ٰ
🔸صفحات رسمی کمپین «شما تنها نیستید»، به منظور اطلاعرسانی دربارهی جزئیات و روند پیگیری پروندهی پزشکی عباس کیارستمی
• تلگرام: t.me/tanhanistid
• توییتر: twitter.com/tanhanistid
• اینستاگرام: instagram.com/tanhanistid
«تا رسیدن به نتیجه، از پیگیری و حمایت دست نمیکشیم.»
⋅#کاه_کوه
⋅#قصورپزشکی
⋅#عباس_کیارستمی
⋅#شما_تنها_نیستید
http://t.me/tanhanistid
🔸صفحات رسمی کمپین «شما تنها نیستید»، به منظور اطلاعرسانی دربارهی جزئیات و روند پیگیری پروندهی پزشکی عباس کیارستمی
• تلگرام: t.me/tanhanistid
• توییتر: twitter.com/tanhanistid
• اینستاگرام: instagram.com/tanhanistid
«تا رسیدن به نتیجه، از پیگیری و حمایت دست نمیکشیم.»
⋅#کاه_کوه
⋅#قصورپزشکی
⋅#عباس_کیارستمی
⋅#شما_تنها_نیستید
http://t.me/tanhanistid
Chaplin Today - The Kid (Full).mp4
186 MB
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
26 min
فیلم بهجز بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی، به زبان انگلیسیست.
@KiarostamiAbbas
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
26 min
فیلم بهجز بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی، به زبان انگلیسیست.
@KiarostamiAbbas
Chaplin Today - The Kid.mp4
94.3 MB
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
Forwarded from KiarostamiAbbas
Chaplin Today - The Kid.mp4
94.3 MB
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
Chaplin Today: The Kid (2003)
Alain Bergala
with the participation of
Abbas Kiarostami
10 min
بخش گفتوگو با #عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
دربارهی #نان_و_کوچه
بله، نویسنده برادرم بود (من از فعل گذشته استفاده میکنم، چون او الان در آمریکا زندگی میکند!) زمانی که در اواخر دههی ۱۳۴۰ شمسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکردم، فیلمنامههای متعددی را میخواندم، اما تنها همین مورد بود که چشمم را گرفت. مخصوصا این موضوع زمان بود که برای من جذاب بود. فیلم، داستانی را روایت میکند که در ۱۲ دقیقه اتفاق میافتد، بنابراین نیازی به کوتاه کردن تایم نبود. میدانستم که کوتاه کردن تایم برای نمایش گذشت زمان، فیلمسازها را به ورطهی کلیشه و فرمول میاندازد. بنابراین برایم چالش جالبی بود که بدون استفاده از این قواعد، زمان سینمایی و زمان واقعی را تا حد امکان به هم نزدیک کنم.
«نان و کوچه» اولین تجربهی سینمایی من بود و باید بگویم که خیلی دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچهی خیلی کوچک، یک سگ و یک تیم غیرحرفهای کار کنم، تنها استثنا، مدیر فیلمبرداری بود که حرفهای بود و او هم ناراحت بود و مرتب اعتراض میکرد. به یک معنا، حق با او بود، چون من قواعد سینما که او با آنها آشنا بود را رعایت نمیکردم. او اصرار داشت که صحنهها را «کات» دهد. بهعنوان مثال، یک نمای دور از بچه که نزدیک میشود، یک کلوزآپ از دست بچه و بعد، وقتی که بچه وارد خانه میشود و در را میبندد، یک نما از سگ که روی زمین میخوابد و غیره. اما من فکر میکردم که اگر بتوانیم هر دوی آنها (بچه و سگ) را در یک پلان داشته باشیم و داخل قاب پیش برویم، بچه وارد خانه شود و سگ تصمیم بگیرد که پشت در خانه بخوابد، تأثیر عمیقتری خواهد داشت. فکر میکنم این سختترین سکانسیست که تا به حال در زندگیام گرفتهام. برای این پلان، ما مجبور شدیم ۴۰ روز صبر کنیم و سهبار سگ را عوض کنیم، حتی یکی از آنها دچار هاری شد. با وجود همهی مشکلاتی که با آنها روبهرو بودیم، بالاخره آن اتفاقی که میخواستیم افتاد و فیلمبرداری انجام شد. به یک معنا، این فیلم نتیجهی عدم آگاهی من از قواعد سینماییست. حالا وقتی فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که تصمیم درستی گرفتم. من معتقدم که کات یک صحنه _ حتی اگر بتواند به ریتم فیلم کمک کند _ بهراحتی میتواند به واقعیت و محتوای یک فیلم لطمه بزند.
