مستند درسی از سینما،
کاری از مژده فامیلی، محصول ۲۰۰۲

در این مستند نیمه‌بلند، عباس کیارستمی از فیلم «باد ما را خواهد برد» می‌گوید.
KiarostamiAbbas
مستند «یک هفته با کیارستمی»، ساخته‌ی یوجی موهارا محصول ۱۹۹۹

«یک هفته با کیارستمی» مستند بلندی‌ست، ساخته‌ی یوجی مُهارا، کارگردان ژاپنی‌. او در سال ۱۳۷۷ با گروهش به روستایی در استان کرمانشاه می‌رود، جایی که فیلم «باد ما را خواهد برد» - از برجسته‌ترین آثار عباس کیارستمی - در حال فیلم‌برداری است. این مستند با به تصویر کشیدن گوشه‌هایی از پشت‌صحنه‌های باد ما را خواهد برد، بیننده را با شیوه‌ی کار کیارستمیِ کارگردان آشنا می‌کند.
‌.
¤ پلان‌های مربوط به گندم‌زارها از دوست‌داشتنی‌ترین تصاویری هستند که در ذهن می‌مانند. ما از ابتدا گندم‌زار را می‌بینیم، ولی سکانسی که دکتر و بهزاد از بینِ گندم‌ها که باد به حرکت‌شان درآورده می‌گذرند و دکتر شعرِ خیام را می‌خواند، بی‌نظیر است. می‌دانم که شما گندم‌زار را خیلی دوست دارید و موضوعِ خیلی از عکس‌ها و نقاشی‌های‌تان بوده. در این‌جا به یادِ نقاشی‌های شما از گندم‌زارها افتادم. بدونِ تردید هر آن‌چه در فیلم‌های‌تان ما را به یادِ نقاشی‌ می‌اندازد، از ذهنِ نقاش‌تان می‌آید. چه فرآیندی سپری می‌شود تا هر آن‌چه ذهنِ نقاش می‌بیند و به گفته‌ی شما نمی‌تواند روی بوم بیاورد، تصمیم بگیرد در جای دیگری مثلِ سینما آن را عینیت ببخشد؟

▫️این‌که در فیلمِ من ردپای نقاشی را می‌بینی، اصلا چیزِ عجیبی نیست. اگر نتوانی در اثرِ یک هنرمند، آن‌چه را که از ذهنِ او می‌آید، ببینی، باید اول به آن هنرمند شک کنی و بعد به اثرش. در کتابِ بابک احمدی درباره‌ی تارکوفسکی، از قولِ او چیزی با این مضمون آمده: «هنرمندانِ واقعی ما را وادار به تماشای دنیای درونیِ خودشان می‌کنند.» اگر من نتوانم دنیای ذهنیِ خودم را و تصویرها و رویاهای پرداخته‌شده در ذهنم را به تو نشان دهم که دیگر هنرمند نیستم. من وقتی فیلم می‌سازم، تنها به درآمیختنِ همان تصویرهای ذهنی با واقعیت فکر می‌کنم و از هر چه که بتوانم برای ثبتِ آن تصویرها کمک می‌گیرم. من آن بارِ گندم‌زار را پس از آن همه نقاشی و عکاسی سرانجام توانستم به شکلِ کامل‌تری در این فیلم یک‌جا زمین بگذارم. حساب کن از کودکیِ من - حالا می‌گویم پنج‌سالگی - تا سالِ ۷۸ چند سال می‌شود. شصت سال، خب شصت سال یک تصویرِ ذهنی داشته باشی و بر اساسِ رویاپردازی‌های مداوم حسابی آن را صیقل هم داده باشی، باید یک جایی در اثرت به‌عنوانِ سینماگر خود را نشان بدهد. به نظرم سینما به دلیلِ همین امکاناتی که برای خلقِ پیچیدگی‌های حسیِ یک تصویری مثلِ گندم‌زارِ مواج در باد، به هنرمند می‌دهد، از نقاشی غنی‌تر است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره‌ی سکانس پایانی «باد ما را خواهد برد»

