کینگ محمد
1.37K subscribers
16.8K photos
9.26K videos
78 files
8.63K links
ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای

#شاهزاده_سیدمحمدحسینی
#کینگ‌محمد
هر خبری رو نخون
«مطالب همه مهم اند،اما خیلی مهم ها پین شده»
https://www.VoiceOfRestart.com
Download Telegram
دقت اینستاگرام عالیه !😊- اول ویدیو #جادو و #طلسم را حذف کرد و حالا … بعد از بازبینی کامل …
واکسن رو برچسب زده به ویدیویی که هیچ ربطی به واکسن نداره 😂

#پاول_دروف ، توره خدا اینستاگرام رو بخر ، داره نابود میشه!

🔵 #خانم‌ها و آقایون اگر به جادو و #سحر و طلسم اعتقاد دارید .. این ویدیو را ببینید👇

https://www.instagram.com/reel/Cal7fb4FUp1/?utm_medium=copy_link

@pastonews
#سانسور_ما_برای_جهان_تاوان_دارد
#اوکراین #روسیه #ایران #گامبی_شاه
قرائت متن فرمایش حضرت آقای مجذوبعلیشاه طاب‌ثراه در سحر عاشورا ۱۴۳۰…
حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابت‌علیشاه» ارواحنافداه
🎧 فایل صوتی

💠 حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابت‌علیشاه» ارواحنافداه

🔹 #سحر_جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۱ شمسی - #سحر_عاشورا ۱۴۴۵ قمری

🔸 موضوع: قرائت متن فرمایش حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» طاب‌ثراه در سحر عاشورا ۱۴۳۰ قمری (۱۸ دی ۱۳۸۷ شمسی)

@KingM121
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦠 راه های غلبه بر #سحر و #چشم_زخم
🎙پاسخ از استاد مؤیدی

1️⃣ #قسمت_اول
Forwarded from حضرت یار
هــو
‏۱۲۱

موضوع:

#چشم_زدن #سحر_و_جادو

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم
چشم زدن از قدیم نمونه‌هایی داشته و در تاریخ هم بوده است. حتّی گفتند که فلان‌کس پیغمبر(ص) را چشم زده است. در عرب اینطور اشخاص زیاد بودند مثل اینکه نژادها فرق می‌کند. در داستان‌های اروپایی نشنیده‌ام. ولی در عرب‌ها و ایرانی‌ها کلاً مشرق، خیلی هست. نگاه شرقی‌ها این‌طوری است؟ نمی‌دانم. مِن‌جمله به پیغمبر(ص) گفتند کسی می‌خواهد چشم بزند. سوره‌های قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (سوره فلق، آیه ۱) و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (سوره ناس، آیه ۱) نازل شد بعد پیغمبر(ص) خواند و به چشم او  فوت کرد و او کور شد. در واقع وقتی نور به یک جایی می‌تابد و ذرّه‌بینی جلوی نور خورشید می‌گیرید که نور را منعکس و متمرکز در یک نقطه می‌کند آن نقطه را می‌سوزاند. چشم هم که ذرّه‌بینی است، عدسی چشم هم مثل ذرّه‌بین است من نمی‌گویم همه‌اش این است، ولی شباهت‌هایی که آدم پیدا می‌کند شاید مسأله حل شود. نمی‌دانم وقتی جلوی این ذرّه‌بین که نور خورشید را می‌تاباند نور برمی‌گردد به آن طرف، به یک چراغی که الآن اینجا نور می‌رسد، وقتی آیینه بزرگی بگذارید دیگر نمی‌گذارد نور برسد به خود  چراغ برمی‌گرداند. شاید این دعا و دستوری که خدا به پیغمبر داد برای این است که نظر را برگرداند.
در گناباد هم شخصی خیلی به شورچشمی مشهور بود (که مرحوم شده است). باز هم در جامعه افرادی به اینکه چشمشان شور است شهرت دارند. اصلاً چشم شور در ادبیات ما هست. در ادبیات غیر ایرانی ندیدم. بعضی آن‌قدر چشم شور دارند که چیز ندیده بخصوص دشمن را چشم می‌زنند. اصلاً در خود عرب آنها  که می‌خواستند پیغمبر(ص) را چشم بزنند دشمن بودند. دشمن این کار را می‌کرد. حالا گاهی آرزوی ما را هم چشم می‌زنند. جوکی است از این طنزبازان که در عرب مشهور است. اشعث طمّاع را دیدند در خیابان می‌رود دامن را بالا گرفته. گفت این کار را کردم که اگر یک وقت یک پرنده‌ای که می‌پرد بخواهد تخم کند، تخم او بیفتد این‌جا و من آن را املت کنم و بخورم. این تمام شد. شب نشسته بود غذایی می‌خورد کسی در زد، گفت: کیست؟ گفت: فلان‌کس، همسایۀ شما. گفت: چه می‌خواهی؟ گفت: از آن املتی که درست کردی، یک کمی بدهید. این حرف اشعث در ادبیات مانده است. چون مردم بوی آرزوی ما را هم می‌شنوند. صحبت به شوخی و طنز ۱۲۱ سال عمرم، همان را هم نظر زدند.
منظور این است اصولاً خیلی مسایل در دنیا هست که ما هنوز نمی‌دانیم. جهل علمی ما از اطّلاعات ما خیلی بیشتر است. داستانی را گفته‌ام که دنبالۀ آن عبارت عالمانه و عارفانه‌ای دارد. می‌گویند در اصفهان زمان شاه عبّاس، منبری درست کرده بودند چهل پلّه؛ حالا چهل نه، یک کلاغ چهل‌کلاغ حساب کنید، ده پلّه بود. منبرهای معمولی سه پلّه است. شیخ بهایی البته همیشه منبر نمی‌رفت، دانشمند مشهوری بود به مناسبت‌هایی که منبر می‌رفت، می‌رفت پلّۀ بالای منبر. چون رسم بود که هر کسی، هر واعظی و روضه‌خوانی بر حسب شأن خود بالای پلّه‌ها می‌رفت. مدّاح‌ها پلّۀ اوّل می‌نشینند، یکی پلّۀ دوّم و یکی سوّم. خودشان متفاوت می‌نشینند. شیخ بهایی آن بالا می‌رفت. یک مرتبه یکی به او اعتراض کرد که آقای شیخ بهایی تو چرا چهل پلّه بالا رفتی؟ به اندازۀ علم خودت بالا برو. شیخ بهایی گفت: من به اندازۀ علمم بالا می‌روم، اگر بخواهم به اندازۀ جهلم بالا بروم باید به آسمان برسم. این حرف بزرگی است و هر حرفی را داستانش را بدانید بهتر درک می‌کنید. خیلی مسائل هست ما نفهمیدیم.

💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد دوم - قسمت ۴۱ (صفحه ۱)
▫️ صبح چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۷ شمسی

@hazrate_yar121