#عباس_کیارستمی
مصاحبه با شاهین پرهامی، سال ۲۰۰۰
بله، نویسنده برادرم بود (من از فعل گذشته استفاده میکنم، چون او الان در آمریکا زندگی میکند!) زمانی که در اواخر دههی ۱۳۴۰ شمسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکردم، فیلمنامههای متعددی را میخواندم، اما تنها همین مورد بود که چشمم را گرفت. مخصوصا این موضوع زمان بود که برای من جذاب بود. فیلم، داستانی را روایت میکند که در ۱۲ دقیقه اتفاق میافتد، بنابراین نیازی به کوتاه کردن تایم نبود. میدانستم که کوتاه کردن تایم برای نمایش گذشت زمان، فیلمسازها را به ورطهی کلیشه و فرمول میاندازد. بنابراین برایم چالش جالبی بود که بدون استفاده از این قواعد، زمان سینمایی و زمان واقعی را تا حد امکان به هم نزدیک کنم.
«نان و کوچه» اولین تجربهی سینمایی من بود و باید بگویم که خیلی دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچهی خیلی کوچک، یک سگ و یک تیم غیرحرفهای کار کنم، تنها استثنا، مدیر فیلمبرداری بود که حرفهای بود و او هم ناراحت بود و مرتب اعتراض میکرد. به یک معنا، حق با او بود، چون من قواعد سینما که او با آنها آشنا بود را رعایت نمیکردم. او اصرار داشت که صحنهها را «کات» دهد. بهعنوان مثال، یک نمای دور از بچه که نزدیک میشود، یک کلوزآپ از دست بچه و بعد، وقتی که بچه وارد خانه میشود و در را میبندد، یک نما از سگ که روی زمین میخوابد و غیره. اما من فکر میکردم که اگر بتوانیم هر دوی آنها (بچه و سگ) را در یک پلان داشته باشیم و داخل قاب پیش برویم، بچه وارد خانه شود و سگ تصمیم بگیرد که پشت در خانه بخوابد، تأثیر عمیقتری خواهد داشت. فکر میکنم این سختترین سکانسیست که تا به حال در زندگیام گرفتهام. برای این پلان، ما مجبور شدیم ۴۰ روز صبر کنیم و سهبار سگ را عوض کنیم، حتی یکی از آنها دچار هاری شد. با وجود همهی مشکلاتی که با آنها روبهرو بودیم، بالاخره آن اتفاقی که میخواستیم افتاد و فیلمبرداری انجام شد. به یک معنا، این فیلم نتیجهی عدم آگاهی من از قواعد سینماییست. حالا وقتی فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که تصمیم درستی گرفتم. من معتقدم که کات یک صحنه _ حتی اگر بتواند به ریتم فیلم کمک کند _ بهراحتی میتواند به واقعیت و محتوای یک فیلم لطمه بزند.
#عباس_کیارستمی
مصاحبه با شاهین پرهامی، سال ۲۰۰۰
Forwarded from نیلوفر لاریپور
#سه_تابلو
اواخر دهه شصت بود، یکی از بستگان دور قصد مهاجرت داشت و وسایل خانه شان را به حراج گذاشته بود و ما رفته بودیم که مثلا خرید لاکچری کنیم و خوشحال و خندان به خانه برگردیم.
