.
یوسف اسحاق‌پور: در فیلم یک لحظه هست که جهتِ حرکت تغییر می‌کند. هر دوی شما در یک کافه نشسته‌اید. تازه صبح آن روز با هم آشنا شده‌اید. مرد برای مدتی از کافه بیرون می‌رود تا تلفن کند. زنِ ایتالیایی کافه‌چی، انگار که شما همسر آن مرد هستید، به شما رو می‌کند و می‌گوید که شوهرش دیگر هیچ‌وقت با این حرارتی که شوهر شما با شما حرف می‌زند با او سخن نمی‌گوید. در یک لحظه او شما را به ازدواج هم درمی‌آورد.در این لحظه پشت زن کافه‌چی به دوربین است و این نکته را تداعی می‌کند که وارد بخش دیگری از واقعیت شده‌ایم. وقتی زن و مرد از کافه بیرون می‌آیند، زن مرد را «عزیزم» خطاب می‌کند و درباره‌ی فرزندشان با او حرف می‌زند و مرد طوری رفتار می‌کند که انگار شوهر اوست.

عباس کیارستمی: در دل مناسبات کاذب، حقیقتی نهفته ‌است که بسیار جالب‌تر و خالص‌تر از آن چیزی‌ست که انسان در واقعیت جست‌وجو می‌کند. در دل دروغ است که انسان حقیقت را باز می‌یابد، چرا که از قید واقعیت رها می‌شود. اگر شما بپذیرید که هرکس در حال بازی نقشی‌ست و دروغ می‌گوید، درست در همان‌جاست که او قلبش را باز می‌کند و حقیقت خود را آشکار می‌سازد. تنها وقتی انسان خود را از قید واقعیت رها می‌کند، می‌تواند به حقیقت دست‌ یابد. حقیقت آدم‌ها هنگامی بر من آشکار می‌شود که در حال دروغ‌ گفتن هستند. زیرا دروغ شما را در پناه خود قرار می‌دهد و حقیقت وجودی آدم‌ها در آن‌جا بیش‌تر نمایان می‌شود.
‌‌
.
یوسف اسحاق‌پور، متفکر و نویسنده‌ی ایرانی-فرانسوی که بیش‌تر در حوزه‌ی سینما می‌نوشت و آثارش از اعتباری جهانی برخوردار است، روز جمعه ۲۳ مهر در ۸۱ سالگی در پاریس درگذشت. او دو جلد کتاب درباره‌ی عباس کیارستمی نوشته که در قالب یک جلد و با عنوان «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت» توسط محمدرضا شیخی به فارسی ترجمه شده و نشر شورآفرین آن را منتشر کرده است. آقای اسحاق‌پور در سال ۲۰۱۰ و کمی پیش از حضور «کپی برابر اصل» در جشنواره‌ی کن، گفت‌وگویی با عباس کیارستمی و ژولیت بینوش درباره‌ی این فیلم انجام داد. اسحاق‌پور عکاس نیز بود و پنج جلد کتاب عکس در کارنامه‌ دارد، اما نکته‌ی جالب این‌که تا پیش از مصاحبه‌اش با کیارستمی درباره‌ی «عکاسی» در سال ۲۰۰۱ تنها به‌صورت تفننی به عکاسی می‌پرداخت و بعد از آن بود که عکاسی برایش امری جدی می‌شود و به جانش می‌افتد.
روحش در آرامش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «ده روز با کیارستمی»،
ساخته‌ی بریژیت دلپچ، محصول ۲۰۰۴
@KiarostamiAbbas
‌.
مستند «ده روز با کیارستمی»،
ساخته‌ی بریژیت دلپچ، محصول ۲۰۰۴

در سپتامبر ۲۰۰۳ عباس کیارستمی یک ورک‌شاپ فیلم‌سازی ده روزه در تورین برگزار کرد. مستند کم‌تردیده‌شده‌ی ده روز با کیارستمی به این کارگاه آموزشی می‌پردازد.
لواسان، #توک_مزرعه، مزار عباس کیارستمی، ۱۳ آبان ۱۴۰۰، عکس و تصویر از مهدی کاظمی

@KiarostamiAbbas
KiarostamiAbbas
. پادکستی درباره‌ی فیلم «طعم گیلاس» و پایانش کاری از رادیوپایان

پادکستی درباره‌ی «طعم گیلاس» و پایانش

با حضور ناصر فکوهی، پرویز جاهد، محمد شیروانی، امیر پوریا، بابک روشنی‌نژاد، دنیا میرکتولی، هومن بابانوروزی، سام گیوراد و افشین خورشیدباختری