استخوان شناور در نهر، آب روان، بزهای مشغول چَرا، بدون‌ شک «زندگی ادامه دارد»، هم‌چنان‌که آن لاک‌پشت واژگن‌شده دوباره روی پنجه‌هایش برمی‌گردد و روی سنگ قبر می‌خزد، یا آن سرگین‌غلتان به غلتاندن گوی ادامه می‌دهد. با این حال، انگار بحث بر سر ادامه‌ی چرخه‌ی زندگی و مرگ نیست. [...] استخوان در کنار علفی که بز به چَرای آن مشغول است، احتمالا ارجاعی است به خیام که می‌گوید: «هر سبزه که بر کنار جویی رسته است/ گویی ز لب فرشته‌خویی رسته است»، یا «پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی/ کان سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته است»، یا «هر شاخ بنفشه کز زمین می‌روید/ خالی است که بر رخ نگاری بوده‌ است.» در این صورت، سخن نه بر سر چرخه‌ی طبیعت، که درباره‌ی فناست و تبدیل شدن به گرد و غبار.

از کتاب «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت»، نوشته‌ی یوسف اسحاق‌پور، ترجمه‌ی محمدرضا شیخی، انتشارات شورآفرین
KiarostamiAbbas
#فیلم باد ما را خواهد برد _ سال ۱۳۷۸ عباس کیارستمی دو سال بعد از ساخت «طعم گیلاس» و موفقیت این فیلم در فستیوال کن، «باد ما را خواهد برد‌» را می‌سازد، فیلمی که خیام‌وار به تامل درباره‌ی زندگی و مرگ می‌پردازد و نام آن برگرفته از شعری از فروغ فرخزاد است و در…
.
«باد ما را خواهد برد» اقتباس آزادی‌ست از طرحی نوشته‌ی محمود آیدن، که توسط کیارستمی شاخ‌وبرگ داده شده. ایده‌ی اصلی طرح اولیه، این بود که گروهی برای فیلم‌برداری از مراسم سوگ‌واری یک پیرزن در حال مرگ به روستایی می‌روند، اما پیرزن نمی‌میرد.
استراتژی‌ جسورانه‌ی کیارستمی در «باد ما را خواهد برد» این است که عملا به تماشاگر، اجازه‌ی هرگونه آشنایی با شخصیت‌های فیلم را نمی‌دهد، به‌غیر از بهزاد (سرپرست گروه فیلم‌برداری و شخصیت اصلی فیلم) و فرزاد (پسربچه‌ی محلی که رابط گروه و روستاییان است)، ما به‌سختی می‌توانیم شخصیت‌های دیگری را در سراسر فیلم ببینیم. این نه نوعی اجتناب از ابزارهای معمولی‌ست که مخاطب را با شخصیت‌ها یکی می‌کند و نه قرار دادن شخصیت‌ها در هاله‌ای از ابهام. آن‌ها نامرئی هستند، یا کاملا یا تا حدی. به‌عنوان مثال، در ابتدای فیلم حدود نه دقیقه طول می‌کشد تا چهره‌ی بهزاد برای اولین بار دیده شود و در سراسر فیلم حتی یک‌بار هم نمی‌توانیم سه عضو دیگر گروه، پیرزن رو به موت، مرد چاه‌کن و رئیس بهزاد که تلفنی با او صحبت می‌کند را ببینیم. ما فقط یک یا دو بار خیلی کوتاه، دختری که برای بهزاد شیر می‌دوشد را می‌بینیم. بنابراین باد ما را خواهد برد فیلمی است که شخصیت‌های آن در صحنه‌ی نمایش غایب‌‌ند، به همین دلیل، ما تنها می‌توانیم آن‌ها را به‌خوبی بشنویم. کیارستمی در این باره می‌گوید: «در این فیلم یازده نفر هستند که دیده نمی‌شوند، اما با این وجود آن‌ها را احساس می‌کنید؛ می‌دانید که آن‌ها چه کسانی بودند و چه کار می‌کردند. من می‌خواهم نوعی سینما را نشان دهم، که با نشان ندادن، نشان می‌دهد».
باد ما را خواهد برد چیزهایی را به ما نشان نمی‌دهد که طبق الفبای سینمای کلاسیک به دیدن آن‌ها در یک فیلم عادت کرده‌ایم. به تعبیر کیارستمی نشان ندادن تعدادی از اشخاص و جزئیات، نه به دلیل «فرم‌زدگی» بلکه به دلیل وجود و حضور آن اشخاص یا جزئیات در ذات فیلم است. کیارستمی امیدوار است که به این ترتیب مخاطبانش را با موضوع فیلم بیش‌تر درگیر کند؛ زیرا آن‌چه که بیننده می‌تواند تصور کند یا حدس بزند، به خود او واگذار می‌شود.
فیلم #زندگی_و_دیگر_هیچ،
ساخته‌ی عباس کیارستمی، محصول ۱۳۷۰
گفت‌وگوی کامبیز حسینی با احمد کیارستمی