یادم است که اولین ضبط و پخش سی دی دار را آن جا دیدم که خاله ام خرید، یک کتابخانه چوبی زیبا را هم ما خریدیم به قیمت ده هزار تومان و یک تشک آبی هم بود که موج برمی داشت و همه عاشقش شده بودند ولی هیچ کس نخرید.
چشم های من روی در و دیوار می گشت و چون طبیعتا پولی نداشتم فقط اجناس عجیب و غریب خانه را می دیدم و کیف می کردم تا چشمم افتاد به این سه تابلو؛ تصویر یک درخت در یک دشت سبز، یکی نقاشی بود و دوتای دیگر عکس، منتها با دو فیلتر متفاوت در قاب های استیل (قاب را بعدا خودمان چوبی کردیم).
همان لحظه اول دلم رفت، به مادرم گفتم که این قاب ها را می خواهم و او قیمت را پرسید. پنج هزار تومان ... چشم های همه گرد شد، پنج هزار تومن برای آن سه قاب رقم حیرت آوری بود؛ آن هم وقتی یک کتابخانه چوبی اعلا ده هزار تومان بود و یک اجاق گاز نوی فردار چهار هزار تومان.
صاحبخانه گفت: "این ها کار #عباس_کیارستمی است" و این برای من که آن روزها مجله فیلم می خواندم و خودم را روشنفکر و فرهیخته خانواده می دانستم، معجزه ای بود که نمی توانستم تحت هیچ شرایطی از آن بگذرم.
نمی دانم چطور مادرم را راضی کردم که تابلوها را بخرد اما قول دادم که پول خرید تابلوها را کم کم به او بدهم که البته هیچ وقت ندادم.
بیشتر از بیست سال از هرکسی که با جناب #کیارستمی ارتباط داشت خواستم تا قراری بگذارد و من این سه تابلو را نشانشان بدهم و تاییدشان را بگیرم چون هیچ امضایی پای عکس ها و نقاشی نیست و تمام دوستان هم قول می دادند و البته هیچ وقت به قولشان عمل نکردند.
ده سال پیش #خسرومعصومی عزیز تابلوها را دید و گفت که به احتمال زیاد کار خود کیارستمی است. #ساتیارامامی هم یک بار عکسی از تابلوها را به #سیف_الله_صمدیان نشان داد و گفت که او هم با ما هم نظر است.
یک عده گفتند بیایید برای تابلوها فیلم کوتاه بسازیم، پرونده مطبوعاتی تهیه کنیم، مستند بسازیم، برویم تا استاد لااقل پای نقاشی و عکس ها را امضا کند؛ اصلا تابلوها برای من بهانه ای بود که مردی به نام عباس کیارستمی را ببینم؛ حتی اگر بگوید این تابلوها کار من نیست ... و به لطف دوستان بی معرفتم هیچ وقت این اتفاق نیفتاد.
حالا برایم آن امضای دوست داشتنی دیگر مهم نیست اما هنوز باور دارم که تابلوهای جادویی من، حاصل یکی از لحظه های ناب اوست؛ او که رفتنش هم شبیه بودنش به افسانه شباهت داشت و می دانم کمی از راز انگشتانش را روی دیوارهای خانه ما جا گذاشته است.
#نیلوفر_لاری_پور
اواخر دهه شصت بود، یکی از بستگان دور قصد مهاجرت داشت و وسایل خانه شان را به حراج گذاشته بود و ما رفته بودیم که مثلا خرید لاکچری کنیم و خوشحال و خندان به خانه برگردیم.
یادم است که اولین ضبط و پخش سی دی دار را آن جا دیدم که خاله ام خرید، یک کتابخانه چوبی زیبا را هم ما خریدیم به قیمت ده هزار تومان و یک تشک آبی هم بود که موج برمی داشت و همه عاشقش شده بودند ولی هیچ کس نخرید.