کاری از رادیوپایان
گفت‌وگوی عباس کیارستمی با نازی بگلری بعد از دریافت نخل طلا برای…
@KiarostamiAbbas
نخل طلا را از آن خود کرده، ولی مطلع شده که در تهران گروهی تندرو مترصدند به محض ورودش به فرودگاه به خاطر این‌که کاترین دونو او را در هنگام دریافت جایزه در آغوش گرفته و بوسیده، گوش‌مالی‌اش دهند. این است که اقامتش در پاریس را طولانی‌تر کرده، تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. در این حال نازی بگلری، خبرنگار صدای آمریکا، با او گفت‌وگویی تلفنی انجام می‌دهد. خانم بگلری که سابقه‌ی بیش از دو دهه مصاحبه با کیارستمی را در کارنامه دارد، به ما گفت: «کیارستمی نمی‌توانست به ایران برگردد، با من تماس گرفت و خواست تا در این مورد توضیح بدهد و اعلام موضع کند. و مثل همیشه، خیلی حساب‌شده و درست صحبت کرد.»

▪️این گفت‌وگو برای اولین‌بار در فضای مجازی منتشر می‌شود.▪️
@KiarostamiAbbas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لحظه‌ی دریافت جایزه‌ی نخل طلا برای فیلم «طعم گیلاس» در فستیوال کن ۱۹۹۷
#عباس_کیارستمی
@KiarostamiAbbas
‌در سال ۲۰۰۰ جشنواره‌ی سان فرانسیسکو تصمیم گرفت جایزه‌ی آکیرا کوروساوا برای یک عمر دستاورد هنری به عباس کیارستمی تعلق بگیرد - جایزه‌ای که پیش از آن به کارگردان‌های مهم دنیا داده شده بود - اما کیارستمی در زمان دریافت جایزه، همه‌ی حضار را غافل‌گیر کرد، چراکه آن را به بهروز وثوقی اهدا کرد.

https://www.youtube.com/watch?v=EzRfhrwT370
.
صحبت‌های امیر نادری درباره‌ی فیلم «تجربه» و عباس کیارستمی

#تجربه، سومین فیلم کیارستمی (۱۳۵۲)
حکایت نوجوان فقیر و یتیمی‌ست که در یک استودیوی عکاسی کار می‌کند و زندگی ملالت‌باری را می‌گذراند. او که دوره‌ی بحران بلوغ را تجربه می‌کند، عاشق دختری بزرگ‌تر و از طبقه‌ی بالاتر از خود می‌شود.
تجربه بر اساس داستان کوتاهی از امیر نادری ساخته شده است. نادری که از دوستان نزدیک کیارستمی بود، داستان تجربه را بر اساس تجربیات واقعی زندگی خودش نوشت و به کیارستمی داد و درست در همان زمان برای ساخت فیلم دیگری که به او پیشنهاد شده بود (تنگسیر، ۱۳۵۲) راهی بوشهر شد. به همین خاطر کیارستمی، در غیاب نادری، این فیلم را با آزادی کامل و با معیارهای خودش ساخت، هرچند که نهایت تلاشش را کرده تا به رئالیسم مورد نظر نادری دست یابد.
KiarostamiAbbas
فیلم «تجربه»، ساخته‌ی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۵۲
Amir Naderi_Tajrobeh (PDF).pdf
1.1 MB

داستان کوتاه «تجربه»، نوشته‌ی امیر نادری

فیلم «تجربه» (۱۳۵۲) بر اساس داستان کوتاهی از امیر نادری ساخته شده است. نادری این داستان را از تجربیات و زندگی خود نوشته است. داستان تجربه اولین‌بار اسفند ماه سال ۱۳۵۵ و در ماهنامه‌ی رودکی (شماره‌ی ۶۵ ـ ۶۴) به چاپ رسید.