این گفت‌وگو در سال ۹۶ و یک سال پس از درگذشت عباس کیارستمی انجام شده است.

احمد کیارستمی (متولد ۱۳۴۹) پسر بزرگ عباس کیارستمی‌ست. او که ساکن آمریکاست و در زمینه‌ی علوم کامپیوتر فعالیت حرفه‌ای دارد، پس از مرگ پدر، به منظور حفظ و اشاعه‌ی آثار وی، بنیاد عباس کیارستمی را بنیان‌ گذاشت و مدیریت آن را به عهده گرفت. از نخستین فعالیت‌های بنیاد عباس کیارستمی، تکمیل «۲۴ فریم»، آخرین فیلم کیارستمی بود. بنیاد عباس کیارستمی در تازه‌ترین اقدام، قرار بود در بهار ۲۰۲۰ در مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو واقع در پاریس، نمایشگاهی بزرگ از آثار کیارستمی برگزار کند، که به دلیل نگرانی‌های ناشی از شیوع کرونا، برای یک سال به تعویق افتاد.
KiarostamiAbbas pinned «گفت‌وگوی کامبیز حسینی با احمد کیارستمی این گفت‌وگو در سال ۹۶ و یک سال پس از درگذشت عباس کیارستمی انجام شده است. احمد کیارستمی (متولد ۱۳۴۹) پسر بزرگ عباس کیارستمی‌ست. او که ساکن آمریکاست و در زمینه‌ی علوم کامپیوتر فعالیت حرفه‌ای دارد، پس از مرگ پدر، به منظور…»
KiarostamiAbbas pinned «اطلاعیه: به‌دلیل نگرانی از شیوع کرونا، آرامگاه ترک مزرعه تا اطلاع ثانوی تعطیل است.»
بهاریه.pdf
1.4 MB
...پسربچه‌ی سخت ساکت و آرامی را می‌یابم که پوستی تیره و بینی صاف و زیبایی دارد. باوقار است و تودار. سرش را با نمره‌ی ۲ زده است. اهل شوخی‌های رکیک نیست. باحیاست. هنر را دوست دارد و نقاشی خوب را که می‌بیند، در ته چشمان آرامش، گذار برقی را می‌بینی؛ درخشش تندری گاه‌وبیگاه در افق شبی ساکت و تیره. اما چه آرام است و محتاط.
سال‌ها می‌گذرد و او هم‌چنان ته حیاط مدرسه‌ی جم قلهک می‌پلکد. قد می‌کشد. دوستان خودش را دارد و بی‌ماجرای خاصی ایام را می‌گذراند. بی‌بارقه‌ی نبوغی یا شرارتی. ما از کجا می‌دانستیم هرچه را که می‌بیند ته ذهن حساسش به‌دقت و نظم تمام ثبت می‌کند؟ تصویر به تصویر، لحظه به لحظه، با جزئیاتی که فقط خود به یاد خواهد داشت.