چشم های من روی در و دیوار می گشت و چون طبیعتا پولی نداشتم فقط اجناس عجیب و غریب خانه را می دیدم و کیف می کردم تا چشمم افتاد به این سه تابلو؛ تصویر یک درخت در یک دشت سبز، یکی نقاشی بود و دوتای دیگر عکس، منتها با دو فیلتر متفاوت در قاب های استیل (قاب را بعدا خودمان چوبی کردیم).
همان لحظه اول دلم رفت، به مادرم گفتم که این قاب ها را می خواهم و او قیمت را پرسید. پنج هزار تومان ... چشم های همه گرد شد، پنج هزار تومن برای آن سه قاب رقم حیرت آوری بود؛ آن هم وقتی یک کتابخانه چوبی اعلا ده هزار تومان بود و یک اجاق گاز نوی فردار چهار هزار تومان.
صاحبخانه گفت: "این ها کار #عباس_کیارستمی است" و این برای من که آن روزها مجله فیلم می خواندم و خودم را روشنفکر و فرهیخته خانواده می دانستم، معجزه ای بود که نمی توانستم تحت هیچ شرایطی از آن بگذرم.
نمی دانم چطور مادرم را راضی کردم که تابلوها را بخرد اما قول دادم که پول خرید تابلوها را کم کم به او بدهم که البته هیچ وقت ندادم.
بیشتر از بیست سال از هرکسی که با جناب #کیارستمی ارتباط داشت خواستم تا قراری بگذارد و من این سه تابلو را نشانشان بدهم و تاییدشان را بگیرم چون هیچ امضایی پای عکس ها و نقاشی نیست و تمام دوستان هم قول می دادند و البته هیچ وقت به قولشان عمل نکردند.
ده سال پیش #خسرومعصومی عزیز تابلوها را دید و گفت که به احتمال زیاد کار خود کیارستمی است. #ساتیارامامی هم یک بار عکسی از تابلوها را به #سیف_الله_صمدیان نشان داد و گفت که او هم با ما هم نظر است.
یک عده گفتند بیایید برای تابلوها فیلم کوتاه بسازیم، پرونده مطبوعاتی تهیه کنیم، مستند بسازیم، برویم تا استاد لااقل پای نقاشی و عکس ها را امضا کند؛ اصلا تابلوها برای من بهانه ای بود که مردی به نام عباس کیارستمی را ببینم؛ حتی اگر بگوید این تابلوها کار من نیست ... و به لطف دوستان بی معرفتم هیچ وقت این اتفاق نیفتاد.
حالا برایم آن امضای دوست داشتنی دیگر مهم نیست اما هنوز باور دارم که تابلوهای جادویی من، حاصل یکی از لحظه های ناب اوست؛ او که رفتنش هم شبیه بودنش به افسانه شباهت داشت و می دانم کمی از راز انگشتانش را روی دیوارهای خانه ما جا گذاشته است.
#نیلوفر_لاری_پور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «در ستایش هفتاد سالگی»،
ساختهی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹
مرگ را پس میزنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری میکند.
#عباس_کیارستمی
در ستایش هفتاد سالگی، مستندیست دربارهی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجستهی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و عباس کیارستمی که دوست و همسنوسال نیز بودند. اما گذر از هفتادسالگی معنا و مفهومش برای یک هنرمند چیست؟ ابراهیم حقیقی، از بزرگان گرافیک ایران، در هفتاد سالگی این هنرمندان به سراغشان رفته و از آنها دربارهی زندگیشان پرسیده. این فیلم از نمونههای نادر مستندهای ایرانیست که سه هنرمند موفق را گرد آورده تا دربارهی احساس درونی و شخصی خود نسبت به پای گذاشتن به یک دورهی خاص از زندگیشان سخن بگویند: کهنسالی.
@KiarostamiAbbas
ساختهی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹
مرگ را پس میزنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری میکند.