برگرفته از کتاب «معرفی و نقد فیلم‌‌های امیر نادری»، نوشته‌ی غلام حیدری، نشر سهیل، ۱۳۷۰

• با تشکر از ناصر زراعتی •
KiarostamiAbbas
Amir Naderi_Tajrobeh (PDF).pdf
Tajrobeh
Amir Naderi
پادکست «تجربه»
خاطره‌نوشته‌ای از امیر نادری
با صدای راوی حکایت باقی

‌• با تشکر از ناصر زراعتی •
.
دستم رفت روی زنگ و صداشو توی راهرو شنیدم. خودمو عقب کشیدم و ترسیدم. رو پاهام ایستادم. متوجه پنجره‌ای که کنار در بود شدم. یه صدایی از توش می‌اومد. در باز شد. یه خانم سی ساله که قدش بلند بود. صورتم سرخ شد. تا حالا یه زنو اینقد از نزدیک ندیده بودم.
‌‌
امیر نادری، هر چه که بود، قصه‌نویس نبود. و نیست هم. گرچه، در کارنامه‌ی فعالیت‌های هنری او عنوان سه قصه نیز به‌چشم می‌خورد. یکی از آن‌ها «تجربه»ست که اول بار اسفند ماه سال ۱۳۵۵ و در ماهنامه‌ی رودکی به چاپ رسید. تجربه را عباس کیارستمی ساخت با سناریویی مشترک با خود نادری و برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

بشنوید: «تجربه»
خاطره‌نوشته‌ای از امیر نادری
با صدای راوی حکایت باقی

KiarostamiAbbas
‌ چند یاد از دوست، عباس کیارستمی یادداشتی از ناصر زراعتی دو سه نوار از بنان برداشته‌ام برای توی راه که اگر او هم دوست داشت، گوش کنیم. وقتی با احتیاط و ملاحظه، می‌گویم که: «من از دوران کودکی بنان گوش می‌دهم و همیشه هم رفقا دستم انداخته‌اند…» می‌گوید که او…

داریم می‌رویم رشت، با همان رنو۵... من نشسته‌ام کنارِ عباس که رانندگی می‌کند.
از قزوین که خارج می‌شویم، چشمم می‌اُفتد به کیلومترشمار ماشین. چیزی نمانده که شماره‌اش روند شود. شوق برم می‌دارد: «چه لذتی دارد پشت فرمان نشستن سر روند شدن شماره‌ای که ممکن است دیدنش دیگر دست ندهد یا سال‌ها باید بگذرد تا باز به این شماره برسد!»
نرسیده به اولین قهوه‌خانۀ کنار جاده، پیشنهاد می‌دهم نگه‌ داریم، پیاله‌ای چای بنوشیم.
چایم را سریع هورت می‌کشم و به‌بهانۀ این‌که می‌خواهم چیزی را از توی ماشین بردارم، سوییچ را از او می‌گیرم، می‌روم در ماشین را باز می‌کنم و می‌نشینم پشت فرمان.
می‌آید. مرا که نشسته پشت فرمان می‌بیند، لبخندزنان می‌گوید: «بشین بغل...»
می‌گویم: «کمی من برونم...»
حالا ایستاده کنار در: نه... خودم می‌شینم...
اِستارت می‌زنم و موتور را روشن می‌کنم.
ـ شما اجازه بده یه کم من بشینم... بعد...
ـ نمی‌شه...
ـ فقط چند کیلومتر...
در را باز می‌کند: حالا بشین اون‌ور... بعدِ چند کیلومتر، تو بشین...
شوخی/جدی می‌گوییم و می‌شنویم. از من اصرار است و از او انکار...
تا این‌که بالاخره می‌پرسد: «تو بگو چرا این‌همه اصرار داری الان بشینی پشت فرمان؟»...

چند یاد از دوست، عباس کیارستمی
یادداشتی از ناصر زراعتی
.
گرافیک کمک کرده به بهتر دیده شدن‌شان. همان‌طور که خودش می‌گوید از یک جایی تصمیم گرفت تصاویر را سیاه و سفید کند تا با گرفتن رنگ و بالا بردن کنتراست، مانع حواس‌پرتی بیننده شود. بدون تردید دید گرافیستی تاثیر‌گذار بوده، اما انگیزه نبوده. ورود تک‌درخت به عکس‌های عباس کیارستمی، از تنهایی، شرایط زندگی و احوالات درونی او می‌آید. می‌خواهم بگویم اگر چهل سال ثبت را به حساب دید گرافیکی بگذاریم، از ورود به عمق آثار دور شده‌ایم. بی‌شمار تک‌درختانی دارد که هرگز دیده نشده‌اند. وقتی در همان مصاحبه می‌پرسم حالا پس از سال‌ها اگر بخواهید دلایلی برای این «گرفتاری عکاسی از درختان» بگویید به چه مواردی اشاره می‌کنید، پاسخ می‌دهد: «نباید تقلب برسانم، ولی هر وقت دلم برای خودم تنگ می‌شود به سراغ تک‌درخت‌ها می‌روم».
‌‌‌
گفت‌وگویی با حمیده شریف‌راد درباره‌ی تک‌درخت‌های عباس کیارستمی