز درختان گشن بسیار شاخ و برگ فراوان داشت و گردشگاهی خلوت و کم آمد و شد بود، در راه کودکانش دیوانه می­پنداشتند و آزار می­دادند.

♦️ آرندی در میان بزرگان معتقدان بسیار داشت، اما بدین قبول اعتنایی نمی­نمود. به میهمانی هیچ­کس نمی­رفت و تحفه و نیاز از احدی نمی­پذیرفت. چراغعلی خان زنگنه، حاکم اصفهان و میرزا حسن مستوفی و پسرش میرزا یوسف مستوفی­الممالک، از رجال بلند پایه دولت بدو ارادت می­ورزیدند. نقل است که وقتی میرزا حسن و میرزا یوسف، مبلغی اشرفی به خدمت آرندی فرستادند و درخواستند که قبول فرماید، او آن هدیه کرامند را پیش گربه ای که در حجره بود، افکند و گفت: ببینید! گربه هم نمی­خورد و از پذیرفتن آن سرباز زد. از ارادت کیشان صاحب جاه ملاحسن، یکی هم سلطان العلماء، میر سید محمد، امام جمعه اصفهان بوده است که طنطنه دستگاه قدرتش به حشمت دربار سلطنت پهلو می زد.

💠 #در_محضر_استاد_طریقت ☀️

💢 ادامه دارد....

💠💠💠💠💠💠
🆔 @KingM121
کینگ محمد
💠💠💠💠💠💠💠 🔸هوالعلی🔸 🔴 در کوی رندان 🔵 قسمت چهارم 🔘 شرح احوال حضرت ملاحسن آرندی نائینی استاد طریقت حضرت میرزا حسن اصفهانی صفی علیشاه طاب ثراه قبل از حضرت رحمت علیشاه (ره) 🕊...  بعضی نیز نوشته اند که: از میراث پدر، یکی دو حبه از مزرعه آرند بدو رسیده بود،…
💠💠💠💠💠💠

🔸هوالعلی🔸

🔴 در کوی رندان

🔵 قسمت پنجم

🔘 شرح احوال حضرت ملاحسن آرندی نائینی استاد طریقت حضرت میرزا حسن اصفهانی صفی علیشاه طاب ثراه قبل از حضرت رحمت علیشاه (ره)

🕊 ... وی از فحول رجال عصر بشمار میرفت.  و به نفاذ حکم و رواج امر و مزید سطوت وی از سلاله سادات خاتون آبادی کس دیده نشده است. نفوذ غریب و استیلای عجیب میر سید محمد تا بدانجا بود که چون در گذشت و « خبر فوتش به ناصر الدین شاه رسید، فرموده بود: الحمدلِلّه رب­ العالمین امروز می­توانیم بگویم اصفهان مال من است! ». مهابت سید چنان بود که هیچ­کس از حکام و امرا و شاهزادگان بزرگ زمان را در مجلس او بی­دستوری وی جرأت جلوس نبود و به دید و بازدید هیچ یک از این طوایف نمی­رفت؛ با این همه، وی وقتی خواستار دیدار ملا حسن گردید؛ اما او بدین ملاقات تن در نمی­داد که مرا با امام چه کار؟

♦️ باری، امام دست بر نداشت و وسائط انگیخت و آرندی شرائطی نهاد تا به فرجام سلطان العلماء در حجره درویشانه وی شرف صحبت یافت. بار نخست، ملا حسن به تلخی با امام صاحب صلابت رو به رو شد و وی را به قهر براند، اما در کرب دوم دیدار - که نخست هم کوتاه بود- چنان کرامتی نمود که امام از خود بی خود شد و چون به حال خویش باز آمد، فروتنانه دست او ببوسید و از خدمتش رخصت خواست و در مراجعت با اصحاب گفت: امروز دین من از برکت محضر این بزرگ مرد کامل گردید. در این مقام شاید ذکر آنچه میان آرندی و یکی دیگر از مشاهیر علمای متنفذ روزگار وی رفته است، نیز بی ­تناسب نباشد. آن عالم، فقیه نامدار، حاج محمد ابراهیم کلباسی است. حاجی با صوفیّه سخت بر سر عناد بود.