#عباس_کیارستمی
در ستایش هفتاد سالگی، مستندیست دربارهی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجستهی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و عباس کیارستمی که دوست و همسنوسال نیز بودند. اما گذر از هفتادسالگی معنا و مفهومش برای یک هنرمند چیست؟ ابراهیم حقیقی، از بزرگان گرافیک ایران، در هفتاد سالگی این هنرمندان به سراغشان رفته و از آنها دربارهی زندگیشان پرسیده. این فیلم از نمونههای نادر مستندهای ایرانیست که سه هنرمند موفق را گرد آورده تا دربارهی احساس درونی و شخصی خود نسبت به پای گذاشتن به یک دورهی خاص از زندگیشان سخن بگویند: کهنسالی.
@KiarostamiAbbas
دربارهی نحوهی ساخت فیلم «شیرین»
همهی فیلم در حقیقت در زیرزمینِ خانهی تهرانم گرفته شد. پردهای در کار نبود. برای زنانِ هنرپیشه فیلمی پخش نشد. دستورالعملِ پیچیدهای هم در کار نبود، به جز اینکه به هر یک گفتم که چند دقیقهای فرصت دارد به صفحهی سفیدی که بر یک سهپایه بود و من بر آن سه طراحیِ ابتدایی از انسان کشیده بودم، نگاه کند. از هر یک همچنین خواستم که بیاندیشد این ورق کاغذِ سفید در حقیقت پردهی سینما است و چشمانش را از یک نقش به نقشِ دیگر بخرامد. از یک رفلکتور استفاده کردم که بر چهرهشان نورپردازی کنم، انگار نوری از پرده به صورتشان میرسد. وقتی در فضای بسته فیلم برمیداری نور کمتر است. از هر هنرپیشهای خواستم به دورهای از زندگی بیاندیشد که در آن بالا و پستهای احساسی را از سر گذرانده است و بر اساسِ آن فیلمی را در ذهنِ خود انتخاب کند که با آن یاد و حس، نزدیک است. به نظرم رسید استفاده از تجربهی شخصیِ هنرپیشه و نه داستانی تخیلی، موثرترین و سریعترین راهِ رسیدن به چیزی است که به دنبالش میگشتم.
#عباس_کیارستمی از کتاب «سر کلاس با کیارستمی»، پال کرونین، ترجمهی سهراب مهدوی، نشر نظر
عکس از گلاره کیازند
همهی فیلم در حقیقت در زیرزمینِ خانهی تهرانم گرفته شد. پردهای در کار نبود. برای زنانِ هنرپیشه فیلمی پخش نشد. دستورالعملِ پیچیدهای هم در کار نبود، به جز اینکه به هر یک گفتم که چند دقیقهای فرصت دارد به صفحهی سفیدی که بر یک سهپایه بود و من بر آن سه طراحیِ ابتدایی از انسان کشیده بودم، نگاه کند. از هر یک همچنین خواستم که بیاندیشد این ورق کاغذِ سفید در حقیقت پردهی سینما است و چشمانش را از یک نقش به نقشِ دیگر بخرامد. از یک رفلکتور استفاده کردم که بر چهرهشان نورپردازی کنم، انگار نوری از پرده به صورتشان میرسد. وقتی در فضای بسته فیلم برمیداری نور کمتر است. از هر هنرپیشهای خواستم به دورهای از زندگی بیاندیشد که در آن بالا و پستهای احساسی را از سر گذرانده است و بر اساسِ آن فیلمی را در ذهنِ خود انتخاب کند که با آن یاد و حس، نزدیک است. به نظرم رسید استفاده از تجربهی شخصیِ هنرپیشه و نه داستانی تخیلی، موثرترین و سریعترین راهِ رسیدن به چیزی است که به دنبالش میگشتم.