بهاریه سال ۱۳۶۸«ماهنامه فیلم»، با عنوان «یک رویای دم صبح»، نوشته‌ی آیدین آغداشلو، یادداشتی درباره‌ی پنج فیلم‌ساز (عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، سهراب شهیدثالث، امیر نادری و بهرام بیضایی)

با تشکر از ماهنامه‌ی فیلم و کانال آنسین‌سینما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «در جاده با کیارستمی»،
ساخته‌ی مارک کازینز، محصول ۲۰۰۵

در این مستند عباس کیارستمی درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری ایده‌ی فیلم «خانه‌ی دوست کجاست»، شیوه‌ی کارش با نابازیگران و دیدگاه‌هایش درباره‌ی حذف عوامل مختلف فیلم‌سازی، نور، دوربین و حتی کارگردان برای رسیدن به تصاویری صمیمی‌تر و واقعی‌تر، توضیح می‌دهد. دیدنی‌ترین قسمت فیلم اما، قسمت دیدار کیارستمی‌ با بابک احمدپور، پسر بچه‌ی #خانه_دوست_کجاست پس از دوازده سال است که حالا دیگر مردی شده و دارای همسر و فرزند است.
@KiarostamiAbbas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «آن‌سوی درختان زیتون»،
کاری از حمیده شریف‌راد

آنسوی درختان زیتون، مستندی‌ست از پشت‌صحنه‌های فیلم «زیر درختان زیتون». عباس کیارستمی مشهور است به این‌که فیلم‌هایش را به‌طوری باور‌نکردنی نزدیک به واقعیت می‌ساخت. حتی آشناها به هنر سینما فکر می‌کردند که او فقط دوربینش را روشن می‌کند و از هر چیزی فیلم می‌گیرد و اسمش را «فیلم» می‌گذارد. اما او در فیلم‌هایش به‌شدت محاسبه‌گر و دقیق بود. برای آشنایی با شیوه‌ی فیلم‌سازی کیارستمی و کار او با نابازیگران، هیچ‌چیز بهتر از دیدن پشت‌صحنه‌ی ‌فیلم‌هایش نیست. این فیلم با تصاویری که توسط بهمن کیارستمی فیلم‌برداری شده و با تدوین حمیده شریف‌راد ساخته شده است.
@KiarostamiAbbas
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «در ستایش هفتاد سالگی»،
ساخته‌ی ابراهیم حقیقی، محصول ۱۳۸۹

مرگ را پس می‌زنم
در جشن هفتاد سالگی
مرگ صبوری می‌کند.
#عباس_کیارستمی

در ستایش هفتاد سالگی، مستندی‌ست درباره‌ی «بالا رفتن سن» از نگاه سه هنرمند برجسته‌ی ایران؛ آیدین آغداشلو، محمد احصایی و عباس کیارستمی که دوست و هم‌سن‌وسال نیز بودند. اما گذر از هفتادسالگی معنا و مفهومش برای یک هنرمند چیست؟ ابراهیم حقیقی، از بزرگان گرافیک ایران، در هفتاد سالگی این هنرمندان به سراغشان رفته و از آن‌ها درباره‌ی زندگی‌شان پرسیده. این فیلم از نمونه‌های نادر مستندهای ایرانی‌ست که سه هنرمند موفق را گرد آورده تا درباره‌ی احساس درونی و شخصی خود نسبت به پای گذاشتن به یک دوره‌ی خاص از زندگی‌شان سخن بگویند: کهن‌سالی.
@KiarostamiAbbas