♦️وقتی با کوکبه ­ای عالمانه از در مدرسه نیماورد می­گذشت که اتفاق را به آرندی بازخورد؛ شوریده وش و آشفته وار. پس مرکب بایستانید و همچنان سواره وی را به درشتی پیش خواند و به تندی به نکوهیدنش آغازید. آرندی به آهستگی پرده از بعضِ مستورات خاطر آن فقیه نبیه برگرفت و به تعبیر خوابی که دیده بود و به هیچ­کس جرأت ابراز نداشت، رندانه گریزی زد، چنانکه فقیه وحشت زده و هراسان گفت: این خبر را که برای تو آورده است؟ و پشیمان و منفعل او را واگذاشت و به تعجیل گذشت.

💠 #در_محضر_استاد_طریقت ☀️

💢 ادامه دارد....

💮💮💮💮💮💮💮
🆔 @KingM121
هوالعلے

💠 #در_سیرت_پادشاهان

طایفه دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب به حکم آنکه ملاذی منیع از قلّه کوهی گرفته بودند و ملجأ و مأوای خود ساخته. مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرّت ایشان مشاورت همی‌کردند که اگر این طایفه هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.

درختی که اکنون گرفته‌ست پای
به نیروی شخصی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هلی
به گردونش از بیخ بر نگسلی

سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

🔸سخن بر این مقرر شد که یکی به تجسس ایشان بر گماشتند و فرصت نگاه می‌داشتند. تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده، تنی چند مردان واقعه دیده جنگ آزموده را بفرستادند تا در شعب جبل پنهان شدند. شبانگاهی که دزدان باز آمدند، سفر کرده و غارت آورده، سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند. نخستین دشمنی که بر سر ایشان تاختن آورد خواب بود. چندان که پاسی از شب در گذشت،

قرص خورشید در سیاهی شد
یونس اندر دهان ماهی شد

🔹مردان دلاور از کمین به در جستند و دست یکان یکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند. همه را به کشتن اشارت فرمود. اتفاقاً در آن میان جوانی بود میوه عنفوان شبابش نو رسیده و سبزه گلستان عذارش نو دمیده. یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از ریعان جوانی تمتع نیافته. توقّع به کرم و اخلاق خداوندیست که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد. ملک روی از این سخن در هم کشید و موافق رای بلندش نیامد و گفت:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
نسل فساد اینان منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.

ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری

با فرومایه روزگار مبر
کز نی بوریا شکر نخوری

🔸وزیر این سخن بشنید. طوعاً و کرهاً بپسندید و بر حسن رای ملک آفرین خواند و گفت: آنچه خداوند دام ملکه فرمود عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی طبیعت ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی. امّا بنده امیدوار است که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد در نهاد او متمکن نشده و در خبر است: «کلُّ مولود یولدُ علی الفطرةِ فَاَبواهُ یهوّدانَه وَ یُنصرانه و یُمجّسانِه»

با بدان یار گشت همسر لوط
خاندان نبوّتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد

🔸این بگفت و طایفه ای از ندمای ملک با وی به شفاعت یار شدند تا ملک از سر خون او در گذشت و گفت: بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم.

دانی که چه گفت زال با رستم گرد
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمه خرد
چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

🔹فی الجمله پسر را به ناز و نعمت بر آوردند و استادان به تربیت او نصب کردند تا حسن خطاب و ردّ جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسندیده آمد. باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمّه ای می‌گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او به در برده. ملک را تبسم آمد و گفت:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود

🔸سالی دو بر این بر آمد. طایفه اوباش محلت بدو پیوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. ملک دست تحسر به دندان گزیدن گرفت و گفت:

شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس

زمین شوره سنبل بر نیارد
در او تخم و عمل ضایع مگردان

نکویی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان

👤شیخ اجل سعدی شیرازی ره🍀
📚گلستــــــان (حڪایت چهارم)

🆔 @KingM121
هوالعلــے

💠 #در_سیرت_پادشاهان

سرهنگ زاده ای را بر در سرای اغلمش دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زاید الوصف داشت هم از عهد خردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا

بالای سرش ز هوشمندی
می‌تافت ستاره بلندی

🔸فی الجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفته‌اند توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی، به عقل نه به سال، ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند

دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست

🔸ملک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟
گفت: در سایه دولت خداوندی (دام مُلکُه) همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی‌شود الاّ به زوال نعمت من و اقبال و دولت خداوند باد.

توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است

بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجیست
که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست

شوربختان به آرزو خواهند
مقبلان را زوال نعمت و جاه

گر نبیند به روز شپّره چشم
چشمه آفتاب را چه گناه

راست خواهی هزار چشم چنان
کور بهتر که آفتاب سیاه

👤شیخ اجل سعدی شیرازی ره🌺
📚گلستـــــــان (حڪایت پنجم)

🆔 @KingM121
هوالعلے

💠 #در_سیرت_پادشاهان

پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش مَلک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، مَلک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.

🔷بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویَش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سُکّان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. مَلک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است

فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشم انتظارش بر در

👤شیخ اجل سعدے شیرازے ره🌺
📚گلستـــــان (حڪایت هفتـــم)

🆔 @KingM121
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵 پسر دزد مادر پیری داشت ! مادرش بهش گفت پسرم من دارم میمیرم ؛ کفن می‌خوام ! تو که همه چیزهایت از دزدی هست  یه کفن حلال برای من تهیه کن ! پسر  گفت چشم - پسر آمد بیرون و باز طبق معمول رفت سرگردنه ! هر چه فکر کرد که چجوری و از کجا تهیه کند  یکی آمد رد بشه  پسر بهش گفت چی داری

#زدن پسر دزد سرگردنه مرد را  بخاطر گرفتن حلالیت پارچه
#مرد گفت : چی حلاله ؛ دزدی .. بزور می‌گیری بعد میگی حلاله
# برداشتن پارچه را بزور.
# پسر ..‌ پارچه را نزد مادر برد ؛؛! مادر به پسر گفت  حلاله ؟ پسر گفت بله حلاله ! مادر گفت از کجا میدونی حلاله ؟  پسر  به مادر گفت :: اون صاحب پارچه صدای حلال حلالش به آسمون می رسید  یعنی پیش خدا شهادت داده که این پارچه حلاله..

# دزدی کردن چیزی و بعد حلال کردن آن چیز

#در سازش دادن  بین فقرا هم همین مسئله را باید در نظر بگیرید ! یعنی حلال  حلال زورکی نمی‌شه.
کسی موفق میشه در سازش دادن که نظر هر دو۲ طرفین به او مناسب باشه .
فرمایشات حضرت آقای حاج دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه
اصلاح بین مومنین زورکی نمی‌شه ! ...
28. آبان ماه 1391

#کینگ‌محمد
هوالعلے

💠 #در_فضیلت_قناعت

موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده.
گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزّوجلّ مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم.
موسی دعا کرد و برفت.

🔸پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد آمده.
گفت: این چه حالت است؟
گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته، اکنون به قصاص فرموده‌اند.

🔸و لطیفان گفته‌اند:

گُربهٔ مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از جهان برداشتی

عاجز باشد که دست قوت یابد
برخیزد و دست عاجزان برتابد

«و لو بسط اللهُ الرزقَ لعباده لبَغَوا فی الارض.»★

🔸موسی علیه السلام به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.

ماذا اخاضَکَ یا مغرورُ فی الخَطَرِ
حتی هَلَکتَ فَلَیتَ النملَ لم یَطِرِ

بنده چو جاه آمد و سیم و زرش
سیلی خواهد به ضرورت سرش

آن نشنیدی که فلاطون چه گفت
مور همان به که نباشد پرش

🔸پدر را عسل بسیار است ولی پسر گرمی دار است.

آن کس که توانگرت نمی‌گرداند
او مصلحت تو از تو بهتر داند

🔸🔸🔸🔸🔸

🔷پاورقی:
★۞ وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَٰكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ.

🔸و اگر خدا روزی بندگان را وسیع و فراوان کند در روی زمین ظلم و طغیان بسیار کنند لیکن به اندازه‌ای که بخواهد (و صلاح داند) نازل می‌گرداند، که خدا به احوال بندگانش آگاه و بیناست.

📖 سوره مبارڪه شوری آیه شریفه ۲۷

👤شیخ اجل سعدی شیرازی ره🌹
📚گلستان (باب سوم، حکایت ۱۴)

#کینگ‌محمد