#عباس_کیارستمی از کتاب «سر کلاس با کیارستمی»، پال کرونین، ترجمهی سهراب مهدوی، نشر نظر
عکس از گلاره کیازند
Forwarded from Amir Pouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتوگوی امیر پوریا با آیدین آغداشلو دربارهٔ شخصیت فردی، زندگی و هنر عباس کیارستمی
در مجموعه گفتوگوهای #چند_روزی_در_میان به بهانهٔ چهارمین سالگرد فقدان کيارستمی / ١۵ تیر ٩٩
.
محورهای صحبت:
- آیا اختلافاتی هم داشتید
.
مهارتهای کیارستمی در صید فکرها و نگاه و ثبت به شیوهٔ خودش
.
- فرق و فاصلهٔ امر مصنوع و امر واقع در کارهای کیارستمی
.
از کِی به نگاه و بهتعبیر خودتان نبوغش پی بردید
.
آیا «طعم گیلاس» میتوانست نتیجهٔ وسوسهٔ خودکشی نزد خود او باشد
.
چگونه انسانی محتاط، ریسکهای بزرگ میکند
.
تعبیر «فیلمسازی بلد نبود» به چه معناست و از کجا میآید
.
تاثیرهای سهراب شهیدثالث و میراث او و کيارستمی در سینمای ایران
.
سال آخر، ماههای آخر و دیدار آخر
.
#آیدین_آغداشلو #عباس_کیارستمی #بهمن_فرمان_آرا #سهراب_شهید_ثالث #محمود_رضا_بهمن_پور #ایرج_کریمی #علی_اکبر_صادقی #علی_گلستانه #بهمن_فرزانه #فدریکو_فلینی #دیوید_لینچ #مارک_روتکو #پابلو_پیکاسو #ویتوریو_دسیکا #محسن_مخملباف #حسین_سبزیان #امیر_پوریا
@amiropouria
در مجموعه گفتوگوهای #چند_روزی_در_میان به بهانهٔ چهارمین سالگرد فقدان کيارستمی / ١۵ تیر ٩٩
.
محورهای صحبت:
- آیا اختلافاتی هم داشتید
.
مهارتهای کیارستمی در صید فکرها و نگاه و ثبت به شیوهٔ خودش
.
- فرق و فاصلهٔ امر مصنوع و امر واقع در کارهای کیارستمی
.
از کِی به نگاه و بهتعبیر خودتان نبوغش پی بردید
.
آیا «طعم گیلاس» میتوانست نتیجهٔ وسوسهٔ خودکشی نزد خود او باشد
.
چگونه انسانی محتاط، ریسکهای بزرگ میکند
.
تعبیر «فیلمسازی بلد نبود» به چه معناست و از کجا میآید
.
تاثیرهای سهراب شهیدثالث و میراث او و کيارستمی در سینمای ایران
.
سال آخر، ماههای آخر و دیدار آخر
.
#آیدین_آغداشلو #عباس_کیارستمی #بهمن_فرمان_آرا #سهراب_شهید_ثالث #محمود_رضا_بهمن_پور #ایرج_کریمی #علی_اکبر_صادقی #علی_گلستانه #بهمن_فرزانه #فدریکو_فلینی #دیوید_لینچ #مارک_روتکو #پابلو_پیکاسو #ویتوریو_دسیکا #محسن_مخملباف #حسین_سبزیان #امیر_پوریا
@amiropouria
.
خواب میبینم
زیر برگهای پاییزی
مدفونم
جوانه میزند تنم.
#عباس_کیارستمی، از دفتر شعر «گرگی در کمین»
عکس: لواسان، #توک_مزرعه (ترک مزرعه)، مزار عباس کیارستمی
۴ آبان، از عباس طالبحسینی
خواب میبینم
زیر برگهای پاییزی
مدفونم
جوانه میزند تنم.
#عباس_کیارستمی، از دفتر شعر «گرگی در کمین»
عکس: لواسان، #توک_مزرعه (ترک مزرعه)، مزار عباس کیارستمی
۴ آبان، از عباس طالبحسینی
Telegram
KiarostamiAbbas
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برف میبارد
برف میبارد
برف میبارد
روز به پایان میرسد
برف میبارد
شب.
#عباس_کیارستمی #همراه_با_باد
Snow falls
snow falls
snow falls.
The day ends.
Snow falls.
Night.
#AbbasKiarostami #walkingwiththewind
ویدئو از محمد محمدی
بر اساس عکسی از عباس عطار
موسیقی استفاده شده:
A Thousand Kisses Deep
از کریس بوتی
@KiarostamiAbbas
برف میبارد
برف میبارد
برف میبارد
روز به پایان میرسد
برف میبارد
شب.
#عباس_کیارستمی #همراه_با_باد
Snow falls
snow falls
snow falls.
The day ends.
Snow falls.
Night.
#AbbasKiarostami #walkingwiththewind
ویدئو از محمد محمدی
بر اساس عکسی از عباس عطار
موسیقی استفاده شده:
A Thousand Kisses Deep
از کریس بوتی
@KiarostamiAbbas
باد با خود خواهد برد
شکوفههای گیلاس را
تا سپیدی ابرها.
#عباس_کیارستمی
از دفتر شعر «گرگی در کمین»
۲۰ فروردین، لواسان، قبرستان #توک_مزرعه، عکس از پویان رمضانپور
پ. ن: این درخت گیلاس در اسفند ۹۵ توسط دوستداران عباس کیارستمی و به یاد او در گوشهای از قبرستان کاشته شد.
باد با خود خواهد برد
شکوفههای گیلاس را
تا سپیدی ابرها.
#عباس_کیارستمی
از دفتر شعر «گرگی در کمین»
۲۰ فروردین، لواسان، قبرستان #توک_مزرعه، عکس از پویان رمضانپور
پ. ن: این درخت گیلاس در اسفند ۹۵ توسط دوستداران عباس کیارستمی و به یاد او در گوشهای از قبرستان کاشته شد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لحظهی دریافت جایزهی نخل طلا برای فیلم «طعم گیلاس» در فستیوال کن ۱۹۹۷
#عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
#عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
.
صحبتهای امیر نادری دربارهی فیلم «تجربه» و عباس کیارستمی
#تجربه، سومین فیلم کیارستمی (۱۳۵۲)
حکایت نوجوان فقیر و یتیمیست که در یک استودیوی عکاسی کار میکند و زندگی ملالتباری را میگذراند. او که دورهی بحران بلوغ را تجربه میکند، عاشق دختری بزرگتر و از طبقهی بالاتر از خود میشود.
تجربه بر اساس داستان کوتاهی از امیر نادری ساخته شده است. نادری که از دوستان نزدیک کیارستمی بود، داستان تجربه را بر اساس تجربیات واقعی زندگی خودش نوشت و به کیارستمی داد و درست در همان زمان برای ساخت فیلم دیگری که به او پیشنهاد شده بود (تنگسیر، ۱۳۵۲) راهی بوشهر شد. به همین خاطر کیارستمی، در غیاب نادری، این فیلم را با آزادی کامل و با معیارهای خودش ساخت، هرچند که نهایت تلاشش را کرده تا به رئالیسم مورد نظر نادری دست یابد.
صحبتهای امیر نادری دربارهی فیلم «تجربه» و عباس کیارستمی
#تجربه، سومین فیلم کیارستمی (۱۳۵۲)
حکایت نوجوان فقیر و یتیمیست که در یک استودیوی عکاسی کار میکند و زندگی ملالتباری را میگذراند. او که دورهی بحران بلوغ را تجربه میکند، عاشق دختری بزرگتر و از طبقهی بالاتر از خود میشود.
تجربه بر اساس داستان کوتاهی از امیر نادری ساخته شده است. نادری که از دوستان نزدیک کیارستمی بود، داستان تجربه را بر اساس تجربیات واقعی زندگی خودش نوشت و به کیارستمی داد و درست در همان زمان برای ساخت فیلم دیگری که به او پیشنهاد شده بود (تنگسیر، ۱۳۵۲) راهی بوشهر شد. به همین خاطر کیارستمی، در غیاب نادری، این فیلم را با آزادی کامل و با معیارهای خودش ساخت، هرچند که نهایت تلاشش را کرده تا به رئالیسم مورد نظر نادری دست یابد.
Telegram
کانال رسمی تصویر سال
امیر نادری از #عباس_کیارستمی و فیلم #تجربه میگوید
@tassvir_image
@tassvir_image
Forwarded from Paso Cinema
The Report (1977)
#Abbas_Kiarostami
گزارش
#عباس_کیارستمی
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
#دانلود #فیلم
#Abbas_Kiarostami
گزارش
#عباس_کیارستمی
Filesize: 1.82 GBDOWNLOAD
1080p BluRay x264
Eng (Hard) Subtitle
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
#دانلود #فیلم
Forwarded from Paso Cinema
First Case, Second Case (1979)
#Abbas_Kiarostami
قضیه شکل اول، شکل دوم (نسخه مرمت شدهی L'Image Retrouvée / سینماتک_بولونیا)
#عباس_کیارستمی
EXTRA : Interview with Naser Zeraati about "First Case, Second Case" Interviewer: Namira
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
#دانلود #فیلم
#Abbas_Kiarostami
قضیه شکل اول، شکل دوم (نسخه مرمت شدهی L'Image Retrouvée / سینماتک_بولونیا)
#عباس_کیارستمی
Filesize: 1.80 GB
1080p BluRay x264
Eng (Hard) SubtitleDOWNLOAD
EXTRA : Interview with Naser Zeraati about "First Case, Second Case" Interviewer: Namira
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
#دانلود #فیلم
Forwarded from Paso Cinema
Close-Up (1990)
#Abbas_Kiarostami
کلوزآپ (نسخه مرمت شدهی کرایتریون)
#عباس_کیارستمی
EXTRA :
Close-Up Long Shot (Short 1996)
A Conversation With Sabzian (Short 2003)
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
@lini_Paso
#Abbas_Kiarostami
کلوزآپ (نسخه مرمت شدهی کرایتریون)
#عباس_کیارستمی
Filesize: 1.63 GB
1072p BluRay x264
DOWNLOADEXTRA :
Close-Up Long Shot (Short 1996)
A Conversation With Sabzian (Short 2003)
▪️این لینک تنها ۱۰ روز فعال است▪️
@lini_Paso
.
فیلم «در ستایش هفتادسالگی» که در پست قبلی به آن اشاره شد.
این فیلم در واقع قسمت اول فیلم «تماشای هفتادسالگی» است.
فیلم «در ستایش هفتادسالگی» که در پست قبلی به آن اشاره شد.
این فیلم در واقع قسمت اول فیلم «تماشای هفتادسالگی» است.
Telegram
KiarostamiAbbas
مستند «در ستایش هفتاد سالگی»،
ساختهی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹
مرگ را پس میزنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری میکند.
#عباس_کیارستمی
در ستایش هفتاد سالگی، مستندیست دربارهی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجستهی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و…
ساختهی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹
مرگ را پس میزنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری میکند.
#عباس_کیارستمی
در ستایش هفتاد سالگی، مستندیست دربارهی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجستهی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و…
یک روز بهاری
یک روز تابستان
یک روز پاییزی
یک روز زمستان
میهمان من باش!
#عباس_کیارستمی، از دفتر شعر «گرگی در کمین»
لواسان، #توک_مزرعه، ۲۲ دی ۱۴۰۲
عکس از شهرام حسینپور
@KiarostamiAbbas
یک روز بهاری
یک روز تابستان
یک روز پاییزی
یک روز زمستان
میهمان من باش!
#عباس_کیارستمی، از دفتر شعر «گرگی در کمین»
لواسان، #توک_مزرعه، ۲۲ دی ۱۴۰۲
عکس از شهرام حسینپور
@KiarostamiAbbas